نویسنده / مترجم: ملودی / حسام الدین معصومیان شرقی تغییر بزرگ و بسیار مهمی در دیدگاه ما نسبت به روابطِ فداکارانه، صمیمانه و عاشقانه در حال شکل گیری است. ما فکر می کردیم و هنوز فکر می کنیم که اگر فرد محبوب و مورد علاقه ی ما تغییر کند و جور دیگری شود، وضعیت ما بهتر می شود و شاد و خوشبخت خواهیم شد؛ به ویژه اگر این فرد، رفتاری اعتیادی، خود تخریب گر و یا غیر معمولی داشته باشد. زمان بسیار طولانی ای را در متعهدانه عمل کردن به این فکر و باور سپری کرده ایم. چنان غرق در کنترل، تغییر و نجات دیگری یا دیگران بوده ایم که ارتباط خود را با حیاتی ترین بخش وجودمان یعنی خوِدِ حقیقی مان از دست داده ایم. با برگزیدن خودی دروغین و ناصادق، خودِ حقیقی مان را فراموش کرده ایم و در نتیجه از معنویت تهی شده ایم؛ چرا که خودِ حقیقی تنها جایگاهی است که معنویت می تواند در آن آشکار گردد. ناپایداریی شادی و خوشی بسیار شکننده، عدم احساس خوشبختیی درونی، درد و رنج و آشفتگیی کنونیی ما، گواهی شده است بر حاکمیت خودِ دروغین و ناکارآمدی باورهای ما. باورهای کهنه و قدیمی از این قبیل: "اگر او تغییر کند، حالِ من خوب خواهد شد"، "اگر فقط این مشکل حل شود، دیگر خوشحال خواهم بود"، "کافی است فقط اراده کنم، او را تغییر خواهم داد" یا "او کافیست اراده کند، مشکلش را حل خواهد کرد" و ...، ما را در وضعیت ناخوشی ای قرار داده است که با هر نوع ناخوشی شناخته شده ی دیگری متفاوت است. از این روی، این وضعیت به نامی نیاز دارد تا کسانی که مبتلا به آن هستند را از برچسب های خُل، دیوانه، مریض، بی عرضه، ساده لوح، احمق و ... رهایی بخشد و این افراد بتوانند با هم نوعان خود زبان مشترک بیابند. از این رو واژه ی هم وابستگی که تا حدود سی سال پیش هم در شکل اصلی انگلیسی و هم در شکل فارسی اش ساخته نشده و در هیچ فرهنگ لغاتی آورده نشده بود، بر روی این وضعیت کمابیش همگانی، نهاده شد. با نام گذاری این وضعیت، افرادی که خود را هم وابسته می دانند، امکان آن را نیز می یابند تا از ناخوشی ای که آن ها را آشفته ساخته است و نسبت به آن نا آگاه بوده اند، رهایی یابند. انتشارات بهجت