نویسنده/مترجم: ویلیام گلاسر /علی صاحبی گلاسر در این کتاب به منظور دستیابی به بازدهی، تولید بهینه و ایجاد محیطی شاداب و صمیمانه، کاربست تئوری انتخاب در مدیریت نیروی انسانی را به مدیران آموزش میدهد. به کارگیری تئوری انتخاب در مدیریت نیروی انسانی به عنوان یکی از روشهای مؤثر مدیریتی از ملاقات تصادفی گلسر و ادوارد دمینگ آغاز شده است. گلسر در یک سمینار، صحبتهای «دمینگ»، پدر مدیریت کیفی (که باعث تحول و شکوفایی صنعت ژاپن شد) را شنید و دریافت که دمینگ از مدیریتی صحبت میکند که وی در «تئوری انتخاب» به آن پرداخته است. پس از گفتگوی این دو صاحبنظر با یکدیگر و انتشار کتابی مشترک، گلسر کاربستهای تئوری انتخاب را به قلمروی مدیریت نیز تعمیم داد. «تئوری انتخاب» توضیح میدهد که چرا یک کارمند با کیفیت کار میکند و دیگری بیدقت؟ چرا کارمندی دلسوزانه و در ساعات بیشتری کار میکند و دیگری فقط به کارت زدن در شرکت خود بسنده میکند؟ چرا شرکتی سوددهی دارد و دیگری ندارد؟ چرا در یک مؤسسه، کالا و یا خدمات با کیفیت عالی ارئه میشود و در مؤسسه دیگر با کیفیت نازل؟ به اعتقاد گلسر آگاهی مدیر از تئوری انتخاب میتواند به او کمک کند تا نیروهای تحت مدیریت خود را بهتر هدایت کرده و به تولید و خدمات کیفی بهتری دست یابد. وی بیان میکند ما هیچ رفتاری را بدون هدف انجام نمیدهیم. هدف چیست؟ هدف کوچکترین تا بزرگترین رفتارهای ما، ارضای پنج نیاز اساسی ماست. این پنج نیاز ژنتیک عبارتند از: 1- نیاز به عشق و تعلق خاطر 2- نیاز به آزادی 3- نیاز به پیشرفت و قدرت 4- نیاز به تفریح 5- نیاز به زنده ماندن و بقا. ما همواره برای ارضای یک یا چند نیاز از این نیازهای پنجگانه از درون برانگیخته میشویم و رفتار میکنیم. با آشنایی با تئوری انتخاب مشاور با مراجعین، روانپزشک با بیماران، مدیر با کارمندان، والدین با فرزندان و معلم با محصلین خود میتوانند ارتباط بهتری برقرار کنند و راههای بدیع و کارآمدتری را برای ارضای نیازهایشان به آنها ارائه کنند. انتشارات:سخن آشنا