عنوان : Room موضوع روانشناسی : اختلال استرس پس از حادثه امتیاز : 8.3/10 جزء 250 فیلم برتر IMDb با رتبه 133 ژانر : درام کارگردان : Lenny Abrahamson ستارگان : Brie Larson, Joan Allen, William H. Macy محصول : ایرلند | کانادا کیفیت : BRrip 720p حجم : 800 مگابایت در مورد فیلم : « اتاق » به بررسی رابطه میان مادر ( که در فیلم " ما " نامیده می شود ) و فرزند کوچکش جک می پردازد. جک 5 ساله شور و شوق کودکانه ای دارد اما به هیچ عنوان اطلاعاتی از دنیای پیرامون خود ندارد. وی در اتاقی محبوس شده و فکر می کند که دنیا نیز همانند آنچه که می بیند وجود دارد و ابدا نمی تواند ابعاد بزرگتری داشته باشد. " ما " که خود دچار انواع و اقسام بیماری های روحی و روانی شده، به سختی سعی می کند تا اجازه ندهد روح جک نیز مانند خودش، پوسیده و نابود شود. دانلود فیلم با لینک مستقیم : دانلود دانلود زیرنویس : دانلود
منتقد: جیمز براردینلی - امتیاز ۸.۸ از ۱۰ (۳.۵ از ۴) هشدار: احتمال افشای داستان زن نوزده سالهای (بری لارسون) ربوده میشود، عليرغم ميلش در جایی نگهداری میشود و مدام مورد تجاوز قرار میگيرد. بعد از دو سال اسارت، پسری به دنيا میآورد. پدر پسرک (شون بريجز) به او اجازه میدهد که بچه را نگه دارد و بزرگش کند. وقتی که جک (جيکوب ترمبلی) پنج ساله میشود، زن متوجه می شود که رشد او میتواند اين موقعيت را تغيير دهد. بنابراين با کمک پسرش نقشه فرار میکشد. بنابر نقشه او بايد کنار بايستد تا ربايندهاش پسرش، را در حالی که مرده و در يک قالي پيچيده شده، بيرون ببرد. بعد از آزادی پسرک ميتواند اطلاعات کافی در اختيار پليس بگذارد تا مادرش را نجات دهد. در آخر آنها به هم میرسند، يکديگر را به آغوش میگيرند و آزاد میشوند.... بيشتر فيلمها ممکن است در اين نقطه با چنين پايان خوش و خوش بينانهای دست به خودکشی بزنند. اما «اتاق»(Room) ، برگرفته از نمايشنامهای از اِما دوناف بر اساس رمانی از خود او، حتی از اين هم کمتر است. برای اينکه گرچه فيلم تا حدی درباره تجربه زندگی در شرايط فوق است، اما بيشتر درباره اتفاقاتی است که بعد از آن رخ میدهند: پذيرفته شدن در جامعه بعد از ربوده شدن، بازگشت به شرايط نرمالی که در آن جنبه های مشترک زندگی به نظر عجيب و گاهی بديمن میآيند. اتاق (مانند کتاب) از زبان جک بيان میشود. او پسر باهوش و کنجکاوی است اما جهان بينیاش توسط شرايطی شکل گرفته است که در آن رشد کرده است. مادرش تمام تلاشش را کرده است تا از او در برابر بيرحمی شرايط با شکل دادن به زندگی پسرک در «اتاق» به عنوان اتفاقی طبيعی محافظت کند. او جایی غير از داخل يک کلبه ييلاقی با پنجرهای روی سقفش جای ديگری را نمیشناسد. پسر باور دارد که همه چيز آن سوی ديوارها فضای خارجی هستند، اين که «نيک پير» (پدرش) با جادو میآيد و هر چيزی که در تلويزيون میبيند واقعی نيست. همان طور که بعداً معلوم میشود جک بهتر از مادرش میتواند با «آزادی» کنار بيايد. مادر از خاطرات گذشته مغموم و از ترديدها خسته است. اما اينها را میبينيم، منتها از نگاه جک. در نيمه اول فيلم، مادر شخصيت اصلی درام است. با اين حال، در دنيای بيرون، هر چه جک بيشتر مستقل میشود، نقش مادر در زندگیاش کمرنگتر میشود. او به يک نقش مکمل تبديل میشود. سخت بودن بيش از حد شرايط بيانگر حقيقتی است که حتی در خانوادههای معمولی نيز رخ میدهد: گذشتن از کنار مسائل برای والدين هميشه سختتر است تا برای کودکان. نمیخواهم بگويم که رابطه جک با مادرش نزديک نيست يا اين که او مادرش را دوست ندارد، بلکه موضوع اين است که جک به اندازه مادر روی اين رابطه خفه کننده حساب نکرده است. او میتواند فراموش کند، هر چند با دشواری؛ اما مادر نمی تواند. اين ديناميک فريبندهای است و کارگردان لنی آبراهامسون آن را با مهارت زيادی عرضه میکند. بازی ها مسير زيادی را طی میکنند تا کاری کنند که «اتاق» جواب بدهد. از اينها گذشته فيلم بيشتر درباره شخصيتها است و فقط در وهله دوم درباره داستان است. بری لارسون که به زودی نامزد اسکار میشود بازی قویتری از بازيگر جوانی که لحظات درخشانی در پيش دارد ارائه میدهد. او نقش جوی را نه به صورت زنی که جوری عمل میکند که برای بسياری از ما ممکن است غيرممکن به نظر برسد، بلکه به عنوان «مامان»- يعنی تصوير پسرش از او- ايفا میکند. اين کار محيلانهای است- اجازه دهيم که بيننده کاراکتری را ببيند و بشناسد وقتی که جنبههای مختلف شرايط او توسط آنچه جک میبيند مبهم هستند. به عنوان يک پسر پنج ساله، جيکوب ترمبلی تصويری فارغ از تظاهر و مصنوعی بودن، که اغلب در بازی بچهها ديده می شود، ارائه میدهد. روانشناسی که در «اتاق» ديده میشود پيچيده است- چيزی شبيه به اعضای فرقههای ضاله رها شده و زندانیهایی که مدت طولانی در زندان بودهاند. آبراهامسون اين را گاهی به صورت آشکار و گاهی نيز به صورتی ظريف نمايش میدهد. تاثير کلی فيلم زياد است. با اين حال، عليرغم تأثير مخرب اين اتفاق بر جوی، میبينيم که او به عنوان قهرمانی ترسيم میشود که از خودگذشتگیها و عزم راسخش نه تنها از پسرش در طول اين تجربه غم انگيز محافظت میکند، بلکه از گذار پسرک از ايمنی «اتاق» به «دنيای واقعی» ترسناک حمايت میکند. «اتاق» صادق و چالش انگيز است اما از آنچه از فيلمی با چنين داستان ترسناکی انتظار میرود خوش بين تر است. اختصاصی نقد فارسی مترجم: محمدرضا سیلاوی
منتقد : میثم کریمی یکی از تکان دهنده ترین اتفاقات سالهای گذشته در سال 2008 در اتریش رخ داد. در این سال اعلام شد که مرد اتریشی به نام یوزف فریتزل دختر 19 ساله اش را به مدت 24 سال در زیرزمین خانه اش حبس کرده و در طی این مدت بارها به او تجاوز جنسی کرده و از او صاحب 6 فرزند نیز شده است. این پرونده تکان دهنده باعث خشم بهت و حیرت افکار عمومی شد و دنیا را برای مدتها در شوک فرو برد. این پرونده باعث شد تا سوالات بسیاری درباره نحوه اطلاع از وضعیت شهروندان هنگام مفقود شدن آنان شکل بگیرد و راه کارهای متنوعی برای اطلاع از وضعیت آنان مطرح شود. داستان فریتزل سبب شد تا ایده نوشتن یک داستان در این باره به سراغ اِما داناهیو بیاید. « اتاق » نام کتابی بود که در سال 2012 توسط داناهیو انتشار یافت و توانست به موفقیت های بین المللی مناسبی نیز دست پیدا کند. این کتاب در ایران توسط علی قانع به فارسی ترجمه شده و از طریق انتشارات آموت قابل دسترس می باشد. داستان نسخه سینمایی این کتاب که خودِ داناهیو برگردان سینمایی آن را به رشته نگارش درآورده اینچنین است : جوی نیوسام ( بری لارسون ) که از روی خیرخواهی قصد کمک به فردی به نام نیک ( شان بریجرز ) را دارد، توسط وی ربوده شده و به زیرزمین خانه نیک منتقل می شود. جوی به مدت هفت سال در این زیرزمین محبوس می گردد و مورد آزار و اذیت فراوانی قرار می گیرد. وی که حالا به همراه فرزند پنج ساله اش به نام جک ( جیکوب تریمبلی ) در این مکان گرفتار شده، سعی دارد تا دنیای ذهنی جیکوب را بی آنکه به ورطه نابودی کشیده شود همانند یک بچه عادی پرورش دهد و در عین حال کورسوی امیدی نیز برای فرار از شرایط داشته باشد اما... « اتاق » به بررسی رابطه میان مادر ( که در فیلم " ما " نامیده می شود ) و فرزند کوچکش جک می پردازد. جک 5 ساله شور و شوق کودکانه ای دارد اما به هیچ عنوان اطلاعاتی از دنیای پیرامون خود ندارد. وی در اتاقی محبوس شده و فکر می کند که دنیا نیز همانند آنچه که می بیند وجود دارد و ابدا نمی تواند ابعاد بزرگتری داشته باشد. " ما " که خود دچار انواع و اقسام بیماری های روحی و روانی شده، به سختی سعی می کند تا اجازه ندهد روح جک نیز مانند خودش، پوسیده و نابود شود. لنی آبراهمسون کارگردان این فیلم، به خوبی توانسته روابط مادر و پسری را در محیطی خشن و بی رحمانه به تصویر بکشد. مادر در این موقعیت بغرنج می داند که جک تشنه آموختن حقیقت و فلسفه زندگی است اما او قادر نیست چیزی بیشتر از یک اتاق کوچک در اختیارش قرار دهد. به همین دلیل به او اجازه می دهد تا باور کند تنها دنیای کوچک چند متری اش واقعیت دارد و باقی آن از طریق تلویزیون قابل مشاهده است و هرگز نمی تواند به آنها دسترسی داشته باشد! با اینحال " ما " می داند که باید راهی برای فرار از این شرایط پیدا کند تا جیکوب بتواند همانند دیگر انسانها زندگی معمولی را تجربه کند و دنیا را در ابعادی بزرگتر از اتاق کوچکی که در آن گرفتار شده اند درک کند. پرداخت به مفاهیم انسانی و تلاش های مادر و ایستادگی او در این شرایط، از جمله ویژگی هایی است که آبراهمسون توجه زیادی به آن داشته و به خوبی از پس انتقال این مفاهیم به مخاطب برآمده است. اما « اتاق » ایراداتی هم دارد. فیلم در یک سوم پایانی دچار سکته خفیف می شود. ملاقات " ما " با مادر و پدرش نیاز به ایجاد یک بارِ دراماتیک عظیم می داشت اما این بخش مانند دقایق حضور مادر و پسر در حبس، درخشان از آب درنیامده. آبراهمسون نتوانسته تصویری واقعی از دو انسانی که 7 سال در یک اتاق حبس بوده اند و حالا آزاد شده اند به تصویر بکشد، آنها خیلی راحت تر از آنچه که انتظار می رفت با محیط پیرامون خود کنار می آیند که چندان منطبق با واقعیت نیست. متاسفانه گفتگوهای میان " ما " و آدمهای جدیدی که پس از سالها برای اولین بار ملاقات کرده، بسیار راحت شکل میگیرد و مخصوصا ارتباط جوی با مادرش ( که نقش او را جوآن آلن ایفا می کند ) علی رغم تلاش فیلمساز برای برانگیختن احساسات تماشاگر، کشش و جذابیت لازم را ندارد. با اینحال می توان برگ برنده فیلم را بازی برلی لارسون در نقش « ما » عنوان کرد. وی به خوبی توانسته در نقش مادری دلسوز و نگران و همچینن زنی آسیب دیده و ویران شده از لحاظ روحی، بازی برجسته ای از خود به نمایش بگذارد. لارسون به احتمال فراوان یکی از نامزدهای اصلی اسکار در رشته بهترین بازیگر نقش اصلی زن خواهد بود. بازی قابل توجه جیکوب تریمبلی نیز در نقش کودک 5 ساله قابل توجه است. همچنین باید به حضور جوآن آلن در فصل نهایی فیلم نیز اشاره کرد که چنانچه بخت با او یار باشد می تواند در میان نامزدهای نقش مکمل زن اسکار جایی داشته باشد. در مجموع باید گفت که « اتاق » در بخش بازیگری اثری برجسته محسوب می شود. « اتاق » اثری تکان دهنده است که از یک سو سعی دارد مخاطب را به داشتن " امید " در شرایط بحرانی تشویق کند اما در عین حال تصویری بی رحمانه از یک خشونت افسار گسیخته و باورنکردنی به همراه سقوطی اخلاقی را به نمایش می گذارد که می تواند هر تماشاگری را تحت تاثیر قرار دهد.تماشای « اتاق » قطعا ناراحت کننده است ( این نکته را هم مد نظر داشته باشید که این داستان در واقعیت به مراتب خشن تر و ناراحت کننده تر از آنچه که در این فیلم به نمایش درآمده می باشد. ) اما نباید فراموش کرد که تماشای این اثر می تواند به آگاهی بخشی عمومی جامعه در قبال این فجایع کمک کرده و اجازه ندهد بار دیگر اینچنین مسائلی سالها سربسته باقی بماند و هیچ تدبیری برای جلوگیری از وقوع مجدد آن اتخاذ نگردد. منتقد : میثم کریمی منبع : موی مگ (moviemag.ir)
راز تلخ 24 سال حبس یک دختر اتریشی يك دختر كه از سال 1984 ناپديد شده بود سرانجام پس از 24 سال حبس توسط پدرش ( در زیر زمین خانه مسکونی اش ) در حالی که صاحب ۶ فرزند از پدرش هست نجات يافت. مقامات اعلام كردهاند كه پدر وي به اقوام و آشنايان گفته بود كه دخترش وارد يك فرقه جديد شده و ناپديد شده است. پليس اتريش اعلام كرد پدر 73 ساله در حالي به زنداني كردن دخترش براي 24 سال و به دنيا آوردن 7 بچه از دخترش اعتراف كرد كه بچههايي كه به همراه مادرشان در زيرزمين خانه زنداني بودهاند هيچگاه نور خورشيد را نديدهاند. «فرانس پولتزر» رئيس اداره تحقيقات جنايي اتريش به خبرنگاران گفت: پدر اين زن به نام «جوزف» Josef Fritzl تحت نظارت پليس به سر ميبرد. ماجرا زماني فاش شد که پليس، يك نوجوان بيهوش را در ساختماني كه پدربزرگ و مادربزرگ اليزابت در آنجا زندگي ميكردند يافت و به بيمارستاني در شهر «آمستتن» منتقل كرد و اعلام كرد كه مادر بيمار او گم شده است. پليس با انتشار اطلاعيههايي خواستار مراجعه مادر اين نوجوان شد و سرانجام با دريافت اطلاعاتي محرمانه و ناشناس موفق شد مادر او را در نزديكي بيمارستان پيدا كند. مادر كه مقامات او را «اليزابت» معرفي كردهاند به افسران پليس گفته بود كه به تازگي و بعد از 2 دهه حبس توسط پدرش آزاد شده است. وي اظهار كرد: در 28 آگوست 1984، پدرش پس از دادن داروي آرامبخش به وي دستانش را بسته است و در اتاقي در زيرزمين خانهشان زنداني كرده است. اليزابت به پليس گفت: پدرش از سن 11 سالگي مرتباً او را مورد تعرض قرار ميداده است و او دستكم 6 بچه در اين سالها به دنيا آوردهاست. جوزف اعتراف کرده که در زيرزمين خانه يک دخمه ساخته و دخترش را به زور در آنجا زنداني کرده و وي را مرتب کتک مي زده و مورد تعرض قرار مي داده است. پدر شکنجه گر اتريشي که دخترش را 24 سال در زيرزمين خانه اش محبوس کرده بود، پذيرفت که در اين سال ها وي را مورد تعرض و شکنجه قرار داده است. «جوزف فريتزل» 73ساله که تا ديروز درباره اتهام تعرض به دخترش سکوت کرده بود، سرانجام اعتراف کرد اليزابت را هنگامي که 19ساله بود، به زيرزمين خانه دو طبقه اش برد و در تمام اين سال ها وي را در آنجا زنداني کرده و از او صاحب 7 فرزند شده که يکي از آنها فوت شده است. فرانس پولتزر – رئيس اداره تحقيقات جنايي پليس اتريش- در يک کنفرانس مطبوعاتي گفت؛ جوزف اعتراف کرده که در زيرزمين خانه يک دخمه ساخته و دخترش را به زور در آنجا زنداني کرده و وي را مرتب کتک مي زده و مورد تعرض قرار مي داده است. جوزف که مهندس برق است و به غير از اليزابت 6 فرزند ديگر نيز دارد، پس از اين اقدام به خانواده و اقوامش گفت؛ اليزابت 19 ساله در پي عضويت در يک فرقه خانه را ترک کرده است و ديگر کسي نبايد منتظر بازگشت وي باشد.جوزف پس از تولد سه فرزند اول دخترش، با اين ادعا که نوزادان را در خيابان يافته است، همسر خود به نام رزمري را قانع کرد براي بچه ها شناسنامه بگيرد و حضانت آنها را بپذيرد اما سه فرزند ديگر اليزابت تا چند روز پيش همچنان در حبس و در کنار مادرشان بودند. آنها که به زندگي در اتاقي بدون پنجره عادت کرده اند تا قبل از رهايي هرگز روشنايي روز را نديده بودند و تنها سرگرمي اين سه که بزرگ ترين آنها 19ساله و کوچک ترين شان 5ساله است يک راديو و يک تلويزيون بود که جوزف از همان سال 1984 به عنوان هديه به اليزابت داده بود. پليس که تا ديروز اطلاعات زيادي از نحوه برملا شدن اين جنايت هولناک ارائه نداده بود، اعلام کرد پس از آنکه کريستين دختر 18 ساله اليزابت بيمار شد، جوزف او را از خانه بيرون انداخت تا عابران اين نوجوان را به بيمارستان برسانند. پس از آن اطلاعيه هايي که براي يافتن مادر اين دختر از طريق تلويزيون پخش شد، به افشاي اين راز انجاميد. اليزابت که اطلاعيه ها را ديده بود بالاخره توانست پس از 24 سال پدرش را قانع کند که به وي اجازه خروج از دخمه يي را بدهد که مجهز به سيستم امنيتي الکترونيکي بود انتشار خبر زندگي تلخ اليزابت با بازتاب هاي گسترده يي مواجه شده و اکنون افکار عمومي و کارشناسان پرونده هاي جنايي مي پرسند جوزف چگونه توانسته در تمام اين سال ها همسر، اقوام و همسايه هاي خود را فريب دهد. آيا در اين 24 سال هرگز از زيرزمين خانه صدايي به گوش نرسيده است و اليزابت چگونه بدون حضور پزشک توانسته شش زايمان – يک مورد دوقلوزايي- داشته باشد. اتاق محل زنداني كردن دختر هيچگونه پنجرهاي نداشته و با يك سيستم ورودي الكترونيكي بدون كليد محافظت ميشده است. به گفته مقامات يكي از كودكان در بدو تولد جان خود را از دست داده است و توسط پدر در نزديكي اين خانه كه در ميان اتريشيها به خانه وحشت معروف شده، سوزانده شده است. متهم مالك اين ساختمان خاكستري رنگ بوده كه در آنجا با خانوادهاش زندگي ميكرده و ساير واحدهاي آن را هم به اقوامش اجاره داده بوده است. سئوالات زيادي در اينباره باقي است كه چگونه متهم با نام “جوزف فريتزل” 73 ساله همه همسايگان، اقوام، مقامات اجتماعي و پليس را در اين مدت طولاني گمراه كرده است. “فريتزل” در حال حاضر در بازداشت موقت به سر برده و در صورت محكوم شدن مجازاتي تا حداكثر 15 سال حبس در انتظار اوست. اين مجازات براي سنگين تر شدن جرم ارتكابي در اتريش يعني تجاوز در نظر گرفته ميشود.و این در حالی است که قاضی پرونده گفته پدر تحت مراقبت پزشکی است و در صورتی که بیماری روانی برایش تشخیص داده شود از مجازات رهایی خواهد یافت . پليس، پس از اينكه هويت متهم توسط اكثر رسانهها در سطح اروپا و جهان فاش شده بود نام و عكس “فريتزل” را در كنفرانسي خبري منتشر كرد. “فريتزل” در سال 1935 متولد شده و در زمان حمله نازيها به اتريش پيش از جنگ جهاني دوم يك كودك بوده است. دختر او هم اكنون 42 ساله دارد و از 19 سالگي در سلولي كه در زير ساختمان ساخته شده بود، زنداني شده است. “فرانس فولتزر” رئيس اداره امور جنايي اتريش گفت:” وي به زنداني كردن دخترش در سلول و تجاوز جنسي مداوم به وي و 7 بار بچهدار شدن از دخترش اعتراف كرده است.” پليس اعلام كرده كه يكي از كودكها بعد از تولد در سال 1996 درگذشته است و 6 كودك باقيمانده 3 دختر و 3 پسر هستند كه كوچكترين آنها 5 سال دارد و بزرگترين بچه 19 ساله است. پليس در حال تحقيق در اينباره است كه چگونه قربانيان سالها در ساختمان پنهان بودهاند و هيچ كس در اين شهر 23 هزار نفري متوجه حضور آنها در زيرزمين نشده است. به گفته “فولتزر” متهم همه كس از جمله “رزمري” همسرش را گول زده است و اين در حالي است كه “فريتزل” داراي 7 فرزند ديگر از “رزمري” هم است. پليس اعلام كرد: “جوزف” و همسرش 3 كودك دخترشان را بزرگ كردهاند و 3 دختر ديگر نيز در اتاق محل زنداني كردن مادرشان به سر ميبردهاند. ماجرا زماني فاش شد كه در 19 آوريل يك نوجوان بيهوش در ساختماني كه پدربزرگ و مادربزرگش در آنجا زندگي ميكردند يافت و به بيمارستاني در شهر “آمستتن” منتقل شد و اعلام كرد مادر بيمار او گم شده است. به گفته مقامات 3 نفر از بچهها كه 19، 18 و 5 ساله هستند تا چند روز پيش كه آزاد شدند نور خورشيد را نديده بودند. پليس معتقد است كه “فريتزل” به تنهايي عمل كرده است اما از تمام مردم خواسته كه اگر كسي اطلاعاتي را در اينباره دارد به پليس مراجعه كند. “اليزابت” دختر متهم از سال 1984 ناپديد شده بود و پدرش به همه اعلام كرده بود كه وي وارد فرقه جديدي شده و خانوادهاش را ترك كرده است. وي سرانجام پس از 24 سال شنبه توسط پليس پيدا شد. مقامات اعلام كردند كه “اليزابت” و بچههايش در مكاني نامعلوم تحت مراقبتهاي رواني قرار دارند و پسر 5 ساله وي بسيار خوشحال به نظر ميرسد. “پولتزر” گفت: اين زن رمزهايي را براي يافتن اتاق مخفي محل حبس وي داده است و پليس موفق به كشف اين مكان شده است. پليس اعلام كرده كه محل حبس وي داراي چند اتاق و كف ناهموار بوده و در ورودي آن آنقدر كوتاه بوده كه بايد با خم شدن وارد آن ميشدهاند و تمام فضاهاي اين اتاق بسيار تنگ و بسته بوده است. اليزابت به پليس گفت: پدرش از سن 11 سالگي مرتباً او را مورد تجاوز جنسي قرار ميداده است و او و بچههايش غذا و لباس مورد نياز خود را تنها از طريق پدر و مادرش به دست ميآوردهاند كه در اين ميان مادر اطلاعي از وضعيت دختر و نوههايش نداشته است. پليس اعلام كرده كه اليزابت در جريان بازجوييها بسيار هراسان و مضطرب بوده و تنها زماني حاضر به صحبت شده كه مقامات به او تضمين دادهاند ديگر مجبور نيست پدرش را ببيند و فرزندان او نيز تحت مراقبت كامل قرار دارند. “جوزف” 73 ساله و “رزمري” همسرش 3 كودك دخترشان را در اين خانه دو طبقه در شهر “آمستتن” در 80 مايلي غرب وين بزرگ كردهاند. اين دو با اعلام اين كه اين كودكان را در خارج از خانه خود و در سالهاي 1993، 1994 و 1997 يافتهاند و همراه يكي از آنها يادداشتي از “اليزابت” بوده است كه قادر به نگهداري از كودكان نيست، براي آنها شناسنامه گرفتند. پليس اعلام كرده كه دختر 19 ساله بيمار به نام “كرستين” را در 19 آوريل و بيهوش با يادداشتي از مادرش و در همان ساختمان پيدا كردهاند كه خواستار مراقبت از اين دختر مريض شده بود. بعد از بستري شدن “كرستين”، “جوزف”، “اليزابت” و 2 دختر ديگرش را آزاد ميكند و به همسرش ميگويد كه دخترش به همراه نوههايشان باز گشتهاند. خبرگزاري اتريشپرس گزارش داده به غير از “كرستين”، 3 نفر از بچهها پسر بوده و دو نفر ديگر دختر بودهاند كه كوچكترين آنها 5 سال سن دارد. همه كودكان به همراه “اليزابت” و “رزمري” تحت مراقبتهاي رواني قرار دارند و آزمايشات DNA براي تشخيص نسب كودكان در حال انجام است. پليس اعلام كرد: “اليزابت” شهادت داده است كه در سال 1996 يك جفت دو قلو را به دنيا آورده است كه يكي از آنها به علت مراقبت نامناسب جان خود را چند روز بعد از دست داده است و “جوزف” بعد از مرگ جسد را خارج كرده و آن را ميسوزاند. ساعاتی پس از انتشار خبر اعتراف عکس هایی از دخمه مخوفي که اليزابت و فرزندانش بيش از دو دهه در آن اسير بودند، چاپ شد . گروه هاي بسياري از رسانه هاي خبري بين المللي به سمت منزل جوزف که خانه وحشت لقب گرفته هجوم آورده اند. شبکه هاي مختلف تلويزيوني و خبري همچون سي ان ان، بي بي سي، ام اس ان بي سي و اسکاي نيوز به همراه صدها خبرنگار و روزنامه نگار بين المللي براي تهيه گزارش از خانه شوم عازم اتريش شدند. در سراسر جهان، بسياري از شبکه هاي خبري، پخش سراسري برنامه هاي عادي خود را قطع کردند تا اين خبر را به همراه بريده هايي از فيلم شهري که جنايت جوزف فريتزل در آن شکل گرفت، پخش کنند. بسياري از گزارش ها روي زندان زيرزميني جوزف متمرکز شده است. يک روانشناس می گوید؛ جوزف فريتزل احتمالاً يک پدر ديکتاتور بوده که تصور مي کرده، اين حق را دارد که نحوه زندگي فرزندانش را خودش انتخاب کند و به همين دليل حتي به خودش اين حق را مي داده که به فرزندش تجاوز کند. اين روانشناس مي گويد؛ احتمالاً مادر اليزابت نيز به گونه يي در اين ماجرا فريب خورده و منکر داشتن هر گونه اطلاعاتي درباره آنچه در زيرزمين خانه اش اتفاق افتاده، شده است. شبکه خبري بي بي سي نيز به جوزف لقب «شيطان ترين پدر دنيا» را داد و اعلام کرد خبر جنايت اين پدر صفحه اول بسياري از روزنامه هاي معروف جهان را به خود اختصاص داد. روزنامه اينديپندنت نيز او را به اين عنوان ناميد؛ «مردي که اتريش را شکار مي کند.» پترا استويبر – مفسر جنايي روزنامه اتريش ديراستاندارد- نيز می گوید : چطور چنين اتفاقي در خانه يي واقع در خيابان هاي شلوغ و پر از فروشگاه در شهر صنعتي کوچک آمستتن در 80 مايلي غرب وين، رخ داده و در اين مدت طولاني هيچ ** متوجه موضوع نشده است. چطور امکان دارد هيچ ** چيزي نشنيده يا نديده و حتي درباره ناپديد شدن اليزابت سوالي نپرسيده باشد. سوالات مطرح شده از سوي اين روزنامه نگار همان معمايي است که پليس و اهالي شهر 23 هزار نفري آمستتن را به خود مشغول کرده است. هرچند کارآگاهان که مسووليت تحقيق در اين رابطه را برعهده گرفته اند اطمينان دارند با وجود تمام ابهام هاي مطرح شده، مهندس 73ساله برق در شکنجه دخترش همدستي نداشته است اما از مردم خواسته اند چنانچه اطلاعات بيشتري درباره جوزف دارند حتماً موضوع را به پليس اطلاع دهند. در همين حال فرانس پروچر ـ رئيس دپارتمان امنيتي لورآستريا ـ در اين باره گفت؛ اين يک جنايت وحشتناک است و من تاکنون شاهد مورد مشابهي در اتريش نبوده ام. تصاوير گرفته شده از اتاق محل زندگي اين دختر نشان مي دهد که يک راهرو باريک به اتاق هاي ديگري منتهي مي شده که شامل يک محوطه براي پخت و پز با نقاشي هاي بچه ها روي ديوار، يک قسمت براي خوابيدن و يک حمام کوچک با يک دوش بوده است. از سويي پزشکان معالج کريستين اظهار کردند حال فرزند بزرگ اليزابت در وضعيت بحراني اما پايداري است. آنها جزئيات بيشتري از بيماري وي اعلام نکردند. اکنون تحقيقات ويژه از جوزف فريتزل ادامه دارد و وي در بازداشت موقت به سر مي برد. طبق قوانين اتريش در صورت گناهکار شناخته شدن اين مرد حداکثر 15 سال حبس در انتظار وي است. طبق قوانين اتريش اين مجازات براي جرم تجاوز در نظر گرفته شده است. و این در صورتی است که متجاوز روانی نباشد. ملت اتريش بايد اين سوال را از خود بپرسند كه ايراد كار در كجاست؟ انتشار اين خبر در حالي اتريش را تكان داده است كه يادآور خاطره تكان دهنده “ناتاشا كامپوش” در كمتر از 2 سال پيش است. “كامپوش” زماني كه 10 ساله بود در راه رفتن به مدرسه در مارس 1998 ربوده شده بود. او 5/8 سال توسط شخصي به نام “ولفگانگ پريكلوپيل” در زيرزمين كوچك خانه دور افتادهاي در حومه وين زنداني شده بود. “پريكلوپيل” چند ساعت بعد از فرار “كامپوش” در 23 آگوست 2006، خود را جلوي يك قطار انداخت و جان سپرد. به راستی چگونه اين مرد توانسته ساليان سال همه دوستان، اقوام، همسايگان و حتي مقامات دولتي و اجتماعي را گمراه كند؟ ملت اتريش بايد اين سوال را از خود بپرسند كه ايراد كار در كجاست؟ آيا ممكن است كه همسر اين مرد از اين ماجرا بي اطلاع بوده باشد؟ اتريش هميشه با شعار آب و هواي پاك كوهستاني و آفتاب دلچسب خارجيها را جذب ميكرد اما هيچگاه سخن از خانهاي بدون پنجره و بوي نمزدگي نبوده است. بايد متوجه كودكاني بود كه حدود 18 سال در سلول زنداني بودهاند و علاوه بر نديدن نور خورشيد و نرفتن به مدرسه هيچگاه هم هواي پاك كوهستانهاي اتريش را استنشاق نكردند. آنها زنداني مردي بودند كه هم پدر و هم پدر بزرگشان بود. اين بچهها نه تنها كودكي خودرا از دست دادهاند بلكه قرباني جنايتي كثيف هستند كه ميتوان آن را جنايت قرن دانست. بايد دانست كه در كنار دهكدههاي آفتابي اتريش، درههايي نيز وجود دارد كه در سايه كوهستان زندگي ميكنند. پليس اتريش اعلام كرده كه اين پرونده يكي از بدترين جنايات تاريخ اين كشور است. «اختفاء، رسوايي و سرزمين كودكان از دست رفته» خانه خاكستري رنگ و چند طبقه آقاي فرتيزل در ميان مردم اتريش به خانه وحشت معروف شده است و كارشناسان كه هنوز هم در شوك كشف اين خانه به سر ميبرند اين سئوال را مطرح ميكنند كه چگونه چنين مسايلي سالها مخفي باقي مانده است. ***