نویسنده: اریک فروم مترجم: پوری سلطانی اریک فروم در این کتاب می نویسد عشق با دو چیز شناخته می شود: عمق ارتباط متقابل و شادی. هرگاه رابطه یا عشقی را دیدیم که از این دو خالی است ، نام عشق را باید از آن باز پس بگیریم اریک فروم در این کتاب می نویسد عشق با دو چیز شناخته می شود: عمق ارتباط متقابل و شادی. هرگاه رابطه یا عشقی را دیدیم که از این دو خالی است ، نام عشق را باید از آن باز پس بگیریم. بحث بر ارزش گذاری و بی اهمیت شمردن رابطه های متنوع انسانی نیست. طیفی از کششهای یک زن و مرد را به هم نزدیک می کند اما تنها یکی از آنها عشق نام دارد. دوستی، محبت، مهرورزی، جاذبه های روحانی ، جاذبه های جسمانی و... هزار نوع نام دیگر را می توان برای هر یک از این کششها پیدا کرد اما تنها یکی عشق نام دارد و اریک فروم به ما می گوید شاه علامتها جه هستند. مطالعه ی این کتاب برای کسانی که دستورالعمل ساده ای برای هنر عشق ورزیدن می جویند، کاری یأس آور خواهد بود. برعکس ، دراین کتاب نشان داده خواهدشد که عشق احساسی نیست که هرکس ، صرف نظر از مرحله ی بلوغ خود ، بتواند به آسانی بدان گرفتار شود. این کتاب می خواهد خواننده را متقاعد سازد که تمام کوششهای او برای عشق ورزیدن محکوم به شکست است، مگرآنکه خود باجدّ تمام برای تکامل تمامی شخصیت خویش بکوشد، تاآنجا که به جهت بینی سازنده ای دست یابد. این کتاب می خواهد اثبات کندکه اگرآدمی همسایه اش رادوست نداشته باشد و از فروتنی واقعی ، شهامت ، ایمان و انضباط بی بهره باشد، از عشق فردی خرسند نخواهد شد. درفرهنگهایی که این صفات نادرند ، کسب موفقیت عشق ورزیدن نیز بناچار در حکم موفقیتی نادرخواهد بود. هرکس می تواند از خود سؤال کند که واقعاً چندنفرآدم مهرورز در عمر خود دیده است. انتشارات: مروارید