تاملی در سینمای دینی(4)

شروع موضوع توسط Nazanin ‏25/10/15 در انجمن تاتر و سینما

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    آنچه در متن زیر میخوانید سخنان استاد منصور براهیمی و نقد این استاد بزگوار در باره سینمای دینی است





    e3c348bf4a07654e99d9ac31a5720351.jpg


    پاره‌ای از معانی دینی كه به این یا آن فیلم سینمایی نسبت می دهیم به دلایلی می‌تواند نامعتبر باشد. اول به این دلیل كه معانی استنتاجی را نمی‌توان از معنای لفظی و از ساختار تجربه عاطفی تفكیك كرد و مستقل در نظر گرفت. این كه چه می‌فهمیم، همان قدر مهم است كه چگونه می‌فهمیم. راجر گروس، در كتاب فهم متن نمایش نامه، از معنای سر راست پی آیند و همساز سخن می‌گوید. معنای سر راست، همان معنای لفظی در طبقه بندی دانته است. معنای پی آیند آن چیزی است كه به نظر می‌رسد نویسنده به گونه ضمنی منتقل می‌كند. اگر نمایش نامه چه كسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ نوشته ادوارد آلبی را تصویر استعاری اضمحلال غرب بگیریم،‌ بر معنای پی آیند انگشت گذاشته ایم. اگر در فیلم مسیر سبز ساخته فرانك دارابانت به بازی دائم میان آزادی و زندان توجه كنیم، به معنای پی آیند توجه كرده ایم؛ آزادی، همان زندان است و زندان، همان آزادی؛ آنهایی كه در بیرون هستند گویی در زندانی بزرگ به سر می‌برند و نیازمند این زندانی سیاه پوست هستند تا آنها را آزاد كند. در فیلم خیلی دور، خیلی نزدیك اثر رضا میر كریمی، نوعی آگاهی ضمنی پدید می‌آید، مبنی بر این كه ناجی، خودش به نجات بخش نیاز دارد. شفا دهنده خودش شفا می‌طلبد و... اینها معنای پی آیند است. اما اعتبار یا عدم اعتبار این معانی را با رجوع به معنای سر راست می‌توان اثبات كرد. نوعی رابطه دیالكتیكی میان این معانی ـ معنای سر راست و معنای ضمنی ـ برقرار است. اگر نمایشنامه ادوارد آلبی را به منزله تصویر رستگاری، ترسیم كنیم، گونه ای معنای همساز را به آن نسبت داده ایم... و چنین است وقتی كه مسیر سبز را تمثیل ظهور، رنج و عروج مسیح بدانیم یا خیلی دور، خیلی نزدیك را باز نمود هجرت ظاهری و باطنی، قلمداد كنیم. معانی همساز را نمی‌توان با مداركی در درون متن فیلم نامه یا فیلم اثبات كرد. آنها خود را نه از متن، بلكه از معنای سر راست و معنای پی آیند اخذ می‌كنند. راجر گروس به خوبی التزام مفسر و كارگردان را شرح می‌دهد:

    كارگردان ملزم است معنای سر راست و معنای پی آیند متن نمایش نامه را كشف كند. او نیز می‌تواند به یك یا چند معنای همساز توجه كند. در واقع او ممكن است متن نمایش نامه را به سبب علاقه به معنایی همساز برگزیده باشد. اما معنای همساز باید تابع و حاصل معنای سر راست و پی آیند باشد. معنای سر راست و پی آیند را می‌توان هم چون گواهی، برای امكان معنای همساز به كار گرفت. ولی عكس آن صحت ندارد. یعنی فرم و بافت اجرای نمایشی / متن باید پیش از شناسایی معانی همساز، تعیین شوند. بی توجهی به این قاعده، بسیاری از كارگردانان را به دام فرافكنی و مصادره به مطلوب، پیشگویی كامبخش[14] و دلبستگی افراطی سوق داده است.[15]

    راجر گروس، نظام جامعی برای تفسیر معتبر پیشنهاد می‌كند كه توصیه می‌كنم خلاصه آن را در شماره‌های 14 و15 فصل نامه خیال بخوانید.

    ffed0d29be682f135cd165a2893e1315.jpg


    · ما كمتر در روایت شناسی قرآن كریم وارد شده ایم. آن چه مدتّی ذهن مرا به خود مشغول كرده بود، روایتگری به مثابه تأویل است. اما آن چه می‌گویم خام است و در اندازه اشاره‌ای گذرا است. به نظر می‌رسد كه تأویل، غایت عمل و فرآیند روایتگری است. تأویل هر قصه‌ای آن را به حقیقت و به اصل آن باز می‌گرداند. خواه ما قصه را دارای تأویل بدانیم یا قصه گویی را؛ در قصه مشهور موسی و خضر، خضر، موسی را به تأویل كار هایی كه نتوانست در برابر آنها شكیبایی نشان دهد آگاه می‌كند. در احسن القصص،خواب حضرت یوسف دركودكی، خواب دو زندانی و خواب پادشاه مصر تأویل می‌شوند. یعنی به حقیقت و به اصل خود باز می‌گردد.

    می‌دانیم كه پاره‌ای از مفسرین متأخر، تأویل را معنای خلاف ظاهر دانسته اند. سنت این نوع تأویل باطنی به قدری قدرت یافته است كه معنای باطنی به معنای ثانویه تأویل بدل شده است. قرآن كریم در سوره اسراء آیه 34 از ما می‌خواهد كه حق پیمانه را به جا بیاوریم. زیرا این كار برای ما، عاقبتش [تأویلش] نیكوتر است. وقتی ما از مرگ به عنوان فرآیند تأویل یاد می‌كنیم یا قیامت را فرآیندی از این نوع می‌دانیم، دیگر نمی‌توان تأویل را تنهاً به معنای باطنی تعبیر كرد.

    به نظر می‌رسد كه قصص الهی، تاریخ، رخداد‌های فردی و حتی داستان‌ها و افسانه‌های بشری همه از این توان برخوردارند كه عرصه تأویل باشند. فرآیند تأویل یك امر، هیچ گاه به نقطه پایان نمی‌رسد.[16] همین پایان ناپذیری، امكان تأویل‌های جدید و یا تأویلِ تأویل را به وجود می آورد. زیرا حقیقت هیچ گاه از تكاپو باز نمی‌ماند و از حقیقت زاده می‌شود. امروزه یكی از مهمترین تعهداتی كه هنر دینی می‌تواند به عهده بگیرد، بازگرداندن روایتگری به ساحت حقیقت است و این كار میسر نیست مگر با تأویل و با درك این كه قرآن چگونه خود با تأویل، قصص انبیا و اولیا را به حقیقت و اصل خود باز می‌گرداند.

    اگر بخواهیم نظریه باختین را به ابعاد وجودی انسان گسترش دهیم، آن چنان كه این گرایش در خود او و در بررسی‌های متأخرش دیده می‌شود، می‌توان گفت كه همه عالم و همه روابط ما با خداوند، عالم و هستی، گفت و گویی است. زندگی یك مؤمن گفت و گوی پیاپی او با خداوند است. دعا چه فردی و چه جمعی، گفت و گویی است از همین نوع

    · مسئله آخری كه اشاره وار از كنار آن خواهم گذشت، بحث گفت و گو یا روابط گفت و گویی[17] است. این اصطلاح از میخائیل باختین كه به فرمالیست‌های روسی منسوب است، اقتباس شده و مباحث مربوط به آن به سرعت در حال بالندگی و گسترش است. اگر بخواهیم نظریه باختین را به ابعاد وجودی انسان گسترش دهیم، آن چنان كه این گرایش در خود او و در بررسی‌های متأخرش دیده می‌شود، می‌توان گفت كه همه عالم و همه روابط ما با خداوند، عالم و هستی، گفت و گویی است. زندگی یك مؤمن گفت و گوی پیاپی او با خداوند است. دعا چه فردی و چه جمعی، گفت و گویی است از همین نوں حتی نگهبانی از محیط زیست باید در فضایی گفت و گویی انجام شود. اگر ما به این دلیل از محیط زیست نگهبانی كنیم كه نگران حیات و سلامت خودمان هستیم، برخورد ما هم چنان خودخواهانه و تك گفتاری است. طبیعت در هر نگرش دینی به جهان، نعمت و نشانه ای از نشانه های خداوند به شمار می‌آید. ما تنها در زمینه چنین نگرشی است كه می‌توانیم به گفت و گوی حقیقی با طبیعت روی بیاوریم. تخریب فاجعه آمیز طبیعت در دوران مدرن و تبلیغ بی وقفه حفظ طبیعت و احترام به آن در شرایط پست مدرن اگر از این خودخواهی انسان گرایانه تهی نشود، خطرات موجود را به طور كامل از بین نخواهد برد. این روزها كتابی از فیزیكدان نامدار معاصر، دیوید بوهم ترجمه شده است به نام درباره دیالوگ؛[18] استدلال ظریف بوهم آن است كه چنین روابطی تنها در یك فرهنگ و جامعه دین مدار امكان پذیر است. دیوید بوهم به خوبی آگاه است كه این دستمایه‌های نظری، در وهله اول سرمایه و دارایی ادیان به شمار می روند. ما باید این سرمایه‌ها را بشناسیم و آنها را زنده نگاه داریم و گرنه دیگران این سرمایه‌ها را از دست ما بیرون خواهند كشید. رشد سریع نظریه باختین در فرهنگ لیبرالیستی، نمونه‌ای از این سرقت است. نظریه لیبرالیستی در حال به چنگ آوردن و از آن خود كردن این نظریه و نظریه‌های مشابه است. اگر جست و جو كنید، كتاب‌ها و مقالات بیشماری خواهید یافت كه استدلال می‌كنند گفت و گو تنها در دموكراسی لیبرال امكان پذیر است. قصد ندارم و نمی‌توانم وارد مجادلاتی شوم كه نظریه‌های سیاسی برمی انگیزانند. بحث من این است كه هر فرهنگ پویا و زنده نه فقط سرمایه‌های خود را نگاه می دارد، بلكه بی وقفه در حال از آن خود كردن سرمایه‌های دیگری است. به نظر می‌رسد كه نگرش‌های دینی به دلیل موضوع مهاجم دیدگاه های مخالف، گاهی سرمایه‌های فرهنگی خود را نیز واگذار می‌كنند.



    927ac2723d8ed8797d7f040ef981968c.jpg


    · جایی[19] عده‌ای از جمله خود من، به ده پرسش درباره هنر دینی پاسخ گفته ایم. تنها چند مسئله و پرسش را مرور می‌كنم. چرا كه گمان می كنم به گسترش بحث كمك می كنند. در آن جا گفته‌ام كه نظریه هنر دینی بیش از حد در انحصار نظریه افلاطونی و فلوطینی بوده است. بی آن كه بخواهم اعتبار این نظریه را نادیده بگیرم بر این نكته تأكید می‌كنم كه نظریه‌های رقیب از جمله نظریه هنر برای هنر نیز دعاوی دینی دارند. در آن جا كوشیده‌ام مسائل و پرسش های اصلی ما در خصوص هنر دینی را گسترش دهم و پرسش های بسیاری بر آنها افزوده‌ام.

    گفته‌ام آن چه شدنی است و می‌تواند مورد پژوهش قرار گیرد و ما را از كلی گویی در مورد هنر دینی باز دارد، دعاوی است و دعاوی موجود را بر شمرده‌ام:

    هنر به مثابه اجرا یا تصویر پیاپی تاریخ مقدس؛

    2)تصویر سازی یا روایتگری هنری به قصد ایجاد تأثیر دینی؛

    3)آفرینش و درك هنر به مثابه آیین مذهبی؛

    4)هنر در جایگاه نگرش اسطوره ای به جهان؛

    5)هنر به مثابه تمرین قوه ذاكره؛

    6)هنر به مثابه دریچه‌ای به سوی عالم یا عوالم غیر محسوس؛

    7)هنر به مثابه تجربه باطنی؛

    8)هنر در مقام محمل یا ابزار.

    اینها و موارد دیگری كه ممكن است بر آنها بیفزایید دعاوی موجود هستند. از آنها كتاب‌ها و مقالات متعددی وجود دارد. هر یك تولیداتی داشته اند و در مجموع شدنی هستند.

    در آن جا گفته‌ام كه نمی‌توانیم به طور قاطع بگوییم، هنر دینی همیشه از هنرمندی دیندار و متخلق به اخلاق حسنه ناشی می‌شود. هر چند این گذاره در تولید هنر دینی از اهمیت فراوانی برخوردار است