سرخی چراغ قرمز راهنمایی و رانندگی مثل دستور ایستیست که میبایست بر اساس آن پشت خط افق کشیده شده در عرض خیابان توقف کنم.ناخودآگاه توجهام به عابرینی که عرض خیابان را طی میکنند جلب میشود.در میان آدمهای مختلفی که از این سوی خیابان به آن سو میروند، دخترکی توجهام را جلب میکند که با در نظر گرفتن وضعیت جسمانیاش با کمی ارفاق ۱۵-۱۶ساله به نظر میرسد. ، ایلنا در ادامه می نویسد: نیرویی عجیب حس کنجکاویام را برای سرک کشیدن در زندگی این دختر نوجوان تحریک میکند. چراغ سبز میشود... مجبورم حرکت کنم. اما آن سوی چهارراه در اولین فرصت توقف میکنم وبه سمت دختر گل فروش باز میگردم. درابتدا از دیدن من بسیار خوشحال میشود. با گمان اینکه قصد خریدن شاخه گلی از او دارم به سویم میآید. با شنیدن این جمله از سوی من که میخواهم چند دقیقهای با تو صحبت کنم، اخم در چهرهاش نمایان میشود، غرورمردانهای را در گلویش میاندازد و میپرسد در مورد چی؟ پاسخ میدهم در مورد زندگیات. طفره میرود و از من دور میشود. با اصرار زیادی که از من میبیند در اوج بیحوصلگی به پرسشهایم پاسخ میدهد.... مریم ۱۷ سال سن دارد. حاصل ازدواجی نافرجام میان پدری معتاد به شیشه و مادری عصبیست. سه خواهر بزرگتر از خود دارد که دو تن از آنها نیز در انتخاب همسر نخست خود سرنوشتی بهتر از مادرشان نداشتهاند. خواهر بزرگش ۳۳ ساله است و از دید مریم وضعیت مالی خوبی دارد. دومین خواهرش وقتی تصمیم گرفت برای دومین بار شانسش را در زندگی مشترک امتحان کند، زن مردی شد که حدود بیست سال از او بزرگتر است. اما وضعیت مالی خوبی دارد. سمیه طعم خوشبختی را پشت رل پژو دویست و ششی چشیده است که شوهرش بنامش کرده است. اما خواهر آخر وضعیت دیگری دارد. یک بار ازدواج کرده و دو سال پای زندگی مشترکی مانده است که نیمی از این عمر کوتاه را در جنگ و دعوا بوده است. با جدا شدن از شوهر اولش با پسری آشنا میشود و به امید داشتن سرپناهی به عقد موقت او در میآید. حمید پس از پایان مدت صیغه موقت معصومه را به حال خود رها میکند و تن به عقد دائم نمیدهد. مریم از پدرش میگوید که هیچگاه برای آنها پدری نکرده است. از قفل و زنجیری که درست فردای روزی که پدرش فهمید، مریم برای امرار معاش درفروشگاه کیف و کفش فروشی مشغول به کار شده است به دست و پایش زد و او را درحیاط خانه محبوس کرده سخن میگوید. اما مریم گمان میکرد که این بار آخری است که پدرش او را برای کارکردن کتک میزند. او در حالیکه با پشت دست اشکهای روی گونهاش را پاک میکند، میگوید: چند ماه پس از آن کتک مفصلی که از «جواد» خوردم دوباره دریک مغازه دیگر مشغول به کار شدم.اما نمیدانم او از کجا محل کار جدیدم را پیدا کرده بود. یادآوری این خاطره لرزه در اندام نحیف این دختر میاندازد بغضش میترکد و به صدایی لرزان میگوید: «آقا نمیدونی چه بر سرم آورد. جلو مردم خوار و خفیفم کرد و بدترین فحشها را نثارم کرد.» مریم که درخانه پدر جایی برای ماندن ندارد و مادرش از ترس ناپدریاش اورا به خانهٔ بخت دومش راه نمیدهد برای سکنی کردن، بین خانه خواهرهایش همواره در رفت و آمد است. رفت آمدهایی که او را ملزم به تحمل نگاه تحقیر آمیز شوهر خواهرش کرده است. او کار کردن را برای محتاج دیگران نبودن انتخاب کرده است. مریم، دخترک گل فروش نمونه هزاران هزار دختر و پسری است که از هم گسستگی خانوادههایشان آنها را مجبور به کار کردن کرده است. اجباری که واژهای بنام کودکان کار را به وجود آورده است. یک حقیقت تلخ وجود کودکان کار چه در عرصه تولید مثل کوره پزخانه و کارگاههای کوچک مثل فرش بافی و شیشه سازی و مانند آن و چه در عرصه خیابان مثل فروش گل، پاک کردن شیشه ماشینها، آدامس فروشی و امثال آن در شهرهای بزرگ و کوچک غیرقابل انکار و به پدیدهای عادی تبدیل شده است. کار این دسته از کودکان تهدیدی جدی برای آینده اجتماعی و رشد و پیشرفت اقتصادی کشور به شمار میآید و براین اساس است که کارشناسان به عنوان یک معضل اجتماعی به آن مینگرند. آمار منتاقض آمار دقیقی در مورد تعداد کودکان کار و خیابان وجود ندارد. مرکز آمار ایران در سال ۸۵ اعلام کرد در ایران یک میلیون و ۷۰۰ هزار کودک به صورت مستقیم درگیر کار هستند. برخی کارشناسان معتقدند تا وقتی آمار درست و دقیقی از تعداد کودکان کار وجود ندارد، تصمیماتی که در خصوص آنها گرفته میشود نمیتواند تصمیمات درستی باشد. معمولا در اعلام آمار کودکان کار، این کودکان به طور عمده کودکانی محسوب میشوند که از چرخه تحصیل بازماندهاند ولی آمار آموزش و پرورش در سالهای اخیر در این خصوص تناقضی را نشان میدهد. چند سال پیش بود که مرکز پژوهشهای مجلس کودکان بازمانده از چرخه تحصیل را حدود ۴ میلیون نفر اعلام کرد. اما از آن تاریخ به بعد با وجود اینکه صحبت از مازاد بودن معلمان است ولی آمارها حکایت از افزایش آمار دانش آموزان از سوی آموزش و پرورش از سال ۹۱ تا ۹۳ دارد. بر اساس این آمار بطور میانگین سالانه یک میلیون کودک به چرخه تحصیل اضافه شده که با توجه به رشد جمعیت کشور و میزان مرگ و میر کمی غیرعادی و متناقض به نظر میرسد. در سال ۹۱ تعدادانش آموزان مشغول به تحصیل در کشور بیش از ۱۱ میلیون و پانصد هزار نفر، در سال ۹۲ بیش از ۱۲ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر و تعداد دانش آموزان سال ۹۳ بیش از ۱۳ میلیون و ۶۰۰ هزار نفراعلام شد. آمار بهزیستی براساس آمارهای بهزیستی، ۷۵ درصد کودکان کار وخیابان دارای سرپرست هستند. ۳۰ درصد این کودکان کار به مدرسه نمیروند، ۳۱ درصد آنها شش تا یازده سال دارند و ۹ درصد آنها زیر شش سال دارند. افزون بر آن ۶۰ درصد این کودکان نان آور خانواده خود هستند که نشان از تنگدستی خانوادههاست. برخی آمارها حکایت از آن دارد که ۹۱۵ هزار کودک به عنوان خانهدار به ثبت رسیده که ۹۹ درصد آن دختر هستند. آمار بهزیستی در سال ۸۹ خبر از تنها ۶ هزار کودک خیابانی ساماندهی شده میدهد این در حالی است که بر اساس برخی آمارها ۹۰ درصد کودکان کار شبها به منازل خود بر میگردند. یک تصور اشتباه با توجه به آماری که خبر از ۹۰ درصد کودکان کار میدهد که دارای خانواده هستند، تصور اینکه آنان از سوی باندهای مافیایی سازماندهی شده باشند اشتباه است. برخی کارشناسان معتقدند علت اصلی وجود کودکان کار درایران فقر است و درصد کمی از آنها مورد سوء استفاده باندهای مافیایی قرار میگیرند. بر اساس آمار موجود ۳۰ درصد کودکان کار دارای والدین با سابقه محکومیت هستند و ۴۰ درصد دارای والدین بیسواد یا کم سواد هستند. علل گسترش پدیده کودکان کار در شماره ۱۹ سال پنجم فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی یک کار تحقیقی در مورد کودکان کار و خیابان منتشر شده که تحت نظر دکتر سید حسن حسینی جامعهشناس انجام گرفته است. جامعه آماری این تحقیق ۵۰۶ نفر در پنج شهر تهران، مشهد، شیراز، اهواز، و رشت بوده و با روش پرسش نامه و جمع آوری اطلاعات صورت گرفته است. این پژوهش براساس دادههای خود نتیجه میگیرد، ۹۰ درصد پاسخ گویان دارای خانواده و سرپناهی برای سکونت هستند. به عبارت دیگر بر عکس آنچه که در تعاریف آژانسهای بین المللی از آن به عنوان کودکان خیابان یاد میشود، آنچه ما با آن روبرو هستیم پدیده کودکان خیابانیست که دارای خانه و خانواده هستند ولی بیشتر وقت خود را به کار و یا پرسهزنی در خیابانهای شهر میپردازند. برخی از این کودکان که تحت تاثیر فشارهای طاقت فرسای اقتصادی هستند، به میل و رغبت خود برای کمک به خانوده و برخی نیز تحت تاثیر اجبار و الزامهای والدین و بزرگترها به کار کردن درخیابان روی میآورند.آنان با محرومیت از تحصیل به اشتغال در مشاغل کاذب داوطلب میشوند. یافته دیگر این پژوهش نشان میدهد که به موازات افزایش میزان درآمد سرپرست خانوار بر تعداد کودکان مدرسه رو افزوده میشود و بالعکس از تعداد کودکان ترک تحصیل کرده کاسته میشود. در این تحقیق ۵۵ درصد کودکان را افغانها تشکیل میدهند. این پژوهش عواملی مانند فقر اقتصادی خانوادههای کودکان خیابان، ناتوانی آنان در انطباق با شیوههای زندگی شهرهای بزرگ، آسیبزا بودن محلات حاشیه شهر و نارسایی نهادهای اجتماعی مانند خانواه و مدرسه و فقدان نظارت کافی از سوی سازمانهای مطولی را از عوامل پدیده کودکان کار و خیابان بر میشمارد. مشکلات بهداشتی در سال ۹۴ در میزگردی که یکی ازخبرگزاریها بر روی دو محور «خروج از چرخه تحصیل کودکان کار» و «وضعیت درمان و بیمه کودکان کار» تشکیل داد، عزیز پناه رییس هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودک تصریح کرد:» طبق تحقیقات انجام شده ۴۵ درصد کودکان کار و خیابان در معرض بیماریهایی نظیر، ایدز، هپاتیت و سفلیس قرار دارند و از بیماریهایی مثل سوء تغذیه، کوتاهی قد، کمبود وزن، مشکلات روحی روانی و بیماریهای پوستی رنج میبرند. او میافزاید، بسیاری از کودکان کار و خیابان در منطقه هرندی تهران بین ۸ تا ۱۰ سال سن دارند، شش ساعت در روز کار میکنند و حتی روزی یک وعده غذای گرم نیز نمیخورند و این موضوع زمینه بروز انواع بیماریهاست. وی همچنین معتقد است این کودکان دچار بلوغ زودرس بوده و زودتر از سایر کودکان با مسائل جنسی مواجه میشوند که زمینه ساز ورود انواع آسیبهای جنسی است. بیماریهای جسمی و روحی طاهره پژوهش کارشناس مسایل اجتماعی مدعی است بسیاری کودکانی که مجبور به بارکشی در بازار کار میشوند، به بیماری و عارضه دیسک کمر دچار هستند و چون امکان دسترسی به مراکز درمانی را ندارند، این روند باعث بروز انواع بیماریها میشود. او ادامه میدهد: «بیماریهای روانی در این کودکان بیداد میکند، درحالیکه در سالهای گذشته شاهد این تغییر نبودیم، در مواردی این کودکان مجبور به مصرف قرصها و داروهای گران قیمت روان پزشکی میشوند، اما بخاطر ناتوانی در پرداخت مصرف را قطع میکنند. بنابراین شاهدیم که مشکلات روانی در خیلی موارد حتی پس از مراجعه به پزشک تشدید میشود.» پیمان جهانی حقوق کودک پیمان جهانی حقوق کودک یک پیمان بین المللی برای دفاع از حقوق کودک است که درسال ۱۹۹۰ به اجرا در آمد و بر ۴ محور بقا، رشد، حمایت و مشارکت استوار است. ماده ۳۲ پیمان جهانی کودک میگوید: «کودک باید در برابر هر کاری که رشد و سلامت او را تهدید میکند حمایت شود. دولتها باید حداقل سن کار و شرایط کار کودکان را مشخص کند.» افزون بر آن ماده ۳۶ پیمان تاکید میکند هر کودکی حق دارد از بیمه اجتماعی برخوردار شد. در سال ۱۳۷۳ ایران به این پیمان پیوست و تعهدات خود را در پیوند با کودکان کار و خیابانی پذیرفت. اما درعمل پس از گذشت نزدیک به دو دهه هنوز آمار دقیقی در مورد این کودکان وجود ندارد. قانون کار درمورد کار کودکان ماده ۷۹ قانون کار، اشتغال کار کودکان زیر ۱۵سال را ممنوع کرده است. هر چند کارگران شاغل در کارگاههای خانوادگی که کارفرما، بستگان و خویشاوندان نسبی درجه یک باشند، مشمول قانون کار نیست. در نتیجه حداقل سن کار شامل چنین کارگرانی نمیشود. از سوی دیگر ماده ۸۴ حداقل سن کار در مشاغلی که ماهیت آن برای سلامتی یا اخلاق نوجوانان زیان آوراست را ۱۸ سال تمام پیش بینی کرده که تشخیص آن با وزارت کار و امور اجتماعیست. در هر حال مریم، همان دختر گل فروش، نمونه کوچکی از دختران و پسرانی است که قربانی برخی ناهنجاریهای جامعه، متزلزل بودن پایههای نهاد خانواده و ارمغان تلخترین حلال یعنی طلاق شدهاند. مریمهای جامعه نیازمند برنامه ریزیهای دقیق در حوزههای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی هستند. برنامهریزیهایی که اگر در مسیر صحیح قرار گیرد قطعا از به وجودآمدن خانوادههای از هم گسستهای نظیر خانواده مریم جلوگیری میکند.