: اضطراب پدیده ای است که در همه انسان ها وجود دارد. بروز اضطراب به اندازه خفیف تا حدی ضروری است و اگر وجود نداشته باشد ممکن است برای فرد مشکل ساز شود. وجود اضطراب باعث می شود انسان ها از خود و دیگران مراقبت لازم را داشته باشند و بیشتر تلاش کنند تا مانع از پیامدهای منفی احتمالی بشوند. کودکان نیز در دوران رشد و تکامل انواع متفاوتی از اضطراب را تجربه می کنند مانند ترس از موضوع ها یا مکان های خاص (تاریکی، تنهایی، دزد، زخم و...)، اضطراب از مواجه شدن با غریبه ها یا مکان های جدید، اضطراب از آسیب دیدن خود یا اطرافیان و... یکی از انواع شایع اضطراب در کودکان ترس از جداشدن از مراقب اصلی (معمولا مادر) است. این شکل از اضطراب به صورت طبیعی در سن 8 ماهگی شروع می شود و تا 3 سالگی ادامه می یابد. بروز این نوع از اضطراب به شکل گیری پدیده ای به نام دلبستگی در نوزادان و شیرخواران ارتباط دارد. وقتی کودکان حضور شخصی را به عنوان مادر یا مراقب کنار خود حس می کنند، این افراد برایشان به صورت یک منبع آرامش و امنیت در می آیند و به تدریج نوعی احساس عاطفه و وابستگی در کودکان ایجاد می شود. اضطراب جدایی، طبیعی است وقتی پیوند عاطفی و دلبستگی بین کودک و والدین ایجاد می شود، رفتارهایی از کودکان سر می زند که نشان دهنده تمایل آنها برای ماندن کنار مراقب اصلی (مادر، پدر یا کسی که بیشترین مراقبت و رسیدگی را از کودک دارد) است. برای مثال وقتی یک کودک 7 یا 8 ماهه خود را از مادر دور حس می کند، دچار بیقراری می شود و گریه می کند. اگر هم بتواند چهار دست و پا راه برود دنبال مادرش راه می افتد. این رفتارها که نشانه دلبستگی به مادر است به صورت طبیعی در کودکان وجود دارد و قابل مشاهده است. به این حالت «اضطراب جدایی» می گوییم که در کودکان طبیعی و نشان دهنده سلامت آنهاست. کودک 3 ساله جدایی موقت را درک می کند به تدریج با بزرگ تر شدن کودکان مهارت های شناختی آنها نیز افزایش می یابد. حدود 3 سالگی کودکان به این شناخت می رسند که اگر کسی یا چیزی از جلوی چشمشان دور شود به این معنا نیست که دیگر وجود ندارد. اگر در این سن مادر به کودک بگوید برای کاری از او دور می شود اما بر می گردد، کودک می تواند حرف او را بپذیرد چون می داند مادر نزد او باز خواهد گشت. در حالی که در سن پایین تر، کودک این مهارت شناختی را ندارد و اگر مادر کنارش نباشد احساس می کند او دیگر باز نخواهدگشت در نتیجه کودک هنگام نبود مادر یا مراقبش بیقرار می شود. درواقع، براساس رسیدن به این نوع شناخت در کودک است که توصیه می شود 3 سالگی سن مناسبی برای فرستادن کودک به مهد یا سایر کلاس های آموزشی است چون در این سن امکان بیقراری کودک به دنبال جدایی از مادر کمتر است و مطمئن است که مادر یا مراقب خود را بعد از این جدایی موقت ملاقات خواهد کرد. بنابراین تحمل جدایی را دارد. این پدیده طبیعی اضطراب جدایی در کودکان است که از 6 ماهگی تا 3 سالگی (در برخی متون و برخی فرهنگ ها این سن را تا 4 یا 5 سالگی هم عنوان کرده اند) در کودکان بروز می کند. اضطراب جدایی غیرطبیعی گاهی اوقات مشاهده می شود کودکی که سن 3 سال را گذرانده باز هم نمی تواند دوری مادر را تحمل کند. بعضی از مادران گله می کنند که فرزندانشان حتی تحمل چند دقیقه دوری آنها را ندارند. بروز این رفتارها از سوی کودکان طبیعی نیست و انتظار می رود به مرور این رفتار در کودک کمرنگ شود. ممکن است کودکی که اضطراب جدایی طبیعی را پشت سر گذاشته در سن بالاتری دوباره به این اضطراب مبتلا شود. در این صورت احتمال نوعی اضطراب بیمارگونه وجود دارد. مهم ترین نگرانی این گروه از کودکان این است که با بروز یک اتفاق دیگر نتوانند مادر و پدر خودشان را ببینند. برای مثال ممکن است کودک تصور کند کسی او را می دزدد یا در خیابان گم می شود یا مراقبش دچار سانحه تصادف می شود و شاید برای همیشه او را از دست بدهد. این نوع اضطراب در سن 7 یا 8 سالگی هم ممکن است دیده شود. ممکن است اضطراب جدایی در سن پایین تا سن بالا ادامه داشته باشد که در این صورت هم یک نوع اختلال محسوب می شود. نشانه های اضطراب جدایی غیرطبیعی زمانی می توانیم بروز اضطراب جدایی را در کودک غیرطبیعی بنامیم که در سن بالاتر رخ دهد و حداقل به مدت 6 ماه ادامه داشت باشد. همچنین این اضطراب باید در عملکرد کودک یا والدین اختلال ایجاد کند (برای مثال مادر یا مراقب کودک به دلیل وابستگی زیاد او نتوانند به امور زندگی خود برسند). شدت اضطراب جدایی در مواقعی که کودک قرار است به مدت طولانی از مادر یا مراقب خود دور باشد، برای مثال رفتن به مهد یا مدرسه، نشانه های بیقرار بیشتری از خود نشان می دهد. در این شرایط علائم کودک بیشتر رفتاری (مانند بیقراری، گریه کردن یا چسبیدن به مادر) یا جسمانی است (مانند تهوع، دل درد یا سردرد). این علائم جسمانی در بسیاری از کودکانی که قصد رفتن به مدرسه دارند دیده می شود مانند شکایت از دل درد یا حالت تهوع. گاهی هم کودک شروع به پرخاشگری و لجبازی می کند تا به مدرسه نرود. حتی ممکن است کودک بهانه بیاورد که مدرسه را دوست ندارد. در شروع مدرسه طبیعی است که کودک تا حدی از دور شدن مادر یا مراقب احساس ناراحتی می کند اما این حالت نباید بیشتر از یک ماه طول بکشد. گاهی این نوع ترس یا نگرانی درواقع ترس از قرار گرفتن در محیط های جدید است و اضطراب جدایی محسوب نمی شود. راهکارهای کاربردی برای والدین مهم ترین کاری که والدین باید برای کمک به فرزندانشان برای پشت سر گذاشتن اضطراب جدایی انجام دهند، ایجاد احساس امنیت و حمایت عاطفی در کودکان است. وقتی قرار است هر نوع جدایی ای بین والدین و کودک صورت گیرد حتما باید کودک را از این موضوع مطلع کرد. برای مثال اگر مادر برای خرید بیرون می رود و کودک را با پدر تنها می گذارد حتما باید برای کودک توضیح دهد که قصد بیرون رفتن دارد و مهم تر از همه زمان برگشت خود را نیز اعلام کند. وقتی زمانی برای بازگشت به کودک اعلام می کنیم حتما باید به موقع نزد کودک بازگردیم. برای مثال به کودکی می گوییم بعد از خوردن ناهار یا پایان برنامه کودک بعدازظهر برخواهیم گشت. درواقع، باید برای کودک نشانه زمانی مشخص کرد تا او متوجه شود و اطمینان یابد که مادر چه زمانی باز می گردد. به تدریج باید زمان های دور بودن از کودک را افزایش داد تا کودک قادر به تحمل جدایی بیشتری از والدین باشد.