بیا دریا شویم

شروع موضوع توسط Nazanin ‏23/7/15 در انجمن معرفی کتابهای چاپ شده

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    نویسنده: لئو بوسکالیا مترجم: ناهید ایران نژاد

    یادمان باشد وقتی که مشکلی پیش می آید خود ما مسئول آن هستیم یا دست کم مسئول بخشی از آن. وقتی که با درگیریها مثل گذشته برخورد می کنیم امکان حل مشکلات را از خود دور می سازیم.بهترین راه حلی که برای رفع مشکلات وجود دارد این است که چیز خنده داری در آنها بیابیم.

    3495411aabc4a34ca7f104d3193dddd0.jpg
    جای تعجب است که ما چگونه مصمم هستیم اتفاقات بد زندگی را به خاطر بسپاریم و خوبیهای آن را خیلی زود فراموش کنیم.
    مادرم همه ی ما را تشویق می کرد تا بتوانیم خاطرات خوش خود را به خاطر بسپاریم. به ما اطمینان می داد این خاطرات خوش در روزگار سختی به درد خواهد خورد. وقتی که اوضاع سخت می شد به ما یادآوری می کرد که روزهای بهتری در راه است.
    تمام بارهایی را که بر غم پیروز شده اید به خاطر بیاورید. این کار شما را مطمئن می سازد که دوباره هم از عهده ی این کار بر خواهید آمد. ساعات خوشحالی و سرور خود را به خاطر بیاورید. آنها به هنگام نیاز همچون سرچشمه ی قدرت هستند.
    هیچ شخص یا رابطه ای خالی از مشکلات نیست. یادمان باشد وقتی که مشکلی پیش می آید خود ما مسئول آن هستیم یا دست کم مسئول بخشی از آن. حتی ممکن است عامل آن باشیم. وقتی که با درگیریها مثل گذشته برخورد می کنیم امکان حل مشکلات را از خود دور می سازیم. ما فقط به در جا زدن ادامه می دهیم و به جایی نمی رسیم و هیچ مشکلی را نیز حل نمی کنیم. بهترین راه حل دیگری که برای رفع مشکلات وجود دارد این است که چیز خنده داری در آنها بیابیم.
    در تمام مراودات دو طرف حضور دارند، کسی که سخن می گوید و کسی که گوش می دهد. ظاهرا ساده به نظر می آید ولی ساده نیست. با وجود این همه سر و صدای نامربوط و بی ارزشی که در دور و بر ما وجود دارد مهارت در گوش دادن به پیام عشق می تواند یک رحمت باشد.
    با گذشت سالها همچنان که توجه کم می شود و جذابیت از دست می رود و صداها نامفهوم تر می شود، گوشها حرفهای افرادی را که نیاز به شنیده شدن دارند نمی شنوند. پس از چندی همان گونه که اکثر اوقات نیز چنین است، هنگامی بدین امر واقف می شویم و در صدد جبران بر می آییم که بسیار دیر شده است.ما دو گوش و یک زبان داریم، برای اینکه بیشتر از حرف زدن گوش بدهیم.ما می خواهیم که دیگران برای ما باشند. تا زمانی که این پیام را از دیگران نگرفته ایم کمتر در معرض تاثیرشان هستیم و نسبت به بهبود آنان نیز علاقه ی کمتری داریم.
    ما پیوسته مردم را امتحان می کنیم که آیا واقعا ما را دوست دارند. مواظبیم که آنان به فکر ما باشند و از بودن با ما احساس راحتی کنند. آیا از دل و جان به ما گوش می کنند؟ آیا در شادی ما سهیم هستند یا آنکه سرور ما برایشان نوعی تهدید است؟ آیا هنگام نیاز در کنار ما می مانند یا با کوچکترین درگیری رهایمان می سازند؟ همین که از عشق آنان مطمئن شدیم همه چیز امکانپذیر است. ما تشویق می شویم که رشد کنیم و خطر هایی مافوق تصور و محدودیت های خود خواهیم کرد. ما توان غلبه بر ترسها یا عادات خود مخربی را پیدا می کنیم. ما راه برطرف کردن کینه یا بیان احساسات سرخورده ی خود را می یابیم و برای آن حتی عذرخواهی هم می کنیم. وقتی که ما در امان باشیم و به عشق اعتماد کنیم تمام این معجزات ممکن می گردد.

    انتشارات: دایره