نویسنده: کارل گوستاو یونگ مترجم: لطیف صدقیانی یونگ روان را سرچشمه شناخت میداند. او در این کتاب بحث خودآگاه و ناخودآگاه را مطرح میکند. او ناخودآگاه را نخستتر از خودآگاه میداند و ناخودآگاه را طبیعت و دارای قدرت مینامد. یونگ روان را سرچشمه شناخت میداند. او در فصل اول این کتاب درباره لزوم درک روان و بیپایان بودن روان نوشته است و آن را دربرگیرنده بالاترین ارزشها میداند. او در این کتاب بحث خودآگاه و ناخودآگاه را مطرح میکند. او ناخودآگاه را نخستتر از خودآگاه میداند و ناخودآگاه را طبیعت و دارای قدرت مینامد. یونگ در فصل دوم کتاب درباره لزوم پرداختن به دانش روانشناسی و روابط انسانی بحث کرده است. او شرط کارآیی را چشمانداز انسانی میداند. از نظر یونگ درمانگر باید اعتقاد محکم داشته باشد و اگر وی فرد بیمار را محکوم کند اعتماد را از بین میبرد. یونگ سرزمین ارزشها را جایی میداند که هنرمند در آن تصویرهای نخستین را شکل میدهد. او خوداندیشی و درستیابی به خودآگاهی را لزوم داشتن زندگی حقیقتگرایانه میداند. او هر تجربه باارزشی را خواهان رنج میداند. یونگ در فصل چهارم کتاب این نکته را که تصویر انسان از جهان با خود او تغییر میکند مطرح میکند. او جهانبینی را ذهنی میداند و شرق را جایی میداند که درک دیگری از زندگی به آدمی داده است. او غرب را در جستجوی اعتلا و شرق را خواهان فرورفتن و ژرفای بیشتر میداند. از نظر یونگ آگاهیهای شرق و غرب باید یکدیگر را کامل کنند. انتشارات: جامی