: یک دفتردار ازدواج و طلاق که بیش از 30 سال است در محدوده خیابان انقلاب طلاقها و ازدواجهای هزاران زوج را به ثبت رسانده و به قول خودش این روزها کارشان شده، ثبت 20 طلاق به ازای یک ازدواج میگوید: شاید خنده دار باشد اما من با این تجربه 40 ساله هیچ وقت به این اندازه مطمئن نبودم که این روزها متأسفانه طلاق بیشتر از اینکه یک راه حل باشد برای خیلیها به مد و حتی معیار باکلاسی و سربلندی تبدیل شده است. به نقل از روزنامه ایران، در دفتر آتلیه فیلمبرداری عروسی منتظر نشستهایم. از یک هفته پیش تماس گرفته بودند که فیلم و عکسها آماده است و برای تحویل و تسویه حساب نهایی باید برویم. مسئول حسابداری در حالی که مدام تن صدایش را بالا میبرد سعی میکند، عصبانیتش را پشت لبخندهای مصنوعی که تحویل ما میدهد پنهان کند. اما مدام این جملهها را تکرار میکند: «یعنی چه که دیگر نمیخواهید؟».» چه بخواهید چه نخواهید باید کارها را تحویل بگیرید و تسویه کنید». «این مشکل ما نیست» و... در نهایت با عصبانیت تلفن را قطع میکند و در حالی که حسابی از عصبانیت سرخ شده، شروع میکند به بد و بیراه گفتن و زمانی که علت را میپرسیم ما هم به جمع بقیه زوجهای متعجب اضافه میشویم! ظاهراً عروس و داماد جوانی که 6 ماه پیش جشن ازدواجشان بوده و با این آتلیه قرارداد داشتهاند، امروز که کار فیلم و عکس هایشان تکمیل شده و باید برای تحویل گرفتن بیایند، در کمال خونسردی به مسئول آتلیه گفتهاند که چون در شرف طلاق هستند، دیگر به این فیلم و عکسها هیچ نیازی ندارند... ! اما این تنها قسمت عجیب ماجرا نیست. عجیبتر از آن خونسردی مدیر آتلیه بعد از شنیدن این خبر و برخورد تند با مسئول قراردادها است. خانم جوان مدیر آتلیه در حالی که اخمهایش را در هم گره زده، خطاب به مسئول قرادادها که پسر جوانی است، میگوید: «چند بار گفتم تا روز عروسی تمام حساب عروس و داماد را باید تسویه کنید؟ کم موردهایی مثل این داشتیم؟ ما تا کی باید از جیب خودمان خسارت این طلاق و طلاق کشیها را بدهیم؟» موضوع کمی عجیب که چه عرض کنیم، بهتر است بگوییم باور نکردنی به نظر میرسد. از روی کنجکاوی از مدیر آتلیه میپرسم، منظورش از اینکه میگوید تا حالا کم از این موردها نداشتیم، یعنی چه؟ او هم با لحن خونسرد و طوری که انگار در حال توضیح یک موضوع معمولی روزانه است میگوید: «خانم! تا دلتون بخواد ما از این عروس و دامادا داشتیم. هنوز دو ماه یا چند ماه از جشن عروسی نگذشته که زنگ میزنند به ما و میگن که دیگه فیلم و عکسها را آماده نکنیم. البته ما دیگر به این اتفاقها عادت داریم تقریباً از هر 5 عروس و دامادی که میآیند بدون استثنا یک یا دو نفرشان همین را به ما میگویند. اینکه میخواهند طلاق بگیرند یا نه و دلیلش، به ما ربطی ندارد اما کسی نیست تکلیف ما را روشن کند و بگوید که خب پس تکلیف پول فیلمبرداری و هزینهها چه میشود...» ازدواج و طلاق نقش بسته بر صفحههای لمسی چه باور کنیم و چه نه؛ چه عدد و ارقام را دستکاری و کم و زیاد کنیم و چه نکنیم؛ طلاق همچنان بیشتر و بیشتر میشود. آنقدری که همین آمارهای باورنکردنی میگوید، در هر یک ساعت 18 طلاق در کشور ثبت میشود و این یعنی اینکه در روز چیزی نزدیک به 434 زوج از همدیگر جدا میشوند. درباره اینکه چه شد که طلاق با این سرعت باورنکردنی مرز آمار ازدواج را پشت سر گذاشت، بارها و بارها گفتهایم و شنیدهایم. اما آنچه امروز شاید گفتن و شنیدن از آن خالی از لطف نباشد، پدیده یا شاید هم انقلاب نرم تکنولوژی است که آرام آرام خودش را به همه ما تحمیل کرد و سر از خانه هایمان درآورد. از آن روزهایی که گوشیهای بزرگ صفحه لمسی و تبلتها و لپتاپها به خانههای ما آمدند دیگر دور هم جمع شدنهای خانوادگی و گفتن و خندیدنها و همه و همه خلاصه شد در قاب همان گوشی ها. تکنولوژی که انصافا برای ما کم هم نگذاشت، هر چه دلتان بخواهد دراین شبکهها پیدا میشود، از جوک و داستان و سرگرمی و وقت گذرانی تا اخبار و اقتصاد و سیاست و... . از همه مهمتر دوست پیدا کردنهای مجازی. خیلی از این برنامهها که اتفاقاً با هوشمندی و اهداف زیرکانهای طراحی شده است به کاربر این اجازه را میدهد که بتواند با یک تکان کوچک گوشی تمام کسانی را که در نزدیکی محل اقامت او هستند و به این شبکه متصل هستند بیابد و اگر هم بخواهد پیام رد و بدل کند و در نهایت هم شاید به یک دوستی ساده منجر شود. خب در چنین روزگاری که آشناییها و حتی طلاق در این همه صفحات مجازی و شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته میشود و جوکها و پیامها با بیشترین محتوای خیانت و انحرافات اخلاقی و جنسی و حتی اخبار علمی و اقتصادی و سیاسی بدون هیچ منبع موثقی، نشر پیدا میکند، دیگر شنیدن اینکه 80 درصد متقاضیان طلاق زیر 30سال هستند یا اینکه در هر ساعت، 18 طلاق به ثبت میرسد، خیلی هم عجیب و باورکردنی نیست. «دیگر مثل گذشتهها زن و شوهرهای جوان با دودلی و حتی خجالت برای گرفتن طلاق به دفاتر ازدواج و طلاق نمیآیند. انگار در حال انجام بهترین و مطمئنترین راه ممکن هستند. نمیدانم چه شده اما انگار یک جورهایی دلشان قرص است. انگار این اطرافیان و آشنایان و دوستان و همین گروههایی که این روزها همه بدون استثنا عضو آنها هستند و همه و همه پشتشان هستند. من یادم هست تا همین چند سال پیش خیلی از خانوادهها که از سر ناچاری تن به طلاق میدادند، اصرار داشتند در ساعاتی از روز به دفتر ما بیایند که ** دیگر آنجا نباشد، از ترس اینکه مبادا دوستی، آشنایی کسی آنها را ببیند اما این روزها همه چیز عوض شده. شاید خنده دار باشد اما من با این تجربه 40 ساله هیچ وقت به این اندازه مطمئن نبودم که این روزها طلاق بیشتر از اینکه یک راه حل باشد برای خیلیها به مد و حتی معیار باکلاسی و سربلندی تبدیل شده است...» اینها حرفهای علیرضا نوبخت است. دفتردار ازدواج و طلاق که بیش از 30 سال است در محدوده خیابان انقلاب طلاقها و ازدواجهای هزاران زوج را به ثبت رسانده و به قول خودش این روزها کارشان شده، ثبت 20 طلاق به ازای یک ازدواج. جا ماندن از قافله مد طلاق موضوع پیچیدهتر از آن است که بشود گفت کدام نهاد یا کدام مسئول ذیربط یا کدام پژوهشکده باید بنشیند و علتیابی کند چه شده که ظرف شاید کمتر از 5 سال، وضعیت طلاق اینقدر وحشتناک شده و به اینجا رسیده؟ آن هم در شرایطی که میگویند ازدواج نه تنها مثل قبل آمار بالایی ندارد که حتی دیگر اولویت بالا هم برای خیلیها نیست. طلاق این روزها بیداد میکند. اما نه از سر ناچاری یا تنگ شدن عرصه زندگی. خیلیها میگویند مد است. مد یا شاید بهانهای برای جشن گرفتن و عوض کردن مشخصات صفحات شخصی، فیس بوک و تلگرام و اینستاگرام و... . خیلیها هم میگویند، چشم و همچشمی و اثبات اینکه دیگر هیچ دلیلی وجود ندارد مثل گذشتهها و به قول قدیمیها سوخت و ساخت. اما هیچ ** دقیقاً نمیداند چطور میشود ظرف دو ماه از ازدواج نگذشته، هم سوخت و هم ساخت و در نهایت هم طلاق را انتخاب کرد! دکتر عبدالرضا ادهمی جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه است. او که سالها در حوزههای آسیب شناسی معضلات اجتماعی جامعه پژوهشهای مختلفی انجام داده است دراین باره در گفتوگو با «ایران» میگوید: «طلاق پدیده جدیدی نیست که مختص امروز یا دیروز باشد، همیشه بوده و حتی در خیلی از زمانها به عنوان تنها و بهترین راه حل ممکن هم بوده اما آنچه باعث تشدید نگرانیها در این خصوص است افزایش مرضی طلاق در جامعه است. افزایش طلاق آن هم با این سرعت و در حالی که به یک بحران مرضی و نوعی چشم و هم چشمی تبدیل شده است نگرانکننده است. ممکن است برخی از افراد خصوصاً جوانتر به دلیل عضویت در گروهها و شبکههای مختلف مجازی با دیدن اینکه طلاق به نوعی رویه تبدیل شده است، تشویق به این کار شوند. یا چه بسا افرادی 4 سال اول زندگی همدیگر را تحمل کنند و بعد از 4سال تفکری که در گذشته داشتهاند عوض شود و با کوچکترین مشکلی به طلاق فکر کنند که خب این موضوع هم چندان عجیب نیست چون ما در موارد زیادی در بروز رفتارها و تصمیمگیریهای احساسی به نوعی رکورددار هستیم. نکته قابل توجه و عجیب این است که روزگاری وضعیت زندگی مشترک شاید از این هم بدتر بود اما چون تصمیم گیریها آنقدر احساسی نبود و طلاق به این شدت اپیدمی نشده بود، آمارها کمتر بود. اما الان ما با شکل غیر واقعی از این پدیده مواجه شدهایم.» این جامعه شناس در ادامه با اشاره به افزایش سن ازدواج و تأثیر آن در طلاق میگوید: «امرزوه میانگین سن ازدواج بشدت در جامعه افزایش یافته. این سن برای دختران به 27 سال و برای پسران به 30 سال رسیده است. همچنین سن تجرد قطعی در دختران به 40 سال و در پسران به 45 سال رسیده است. اینکه میشنویم سن طلاق هم کاهش یافته و حتی 80 درصد از طلاقها برای افراد زیر 30 سال اتفاق میافتد در واقع به این دلیل است که افراد زیر 30 سال هنوز در تب و تابهای احساسی هستند و به ثبات فکری نرسیدهاند. در نتیجه در این سن خیلی از افراد نمیتوانند تصمیم گیریها و افکارشان را کنترل کنند. حتی آمارها نشان میدهد خیلی از کسانی که اقدام به گرفتن طلاق میکنند بعد از مدتی پشیمان میشوند اما چون دیگر کار از کار گذشته و چارهای ندارند و مجبورند با شرایط کنار بیایند. حتی چند سال بعد از طلاق هم ممکن است عوارض این اتفاق بیشتر و عواقب آن عمیقتر شود.» خیلیها معتقدند نه طلاق و نه ازدواج دیگر مثل 10 سال پیش با عقل و تصمیم مرد و زن نیست. حالا این اطرافیان هستند که چه در گروههای دوستی مجازی و چه در جمعهای دوستانه و فامیلی نظر میدهند که دیگر وقت طلاق هست یا نه؟ ادهمی هم با تأیید این موضوع میگوید: «به طور کلی در این اتفاقها عوامل مختلفی مثل دخالت اطرافیان، گروهها و عضویت درشبکههای اجتماعی و فضای مجازی، تبعیت از شبکههای ماهوارهای که نه تنها بر اساس فرهنگ و هویت بومی ما تعریف نشده است که به شکل هوشمندانهای بنیان خانواده را نشانه گرفتهاند و... دخیل هستند. به قول مک لوهان، تصویر چنان قدرتی دارد که هر کاری از آن ساخته است. آن هم در شرایطی که فضای کلی جامعه به دلیل مهاجرتهای بیرویه از روستاها به شهرها از حالت سنتی به حالت مدرن تبدیل شده است و فضاهای سایبری و ارتباطات اجتماعی با تنوع بالا در اختیار همه قرار گرفته است. همین موضوع باعث رواج و تنوع ایدهها و افکار مختلفی میشود. البته نمیتوان صرفاً این تعبیر را برای طلاق در سنین پایین داشت که لزوماً فضاهای مجازی عامل اصلی آن هستند. مسائل احساسی، عاطفی و عقلی، همه اینها میتواند در این موضوع مؤثر باشد. طلاق در گذشته هم وجود داشته اما به نظر من آنچه امروزه طلاق را به یک بحران تبدیل کرده است این است که قبح قضیه به طور کلی از بین رفته است هر چند همین امروز هم نوع نگاه به مسأله طلاق از شهری به شهر دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. یکی از دلایل مهم همه گیر شدن بحران طلاق هم میتواند کمرنگ شدن نقش خانوادهها در ازدواج باشد؛ ازدواجهایی که غالباً از طریق فضای مجازی و شبکههای اجتماعی دوستیابی صورت میگیرد. چرا که مطالعات نشان میدهد ازدواجهایی که خانواده پشت آنها بوده و از طریق مجاری سنتی صورت گرفته است، پایداری بیشتری نسبت به ازدواجهای جدید داشتند. آن هم در شرایطی که ازدواج به اولویت هفتم جوانها تبدیل شده است یعنی با این حجم از متقاضی و فراوانی بالایی که وجود دارد، جوانها تمایلی به ازدواج ندارند. این موضوع مدت هاست که سر و صدا به پا کرده اما تا زمانی که زنگها به صدا در نیاید واقعاً انگار هیچ عزم جدی برای پرداختن به آن وجود ندارد.» قانون مقصر است؟ در این وانفسا خیلیها اما میگویند، این قوانین است که با آسان شدن و افتادن در سرازیری خیلیها را برای طلاق ترغیب میکند. اما نباید از این معادله دو مجهولی غافل شد. موضوع با کمی دقت سادهتر به نظر میرسد. شبکههای مجازی روز به روز بیشتر شدند و اعضای بیشتری را هم به کام خود کشاندند. روز به روز مد و فخر فروختن برای طلاق هم بیشتر و بیشتر شد و در نتیجه تقاضاها برای جدا شدن و جا نماندن از این قافله هم بیشتر شد. خب در چنین وضعیتی چارهای بجز تسهیل قوانین نمانده بود؛ قوانینی که اگر قرار بود با سختگیری زیاد و روالهای طولانی همچنان باقی بماند، شاید در آخر هر سال به هزاران پرونده انبار شده ختم میشد. پروندههایی که در انتظار حکمهایی ماندهاند که دادن یا ندادنش خیلی به ادامه این زندگیهای مجازی کمکی نمیکرد. مسعود غفاری راد کارشناس ارشد حقوق خانواده است. او که در حوزه دعاوی خانوادگی تخصص دارد با اشاره به تأثیرات شبکههای مجازی در کاهش سن طلاق، میگوید: «با اینکه طلاق یکی از موجبات انحلال عقد نکاح دائم است و اتفاق خوشایندی نیست اما در برخی شرایط اجتناب ناپذیر است و به عنوان راه آخر است و چاره دیگری باقی نمیماند. البته این به معنای آن نیست که ما طلاق را مطلوب یا خوشایند تلقی کنیم خصوصاً زمانی که سرنوشت بچهها هم به این موضوع گره میخورد. من فکر میکنم کاهش سن طلاق و ارتباط آن به فعالیت و نقش شبکههای مجازی باید مورد بررسی جدی قرار بگیرد. بر اساس مطالعات قطعاً نمیتوانیم بگوییم خلأهای قانونی و چگونگی قوانین در بالا رفتن نرخ طلاق نقش دارند. دلایل مختلفی دراین زمینه وجود دارد که باعث میشود ارزش طلاق در اندازه یک قرارداد معمولی تنزل پیدا کند. باید در چنین شرایطی بیشتر از قبل برای تقویت بنیانهای تحکیمبخش خانواده و عوامل استمرار بخش زندگی زناشویی تلاش کنیم. به اعتقاد من زندگی مشترک بر 4 پایه عشق، وفاداری، اعتماد و تفاهم استوار است و اگر این اصول متزلزل شود و به اساس زندگی مشترک آسیب برساند، ممکن است هر کدام از زوجین صلاح زندگی را در جدایی از هم بدانند. اما در این میان نقش اعتقادات دینی، تربیت خانوادگی، همدلی اطرافیان، ویژگیهای فردی و اجتماعی و رعایت اصول اخلاقی بسیار مؤثر و تعیینکننده است.» میگویند، طلاق نه برای خود آدم و نه برای اطرافیانی که میشنوند، دیگر مثل قدیمها تابوی «اسمش را نبر» نیست. حالا همه یک جورهایی با قضیه کنار آمدهاند. قبح طلاق ریخته است. این روزها اگر زمزمه طلاق هم از گوشه و کنار شنیده شود، کافی است. کافی برای دلداری دادن و تشویق به گرفتن طلاق. نمیشود گفت همهاش کار اینترنت است. اما بیاغراق بیشترین سهم از راه انداختن این موج فراگیر، از آن، همان صفحات لمسی کوچک است. صفحاتی که حالا انگار، لایکها و تأییدهای هم گروهیها چندین برابر بیشتر از رؤیای خوشبختی یک زندگی مشترک میارزد.