نام فیلم : طلا و مس موضوع روانشناختی : روانشناسی مثبت گرا - مفهوم خانواده و عشق کارگردان: همایون اسعدیان موضوع: درام، اجتماعی سال تولید: 1388 مدت: 92 دقیقه بازیگران: نگار جواهریان، بهروز شعیبی، سحر دولتشاهی، جواد عزتی، مهران رجبی کارگردان: همایون اسعدیان خلاصه داستان: سید رضا که به تازگی با خانواده اش به تهران آمده متوجه بیماری خاص همسرش زهرا می شود و به ناچار برای تامین هزینه درمان او تغییراتی در شیوه زندگی اش می دهد… یکی از بهترین فیلم هایی که تماشای آن در کنار هم رامی توان به همسران جوان(و غیرجوان!!)و نیز مردان و زنانی که از زندگی زناشویی خود دل زده یا ناراضی هستندتوصیه کرد ،فیلم خوب طلا و مس(همایون اسعدیان-1388)است. دانلود فیلم با لینک مستقیم : دانلود
طلبه جوان خراسانی(بهروز شعیبی)برای استفاده از درس اخلاق استادی بزرگ،به همراه همسرش زهرا (نگار جواهریان )و دو فرزندش به تهران می آید.او که سر درآسمان دارد،با بروز بیماری ام اس(Multiple Sclerosis)در زهرا،نه تنها از حضور در کلاس درس باز می ماند،بلکه ناگزیر از انجام زمینی ترین کارهایی می شودکه تاکنون به لطف زهراکاملا از آنها دور بوده است.طلبه جوان در تب و تاب رسیدن به درس اخلاق،به شاگردی عشق می رود... واژه عشق دغدغه تقریبا تمام آدمیان است.انسان به حکم فطرت خود می خواهد که دوست داشته باشد و دوستش بدارند.بویژه در سنین جوانی ممکن است نیاز به عشق تمام وجود شخص را تسخیر کند و این "نیاز به عشق داشتن"با "نیاز به عاشق داشتن"اشتباه شده و او را به سوی ازدواجی نامناسب و زودهنگام سوق دهد که قبلا در مطلب "حس و حساسیت"در مورد آن گفته ایم. بسیار مهم است بدانیم عشق به جنس مخالف در برخوردهای اول و دوم و سوم و حتی در عرض ماه ها یا یکی دو سال اول آشنایی یا ازدواج،بیشتر در زمینه همان نیاز به دوست داشتن و سپس بر پایه طغیان هورمون هاست.در گذر زمان و پس از شناخت بیشتر فرد محبوبمان است که میتوان عشقی عمیق و خالص نسبت به او را تجربه کرد.پس از آنکه بدی ها و خوبی های او را شناختیم،غم و شادی را درکنارش تجربه کردیم و به قول شازده کوچولو پس از اینکه پای گله گزاری ها و بغ کردن ها و هیچی نگفتن هایش نشستیم،آنوقت است که می توانیم ادعای عاشقی کنیم. استرنبرگ در مثلث عشق خود،عشق را در سه محور صمیمیتIntimacy ،احساسات Passion و تعهد commitment تعریف می کند. در فیلم طلا و مس واضح است که از Passion اثری روی پرده سینما نیست،اگرچه خریدن شانه موی صورتی رنگ برای زهرا را شاید بتوان یک foreplayظریف در نظر گرفت.صمیمیت و تعهد تا جایی که زهرا علائم ام اس را نشان می دهدضعیف است:طلبه جوان بیشتر در فکر درس و بحث خود است و این زهراست که همه بار زندگی را بدوش می کشد تا او بتواند با آرامش کامل به تحصیل درسی بپردازدکه زهرا هم از صمیم قلب آن را بهترین علم دنیا می داند. بروز ناگهانی بیماری ام اس در زهرا، صمیمیت و تعهد نهفته در رابطه ایندو را با قدرت و شکوه آشکار می کند."مردخدا"ابایی از شستن آلودگی های فرزند کوچکش ندارد،برای خوشحال کردن دخترش به پیتزا فروشی می رود و حتی حاضر می شود (البته در صورت بستن پنجره و کشیدن پرده ها)،حرکاتی ضمیمه آهنگی "مبتذل "کند که پسر کوچکش را آرام کند.. رابطه زهرا و طلبه ما سرشار از عشقی لطیف و موزون است.اینجا نه به سبک فیلمفارسی های جدید از نگاه های طولانی خبری هست و نه باز هم به سبک همان فیلم ها نشانی از قربان صدقه رفتن های آبکی:شال گردنی که زهرا برای حاج آقا بافته تا در هوای تهران سرما نخورد،روپوش مدرسه ای که خودش برای دخترش دوخته تا خرجشان کمتر باشد، همان شانه موی صورتی و بیدار ماندن طلبه برای بافتن قالیچه ای که دیگر زهرا نمی تواند ببافد،اینها رازهای عشق این دو آدم هستند که عشق برایشان مفهوم آهنگ غمگین گوش دادن یا سیگار کشیدن یا بیدارخوابی های شبانه یا حرف های درگوشی ندارد. در دوران نوجوانی ما عشق به انسانی دیگر ،عشقی "مجازی" و در تقابل با عشق واقعی(عشق به خداوند) بود.چند سال بعد عشق مجازی راهی برای رسیدن به عشق الهی تعریف شد.نسل امروز شاید فقط همان عشق مجازی را به رسمیت می شناسد.نسخه بعدی زیاد قابل پیش بینی نیست:انسان کلا موجودی پیچیده است......