سلام به مشاور عزیز لطفا منو راهنمایی کنین
من یه دختر بیست ساله هستم دانشجو هستم وضع مالیمون هم خوبه پدر و مادرم از بچگی خیلی به من مجبت کردن و پدرم رئیس بانک هستش و بسیار سرشناسه تو همدان تو فامیل و اطرافیان پدر و مادر من از زیبایی و خوشتیپی معروفن روابط بسیار خوبی با هم داریم خود من هم چهره ی خوبی دارم و اطرافیان همیشه از چهره و تیپ من تعریف میکنن اهداف خیلی خوبی برای آیندم دارم و درسمم خیلی خوبه دوستان مادرمم منو به عنوان الگو واسه ی دختراشون قرار دادن من از پنجم ابتدایی خواستگار داشتم اوایل بخاطر سن والدینم ردشون میکردن بعدا که بزرگتر شدم خودم رد کردم چون فقط میخواستم درس بخونم اما مشکل من اعتماد بنفس کمم هست واقعا هرچی که فکر میکنم دلیلی نداره من اعتماد بنفسم کم باشه هرچی که هم سن و سال های من آرزوشو دارن دارم خدا همه چی بهم داده حتی سر کلاس های درس و تو جمع فامیل خیلی قشنگ سخنور هستم این حس گاهی میاد سراغم حتی فکر میکنم هیچ وقت نتونم ازدواج کنم چون من در ماه چندتا خواستگار داشتم اما الان چندماه میشه که خواستگار ندارم لزومی نداره هرکسی هزارتا خواستگار داشته باشه اما مثل اینکه من به این قضیه عادت کرده بودم واقعا ناراحتم تمام دوستان و اطرافیانم در مورد هرمسئله ای از من نظر میخوان و میگن دوس داریم مثل تو باشیم و پر از اعتماد بنفسن اونوقت اینقدر اعتماد بنفس ندارم که فکر میکنم حتی هیچ وقت ازدواج نمیکنم البته من عجله ای ندارم چون خواستگارامو بخاطر درس رد کردم اما واقعا ناراحتم برای تفکر و باورخودم در مورد قانون جذب هم اطلاع دارم و میدونم ادم از هرچی بترسه به سرش میاد من واقعا اینو جذب کردم چون تو این شرایط که اصلا حالم خوب نیست تمام مسائل در تمام گفت و گوهای روزانم چه در محیط خانواده چه پیش دوستام در مورد ازدواج و اعتماد بنفس و ... این چیزاست
ببخشید که طولانی شد لطفا راهنماییم کنین
