نگاهی به تاریخچه رقص در ایران

شروع موضوع توسط Nazanin ‏25/7/15 در انجمن تاریخ

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    ece180b1eaa957364e64abb40c6bceeb.jpg



    بازی ها و رقص‌ها با هر نام و عنوانی که زیر پوشش آن حضور خود را در فرهنگ اقوام ایرانی تداوم بخشیده اند از منظر تاریخ موسیقی و نمایش، دارای اهمیت فراوانی هستند.
    چه بسا از آنها با حفظ برخی صورت‌ها و اشکالی که به حرکات نمایشی انبوه و ریتمیک تعلق دارند، تحت نام پایکوبی، رقص، بازی، ذکر، تواجد و سماع، بخش قابل توجهی از داشته‌های ما در زمینه فوق محسوب می‌شوند. اساسا واژه رقص عنوانی است که پس از اسلام جهت این سازه به کار رفته است. در متون و منابع ادبی ایرانی و همچنین در گروه زبان‌های شفاهی مردم نواحی ایران، واژگانی چون بازی، وازی، وازیک و واژیک با ابعاد و جنبه‌های عام تر از رقص، حوزه ای نسبتا وسیع از آیینی توسعه یافته را شامل می‌شده اند؛ حوزه ای که علاوه بر رقص، برخی حرکات شبه ورزشی، رفتار و اعمال رزمی، پانتومیم، نمایش، شعر و موسیقی در آن جایگاهی مشخص و شناخته شده داشته اند. در واقع بازی‌ها، مجموعه ای کوچک‌تر از بالنده‌ترین و ماندگارترین عناصر یک آیین بوده اند چنانکه اگر برخی آداب، مناسک و مراسم، اوراد و ادعیه را بر عناصر یک بازی بیفزاییم، شکلی آیینی متصور است. بنابراین اگر رقص را در هیات اصلی و منشا اولیه آن، به عنوان جزیی از یک آیین تلقی کنیم، می‌توان پذیرفت که در پی تکامل و بسط و توسعه ی آیین‌ها، رقص و پایکوبی، شامل جنبش‌های موزونی شد که "در آن اندامهای گوناگون تن آدمی ‌هماهنگ با یکدیگر به حرکت در آمده و خواست‌ها و هیجان‌های ویژه ای را بازگویی و حال‌های روحی معینی بیان می‌کردند. از این رو، رقص و پایکوبی در میان مردمان دوره‌های باستانی و نوین معنی و مفهوم و صورت‌های گوناگونی از قبیل ورزشی، جنگی، جذبه ای و مذهبی، تقلیدی و نمایشی، تفریحی و شهوانی به خود گرفته، کم و بیش در میان همه مردم جهان، دوره‌های دگرگونی و تکامل را پشت سر نهاده است". در آغاز رقص و حرکات موزون به شکل کنونی و منتزع از آیین، اساسا زمینه ای برای ابراز وجود نداشته است. بر این اساس تاریخ رقص را در فلات ایران به سه دوره کلی، یعنی دوره ی آغازین عهد باستان، دوران تشکیل امپراطوری‌های بزرگ تا پیدایش اسلام و دوران پس از اسلام طبقه بندی نمود. سماع: جریان اول در ارتباط با پیدایش فرق و به ویژه تصوف است که در طول دوران پرفراز و نشیب خود، با تمسک به برخی روایات، احادیث و با استنباط فرقه ای از اسلام، به طور سرسختانه، از نوعی رقص به نام سماع به دفاع پرداخت. بی تردید این گونه جریانات، لااقل از نظر صورت بندی‌های رفتاری، پیوند غیر قابل انکاری با فرهنگ ایرانی داشته اند. سرگذشت کلیه فرقی که پس از اسلام، در فلات ایران به نشو و نما پرداختند و بعدها بسیاری از آنها به گمراهان (غلات) شهره شدند و شیوه اجرای مناسک و آیین‌های آنان و استقبال محتاطانه، اما باطنی برخی اقوام و طوایف ایرانی از آنان و آداب و اعمال این گونه فرق چنین برداشتی را مورد تایید قرار می‌دهند. در طول تاریخ جانب داری گروه‌های قابل اعتنا و تاثیرگذار اجتماعی و مذهبی از این جریان، موجب شد تا ما درباره رقص‌هایی که با محمل عارفانه، به سماع شهره شدند، حجم نسبتا گسترده ای از اسناد و شواهد را در اختیار داشته باشیم. اسنادی که یکسره به چگونگی حالات و ساز و کارهای این هنر دلالت دارند. بخش قابل ملاحظه ای از ادبیات ایران، به ویژه ادبیات مربوط به قرن هفتم، هشتم و نهم هجری، علاوه بر گرایش و ابراز علاقه به این جریان، سماع درویشان را به عنوان درجه ای متعالی از عبادات مطرح نموده و آن را جلوه ای بی چون و چرا از مظاهر حق دانسته اند.



    رقص‌های آیینی
    جریان دوم شکلی از رقص است که به طور آشکاری از جوهره‌ی آیینی برخوردار است؛ رقصی که قرن‌هاست در سراسر آسیای میانه، بخشی از افغاستان و قسمت‌هایی از غرب شبه قاره هند رواج داشته و همچنین گروهها و اقوام پرشماری از ساکنان سواحل جنوب و جنوب شرقی ایران مبادرت می‌ورزیده اند. قدیمی‌ترین سند موجود مربوط به این گونه رقص‌ها با ذکر جزییات قابل توجه در تاریخ جهانگشای جوینی و در ذکر خروج تارابی آمده است که به شکلی نسبتا روشن از عمومیت آیینی، توام با حرکات موزون در شرق فلات ایران سخن به میان آورده است. تعدادی از پژوهشگران ریشه این رقص‌ها را که از قدیم الایام به پری داری اشتهار داشته، از اعتقادات و باورهای شمن‌ها دانسته و آن را منتسب به شمنیزم می‌دانند. اگر چه این برداشت، به نوبه خود از جایگاه محققانه ای برخوردار است اما در تعریفی جامع‌تر، ریشه این گونه حرکات موزون را که اصالتا در ارتباط با تسخیر ارواح و درمان بیماران روحی بوده، باید در رده‌ی باورهای جادو دینی قرار داد. دلایل ما بر این مدعا، وجود گستره‌ی جریاناتی مشابه، در میان اقوام مختلفی از جمله اغوز، مغول، تنگوز، سرخپوستان آمریکای شمالی و برخی اقوام آفریقایی است.



    رقص‌های آیینی در مناطق
    مجموعه تظاهرات و حرکاتی که در گذشته با عنوان رقص، در محافل و مجالس درابریان، اشراف، اعیان شهری و نیمه شهری و فرهنگ وابسته به آن شکل یافته بود به فراخور این فرهنگ هر روز تا روزی دیگر، از خصیصه‌ها و جوهره‌ی هنری خود دور می‌گشت، اما در اقصی نقاط کشور اقوام و طوایف مختلف همچنان به اجرای رقص‌هایی می‌پرداختند که از یک سو، ریشه در تاریخ زندگی اجتماعی آنها داشته و از دیگر سو سرشار از روح زندگی حرکت، تپش و پویایی بود. این رقص‌ها همانند همه پدیده‌ها و خلاقیت‌های هنر فولکلور برآمده از ریشه ای ترین مفاهیم حیات بوده اند و درنتیجه در انطباق کامل با ساختار معیشتی، فکری، اخلاقی، زیباشناسی و ذوق قومی ‌قرار داشته اند؛ بنابراین مهم ترین خصیصه این گروه از رقص‌ها، خاستگاه اجتماعی انهاست.



    پر خوانی
    پر خوانی آیینی مربوط به شرق فلات ایران است. آیینی که در حال حاضر دست یابی به نمونه‌ی زنده‌ی آن تقریبا غیر ممکن ردیده است. در وهله اول چیزی که در این آیین جلب نظر می‌کند عدم وجود هر نوع ساز کوبه ای است. حتی حضور ساز و آواز در ابتدای مراسم، به هیچ وجه ارتباطی با رقص و حرکات موزون آن ندارد. بنابراین عامل دیگری می‌باید وظیفه ایجاد وزن و هماهنگی در ریتم رقص را به عهده داشته باشد. این وظیفه به گونه ای نامرئی، از طریق اصوات ته حلقی و غیر مفهومی، اجرا شده به عنوان آکسان، هماهنگی و جهش مستمر مجریان و حرکات موزون دست‌ها و پاها را به عهده دارد و با این که شعر و آواز، به طور متناسب از سوی پرخوان و رقصندگان شنیده می‌شود اما باز همین اصوات نامفهوم، عامل اصلی در انسجام و گردش حرکات موزون هستند. حرکات موزون در دو حالت نشسته و ایستاده اجرا می‌شوند.



    مولودی خوانی
    در گروهی از مولودی‌ها که توسط ساکنان بنادر و جزایر جنوب و تنها به مناسبت میلاد پیامبر اسلام به اجرا در می‌آید، ریتم اشعار و آوازها، به همراه سمه که آشکارا نام آن برگرفته از سماع فرق است در واقع دایره نقشی کلیدی در هماهنگی و توازن رقصندگان دارد. بازتاب درونی و جسمانی در رقصندگان پرخوان و ترکمن و مولودی خوانان جنوب نیز دوگانه است.



    رقص در نواحی
    عناوین رقص نواحی را از شمال البرز آغاز می‌کنیم.

    گیلان: رقص مردانه گیلان در پی پیروزی کشتی گیران و نواختن رقاصی مقام یا رقصی مقام، توسط سرنا و نقاره از سوی مردان به اجرا در می‌آید. رقصنده دست‌ها را بر کمر می‌گذارد و تنها با پیش و پس کردن پاها، به اجرای رقصی می‌پردازد که "پابازی" نام دارد. رقص رایج زنان این منطقه قاسم آبادی است. رقصنده دو لیوان یا استکان را با هر دست خود برداشته که در اصطلاح به آن دس سنج گفته می‌شود. در واقع تنظیم ریتم رقصنده، توسط ضربات استکان‌ها یا اشیا فلزی دیگری صورت می‌گیرد. دیگر رقص زنانه این منطقه، رقص چراغ است که مجری با قرار دادن پایه چراغ گردسوز روشن بر دندان‌های خود و ایجاد حالتی خاص، به رقص می‌پردازد. رقص در گیلان انفرادی است.



    مازندران: سما، لاک سری سما یا چکه سما، تقریبا رایج ترین و در حال حاضر یگانه رقص همه مناطق طبری زبان است. این رقص، عموما به صورت فردی و گاه به صورت جمعی به اجرا در می‌آید. اگر چه سما رقصی زنانه است ولی گاه مردان نیز در اجرای رقص شرکت می‌کنند. لاک سری سما رقصی تند و پرشتاب است که با لرزش مواج و عمودی اعضای بدن همراه است. این رقص، عاری از فیگورهای متنوع است و در اجرای دسته جمعی آن، افراد رقصنده به طور مستقل و بدون ارتباط با یکدیگر عمل می‌نمایند. چکه سما اگر چه رقصی متعلق به شمال البرز است، اما در اکثر آبادی‌های کوهستانی و کوهپایه ای جنوب البرز نیز مورد استفاده است.



    کردستان، کرمانشاه و لرستان: رقص در کردستان، هریره نامیده می‌شود، نامی‌ که در شمال خراسان با تحریف، به نوع خاصی از رقص گفته می‌شود. کردستان نیز از مناطق کم نظیر تنوع رقص در ایران محسوب می‌شود. رقص‌های گروهی مردانه، زنانه و انفرادی از گونه‌های مختلف رقص در این منطقه هستند. در کرمانشاه نیز رقص‌های سه چار، گردیان(گریان)، چپی، فتاپاشایی و خان امیری، تنها چند نمونه از مجموعه رقص این منطقه به شمار می‌آید. در لرستان نیز تنوع رقص قابل توجه است؛ علاوه بر شمشیربازی و ترکه بازی، نوعی چپی، همانند چپی کرمانشاهی نیز متداول است.



    بلوچستان: در بلوچستان رقص‌هایی چون دولت، چاپ زابلی، رقص زابلی، گران چاپ، سه چاپ، کلمپور، چوچاپ، شمشیر بازی و دوچوبه رواج دارد. مرکزیت این گروه از رقص‌ها در دلگان است. در منطقه میرجاوه نیز رقص‌هایی چون چاپ سرحدی، یک لت، دو لت و سه لت رایج است که همانند چوب بازی خراسانی است.



    سواحل جنوبی: تا چند دهه پیش، در بنادر و سواحل جنوبی کشور، رقص‌های متفاوتی رایج بوده است. معمول شدن انواع رقص‌های عجیب و غریب و مفصل عربی و آفریقایی مانند رقص‌های رزیف، کووایی، شابوری لافت و ذاکری از نمونه این گونه رقص‌ها هستند.



    آذربایجان: در آذربایجان گروه رقصندگان با انطباق تحرک و مهارتی مثال زدنی حرکاتی را به نمایش می‌گذارند که این درجه تعالی و ترتیب را به سختی می‌توان در رقص‌های دیگر اقوام فلات جستجو کرد. رقصندگان به گروه‌های متعدد و چند نفره تقسیم شده سپس هر یک به نوبت گوشه یا بخش خاصی از رقص خود را به اجرا در می‌آورند. ورزیدگی، چستی و چابکی، از ملزومات کار رقصندگان است."یاللی" بازگو کننده موضوعات تاریخی، مورد تجاوز قرار گرفتن، احساس خطر، بازگشت به خود و ایجاد وحدت برای دفاع است. "قایتاغی" در بردارنده مفاهیمی‌چون رفع اختلافات درونی، گرفتن دستور مقاومت و بیعت از سردسته، بسیج عمومی‌برای راندن دشمن، سوار بر اسب به سوی میدان جنگ است."لزگی" با مضامینی چون جنگ، مبارزه با دشمنان در دو جبهه، رشادت و از جان گذشتگی، کسب پیروزی، شور و شوق پیروزی، وحدت و همبستگی ابدی همراه است.



    خراسان: رقص چوب یا به گفته بومیان خراسان چوب بازی از رقص‌های جمعی و پرتحرک است و حالات و پزهای آن، بر جنبه‌های رزمی‌و حماسی آن حکایت دارد. این بازی از آغاز تا پایان با سرنا و دهل همراهی می‌شود.



    عشایر: در میان ایل قشقایی مشهورترین رقص هلی نام دارد که در سه قسمت و با سه ریتم متفاوت به اجرا در می‌آید. آخرین قسمت این رقص که دارای شتاب و سرعتی فوق العاده است به لکی و کلواری مشهور است. بختیاری‌ها علاوه بر رقص چپی از دو نوع رقص حماسی سود می‌برند که یکی از آنها با شمشیر و دیگری با ترکه است.