کاندرین خاک، نخواهد که شب تار بود «جشن سده» بسان جشنهای نوروز، مهرگان و... جشنی ملی است و از آنِ هیچ قومی یا دینی نیست، بلکه از آنِ همه ایرانیان است، اما سدههاست که زرتشتیان به عنوان نگهبانانِ فرهنگ کهن ایرانزمین، آن را به گونهای باشکوه در دهم بهمنماه برگزار میکنند. «کوشک ورجاوند» تهران، سال گذشته نیز پذیرای بهدینان، استادان و پژوهشگران تاریخ و فرهنگ ایران و سایر ایرانیانی بود که به انگیزه برگزاری جشن سده در آنجا گرد آمده بودند. در باور بیشتر ایرانشناسان، واژه سده همان ۱۰۰ است و به معنای این است که ۱۰۰ شب و روز تا آغاز نوروز در پیشِ روی ایرانیان است. سده را کهنترین جشن ایران زمین و به سخنی کهنترین جشن جهان میدانند. جشن سده به روایت نسخههایی از شاهنامه فردوسی، یادگار هوشنگ، پادشاه پیشدادی است. گویند هوشنگشاه برای شکار با همراهان خویش به کوهستان رفت که نگاهش به مار سیاهِ بزرگی خورد، سنگی به سوی مار رها کرد، سنگ به مار نخورد و به سنگ دیگری خورد و جرقهای از این برخورد پدید آمد که بوته خشکِ کنار سنگ از آن جرقه آتش گرفت و بدینسان آتش پدید آمد تا شهرنشینی شکل گیرد؛ چراکه بیش و پیش از همه چیز پیدایش هر صنعتی و گسترش هر مدنیتی به مدد آتش میسر است. یکی روز شاه جهان سوی کوه گذر کرد با چند ** همگروه پدید آمد از دور چیزی دراز سیهرنگ و تیرهتن و تیزتاز دو چشم از برِ سر چو دو چشمه خون ز دود دهانش جهان تیرهگون نگه کرد هوشنگ با هوش و هنگ گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ به زور کیانی رهانید دست جهانسوز مار از جهانجوی جست برآمد از سنگ گران سنگ خُرد همان و همین سنگ بشکست گرد فروغی پدید آمد از هر دو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ نشد مار کشته و لیکن ز راز ازین طبعِ سنگ آتش آمد فراز جهاندار پیشِ جهانآفرین نیایش همی کرد و خواند آفرین که او را فروغی چنین هدیه داد همین آتش آنگاه قبله نهاد بگفتا فروغیست این ایزدی پرستید باید اگر بخردی شب آمد برافروخت آتش چو کوه همان شاه در گرد او با گروه یکی جشن کرد آن شب و باده خورد سده نام آن جشن فرخنده کرد ز هوشنگ ماند این سده یادگار بسی باد چون او دگر شهریار کز آباد کردن جهان یاد کرد جهانی به نیکی از او یاد کرد فردوسی در نوروزنامه که گفته می شود از آنِ حکیم عمر خیام نیشابوری، دانشمند برجسته ایرانی است، آمده: «آفریدون همان روز که ضحاک بگرفت، جشن سده برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز آیین پادشاهان نیکعهد را در ایران و دور آن به جای میآورند.» پادشاهان ایران باستان به سده ارج فراوانی مینهادند و آن را باشکوه برگزار میکردند. پس از ایشان تا زمان مغولان این جشن در ایران زمین استوار بود. مثلاً مردآویچ زیاری که فرمانرواییْ میهنپرست بود در سال ۳۲۳ هجری، جشن سده را با شکوه بسیاری در اصفهان در کنار زایندهرود برگزار کرد که غلامان ترک او، به وی امان ندادند و او را همان روز در حمام کشتند. پیشاپیش موبدان سه دختر و سه پسر سپیدپوش که بانویی مشعل به دست را همراهی میکنند، دیده میشوند. این هفت تن نمایندهی هفت فروزه مینوی (اورمزد، وهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ، خورداد و اَمُرداد)اند. آن هنگام که خورشید در باختر غروب میکند و تاریکی میرود که خانمان آریائیان را دربرگیرد، موبدان سپیدپوش، بر لب گاهانخوانان و بر دست آتشدان و بَرسَم، دست در دست یکدیگر، به همراه آواز سرنا و دف به گرد هیمه انباشته شده برای سده سه دور (به نشانه اندیشه، گفتار و کردار نیک) میگردند و بر آن آتش مینهند تا فروغ آتش، تیرگی را درنوردد و روشنایی را نوید دهد.