نویسنده: سعید گل محمدی داستان های جذاب و تکان دهنده برای آفرینش شادی، عشق و خلاقیت در یکی از داستان های کوتاه عبرت آموز کتاب «خوشبختی یا بدبختی؟ انتخاب با شماست» می خوانیم: روزی هنرپیشه ای به نام «چارلز کوبرن» تعریف می کرد که چگونه پدرش دربارهء شرّی که به خصوص در تئاترهای شهر وجود داشت، به او هشدار می داد. پدرش مردی بسیار مذهبی بود. او از پدرش پرسید: «منظورتان چه نوع تئاترهایی است؟» پدر: «منظورم تئاترهای تفریحی و هیجانی است که مناسب سن تو نیست. به هیچ وجه به چنین تئاترهایی نرو.» کوبرن به سرعت پرسید: «چرا؟» پدر: «در آنجا چیزهایی می بینی که نباید ببینی!» این مسأله کنجکاوی کوبرن را برانگیخت. هنوز چند روزی نگذشته بود که به آنجا رفت. او می گوید: «من متوجه شدم که پدرم درست می گفت. من چیزی را دیدم که نباید می دیدم. من پدرم را در آنجا دیدم!....» انتشارات نسل نو اندیش