حيوانات چگونه با هم صحبت ميكنند؟ اگر چه اكنون در اقصي نقاط دنيا دانشمندان و محققان بسياري مشغول به بررسي و مطالعه در ابعاد گوناگون زندگي آنان هستند ولي هنوز رازهاي زيادي بر آنها پوشيده مانده است كه مهمترين و در عين حال شگفتانگيزترين آنها را ميتوان زبان حيوانات دانست كه اين امر حتي موجب پديد آمدن شاخهاي جديد، در علم «رفتاري حيوانات» به نام «صداشناسي زيستي» شده است. دانشي كه سعي دارد به نشانههاي صوتي حيوانات پي ببرد و در اين راه به نتايج قابل توجهاي نيز دست يافته است. اين كه حيوانات هم ميتوانند «با هم تكلم كنند، به گفتگو بپردازند، شورا تشكيل دهند، مشاوره كنند، كلامهاي عاشقانه بگويند، جشن بگيرند يا در موقع عزا و ناراحتي، نوحهسرايي كنند.» و شايد قابل تأمل باشد كه بدانيد اگر چه حيوانات پايبند قلمرو، خانواده، نژاد و غرايز خود هستند ولي جز در مواردي استثنايي كه براي خود تعريفي خاص دارند، تمامي مشكلات و احتياجات روزانه خود را از طريق كلام برطرف ميكنند و هرگز از وسايل دفاعي خود براي همنوعشان استفاده نميكنند. مهمترين عاملي كهاندازه قلمرو را تعيين ميكند اين است كهاندازه قلمرو بايد چنان باشد كه نر و مادهاي كه در آن زندگي ميكنند در هر فاصلهاي از يكديگر بتوانند بدون زحمت، صداهاي يكديگر را درك كنند. البته اندازه اين قلمروها در پرندگان بسيار متفاوت است، مثلاً قلمرو اين طور تعيين ميشود كه اگر پرندهاي در آشيانه ايستاده باشد، بتواند ديگري را در آن جا نوك بزند. مرغ شاهدانه خوار قطعه زميني را براي خود نگه ميدارد كه بين 10 تا 250 متر مربع است، مساحتي را كه بلبل در اختيار ميگيرد، خيلي زياد و از 1200 تا 2000 متر مربع است. براساس پژوهشهاي «پروفسور كنراد لورنس» درباره غازها، تعيين محدود به شكل منظمتري صورت ميگيرد بدينترتيب غازها وقتي محل سكونت خود را يافتند، هفت مرتبه پشت سر هم قارقار ميگويند و معني آن اين است كه مزاحم ما نشويد، ما اينجا خوراكي داريم و وضع خوب است. اگر شش مرتبه قارقار كنند معني آن اين است كه بايد سرعت كمتر شود و اگر فقط سه مرتبه صدا كنند يعني دقت كنيد، آهستهتر پيش رويم. انتخاب همسر و تشكيل خانواده ارتباطات ما بين حيوانات و با جهان پيرامونشان به غير از گونههاي معدودي از حيوانات كه از طريقي غيركلامي و با نشانههايي مانند ايجاد رايحه، نور، برق و غيره صورت ميگيرد، اغلب به صورت اداي صوت و از طريق تارهاي صوتي انجام ميپذيرد. ايجاد صوت در پرندگان هنگام جفتگيري براي تشكيل خانواده شايد يكي از زيباترين و شگفت انگيزترين جلوههاي عالم خلقت باشد. با وجودي كهاندام صوتي در پرندگان نر و ماده تفاوتي ندارند ولي آواز خواندن اغلب مخصوص پرندگان نر است. اگرچه آوازهاي عاشقانه گونههاي مختلف پرندگان متفاوت است اما همه آنها يك معني را ميرسانند «من تنها و مجردم، قلمرويي در اختيار و به دنبال همسري ميگردم.» مثلاً «سبز قباي نر» ميتواند در يك روز، اين اطلاعيه را 2340 بار تكرار كند و آن قدر اين كار را ادامه خواهد داد تا پرندهاي ماده آواز او را دريابد و براي تشكيل خانواده به سويش بشتابد يا مثلاً مرغ مگسخوار در طلب زوج خود روزانه نزديك به 3600 ترانه ميخواند، اين پرندگان وقتي همسر خود را پيدا ميكنند، تعدادترانههاي خود را به يك سوم در روز تقليل ميدهند. پروفسور «گلوك» از دانشگاه شيكاگو معتقد است كه خوكهاي آبي براي خود الفباي مخصوصي دارند كه مانند الفباي زبان انسانها با تركيب آن ميتوانند به راحتي با هم صحبت كنند. «دكتر هوبر» از آلمان نيز بعد از پژوهشهاي وسيعي در زمينه زبان ملخها و جيرجيركها اين طور ميگويد: «بعضي از ملخها با پاهايشان صحبت ميكنند بعضي ديگر نيز بالهاي جلو خود را به هم ميمالند يا اين كه فكها را به هم ميسايند. به هر صورت صداهايي كه ملخها ايجاد ميكنند بنا به قواعد بسيار منظمي به جملات و كلماتي ميان آنها تبديل ميشود. حيوان ميتواند با تغيير تعداد دندانههايي كه بر بالش ميسايد صداهاي مختلفي ايجاد كند.» او معتقد است، ملخها بسيار نژاد پرست هستند و جفت خود را در ميان هم نوع خود انتخاب ميكنند، به طوري كه ملخ نر و ماده در ميان علفزارها آواز سر ميدهند و هر نري آواز نوع خود را ميخواند گويي كه ميگويد: «من مادهاي از نژاد خود ميخواهم.» «لورنس» پژوهشگري است كه سالهاي متمادي درباره پرندگان پژوهش كرده است. او داستان عاشقانه بسيار جالبي را از زغنها )حيوان شكارياب، كوچكتر از كلاغ) حكايت ميكند. زماني كه سردسته زغنها براي خود معشوقهاي را برمي گزيند با صداي «زيك زيگ» به او اظهار عشق ميكند، از ميان تمامي زغنهاي ماده آن كه زغن نر به او نظر دارد، موضوع را ميفهمد و زغن ماده به زبان چشم موضوع را به او ميفهماند و به طور مرتب با حرارت به او نگاه ميكند، در تمامي اين مدت زغن ماده به هر سو نگاه ميكند و فقط به عاشق خود نظر نمياندازد. فقط گاهي در مدتي كمتر از يك ثانيه زيرچشمي به او نگاه ميكند و بدين وسيله او را مطمئن ميسازد. خبر نامزدي سردسته زغنها با يك زغن ماده به سرعت پخش ميشود و تمامي پرندگان از اين موضوع مطلع و به آن احترام ميگذارند. موضوع انتخاب همسر در اردكها متفاوت از بقيه پرندگان است. آنها تشريفات خاصي براي يافتن جفت خود دارند و زبان آنها براي جلب جنس ماده زبان رقص و حركات موزون است. تمامي اردكهاي نر در فضاي محدودي جمع ميشوند و مادهها هم دور آنها حلقه ميزنند و به آنها نگاه ميكنند، آن گاه نرها شروع به رقص دسته جمعي بسيار منظمي ميكنند، اين رقص بسيار شباهت به رقص باله دارد و عجيب آن است كه اگر يكي از اردكهاي نر در رقص خود يك حركت اشتباهي كند يا قدم اشتباهي بردارد اردكهاي ماده تقاضاي او را نميپذيرند. اما در رابطه با حشرات بايد گفت بسياري از حشرات با زبان بسيار عجيبي با يكديگر ارتباط برقرار ميكنند، آنها به وسيله انتشار بوهاي مخصوصي از فاصلههاي بسيار دور علامت ميدهند، حيوان ماده از قسمتهاي عقب بدن، ماده معطري راترشح ميكند و فاصلهاي كه حشره نر بو را احساس ميكند باور نكردني است، انسان فقط از فاصله چند متري بو را احساس ميكند ولي اين حشرات از فاصله چند كيلومتري بوي ماده خود را درك ميكنند. دانشمندان براي اين كه بفهمند حشرات از چه فاصلهاي بو را احساس ميكنند از قطارهايي كه درحال حركت بودند كرمهاي نر را به فاصلههاي منظمي رها كردند. پس از گذشت يازده كيلومتر بسياري از كرمها راه محل سكونت مادهها را پيدا كردند. مشاوره براي رهايي از خطر خوكهاي آبي همان قدر كه بسيار هوشمند و زيرك هستند، حراف نيز هستند و صداهاي دسته جمعي آنها براي كارشناسان نيروي دريايي ايجاد دردسرهاي بزرگي ميكند زيرا موجب اختلالات و اشتباهاتي در دستگاههاي گيرنده صوت و لوازم دفاعي زيردرياييها ميشود. از اين رو دانشمندي با نام دكتر «ليلي» در آمريكا به اتفاق همكارانش در صدد برآمدند تا دست به آزمايشهايي بزنند و علت اين پرحرفي و سر و صداي زياد اين حيوانات را دريابند. آنها در ساحل اقيانوس آرام در عرض دهانه مردابي 15 نشانه را به فاصله سه تا بيست متر از يكديگر جاي داده و در نزديكي آن محل دو ميكروفن همراه ضبط صوتي قرار دادند. بعد از ظهر همان روز پنج خوك دريايي در پانصد متري آن محل ظاهر گشتند، ضبط صوت صداهاي آنها را ضبط كرد و معلوم شد كه حيوانات تشخيص دادهاند كه بر سر راهشان چيزهاي مشكوكي قرار دارد. آنها سرعت حركت خود را كم كردند و وقتي كه به فاصله 400 متري (نزديك دهانه مرداب) رسيدند گروه به هم فشردهاي تشكيل دادند. آن گاه يكي از آنها از گروه جدا شد و با احتياط از يك نشانه به نشانه ديگر رفت سپس به سوي همقطاران خود بازگشت، در اين موقع كنسرتي از سوتهاي گوشخراش حيوانات مانند طوفاني در دريا بلند شد. بعد از اين «مشاوره» پيش قراول ديگري براي تحقيق درباره اشيايي كه موجب سوءظن آنها شده بود اعزام شد. پس از بازگشت گشتي دوم سوتهاي ديگري به گوش رسيد و پس از اين در جلسه آرامش برقرار شد. آن گاه خوكها در حالي كه سوت ميكشيدند پيش رفتند و به محض اين كه موانع را رد كردند و تصميم گرفتند كه به راهشان ادامه دهند سكوت كردند و ناپديد شدند. البته كسي نتوانست جزئيات گفتگوي آنها را دريابد ولي تيم تحقيق بر اين عقيده شد كه آنها براي شناخت چگونگي خطر مشاوره كردند و مذاكرات آنها درباره اين مطلب بوده است: «آيا اين نشانهها با تورهاي ماهي گيري انسانها شباهتي دارد يا خطر ديگري را در بردارد.» اما مارماهي با زباني ديگر براي اعلام خطر و ترساندن دشمن اقدام ميكند و آن هم ايجاد ارتعاش در سراسر بدن است. اين نوع ماهي در بدن خود نيروي برق توليد ميكند. قابل توجه است كه بدانيد روميهاي قديم در زمان «نرون» با شوك برق اين حيوان بعضي از بيماريها را معالجه ميكردند، بيماراني را كه گرفتار بيماريهاي روحي يا سردرد يا نقرس بودند، داخل استخري ميكردند كه تعدادي ماهي برقدار در آن وجود داشت تا شفا يابند. بد نيست بدانيد كه زاغ با فرياد به دشمن حمله ميكند، اگر بچههايشان بترسند و علامت بدهند، پدر و مادرشان به سرعت و بلافاصله برميگردند و با مشاهده دشمن بدون توجه به نيروي جسمي خود، به آن حمله و تمامي جنگل را با فريادهاي خود خبر ميكنند. در حيوانات بزرگتر و كاملتر نيز غريزه علاقه پدر و مادر به فرزند كاملتر ديده ميشود. گوريلها براي حمايت از فرزندان خود نعرههاي جنونآميز سر ميدهند و به سر و سينه خود ميكوبند. همچنين دانشمندان آمريكايي در يكي از باغوحشهاي نيويورك آزمايشي را درباره زبان ميمونها در زمان خطر به عمل آوردند و متوجه شدند، هنگامي كه ابرهاي طوفانزا در هوا ظاهر ميشود، ميمونهاي پيشكسوت با صداهايي اعلام خطر و به سرعت بچهها را به جاي امني راهنمايي ميكنند. اعلام تسليم، عجز و درماندگي حيوانات علامت ديگري هم دارند كه در بسياري از آنها مشترك است و اغلب انسانها هم آن را درمي يابند، اين علامت فريادهاي درماندگي است و اين زماني رخ ميدهد كه يا در سوگ همنوع خود مينشينند مانند كلاغها و ميمونها، يا در موقع جنگ و دعوا حالت تسليم به خود ميگيرند، ولي يكي از جالبترين حالتها در ميان خروسها ديده ميشود. در جنگ خروسهاي بالغ، دو حيوان تا موقعي ميجنگند كه يكي از آنها احساس ضعف و فرار اختيار كند، اگر او پشت به گوشه ديواري داشته باشد و نتواند فرار كند سر خود را در جعبه يا سطل يا سوراخي فرو ميبرد و اعتراف به تسليم ميكند!