نویسنده/مترجم: کری اسمیت/دیبا داودی فکر کن که تنهایی، تنهای تنها! انگار که بقیه رفته باشند به مهمانی. یا نه، اصلاً فکر کن رفتهاند به یک سفر و قرار است چند روز تنهای تنها باشی. کارها و تفریحهایی که بلدی، تا چند روز میتوانند سرت را گرم کنند و سرحال نگهت دارند؟ یک روز، دو روز یا شاید هم فقط نیم روز؟! ببینم، مثل«کری اسمیت» میتوانی کلی فکر خلاق پیدا کنی؟ فکرهایی که به نظر پیشپاافتادهاند؛ ولی با وجود سادگیشان، کلی چیز به آدم یاد میدهد. مثلاً چی؟ 1 - دقیقشدن در دنیای اطراف و پاککردن غبار تکرار از روی چیزهایی که هرروز میبینیم، ولی نگاهشان نمیکنیم! 2 - شناخت خود و در پلههای بعد کشف استعدادهایمان. (چهقدر خودتان را میشناسید؟ مثلاً اگر از شما بپرسند، رنگ دقیق چشمهایتان چیست، میتوانید با اطمینان بگویید «قهوهای روشن» یا حتماً لازم است یکبار دیگر در آینه نگاه کنید؟) 3- آموختن «بخشیدن» و در عوض سبکشدن و لذت بردن. 4 - امکان تجربههای تازه و بامزه. 5- بالابردن قدرت بیان و نشاندادن احساسات؛ و در نتیجه برقراری رابطهای سالم و موفق با آدمهای دیگر و... برای خواندن این مطلب، منتظر رفتن بقیه به سفر نمانید! درست است که سهماه تابستان، فرصت خوبی برای عملیکردن بعضی از این فکرهاست؛ اما واقعیت این است که خیلیوقتها در رفتوآمد روزهای شبیه هم، بدون این که خودمان متوجه شویم، اسیر روزمرگی و تکرار میشویم. و برای فرار از این کسالت، چه راهی بهتر از عملی کردن فکرهایی که هرکدام گوشههای نامرئی زندگی را به ما نشان میدهند؟! به پیادهروی بروید. نام چیزهایی را که در ر اهتان در پیادهرو دیدهاید بنویسید یا تصویرشان را بکشید... انتشارات حوض نقره