چرا عاشق نمیشم؟؟؟؟

3,122 بازدید
سوال شده خرداد 16, 1397 در ارتباط توسط بی نام
سلام
من پسری 28 ساله هستم و توی یه محیط ( بخش کولیز) هستیم که دختر و پسرها باهمن
یکی از دخترا بقول خودشون از من و سنگینی نگاهم و شخصیتم خوشش اومده
و جریان نفر قبلی که میخواستش رو بهم گفت که سه سال باهم بودن ولی پسره بهش خیانت کرد و رفت با یه دختر دیگه و اوایل در مورد اون پسره هم با من حرف میزد و میخواست اعتماد منو جلب کنه که اگه یه روزی فهمیدم با اون پسره بوده اونا همو میخواستن نه بعنوان دوستی بوده... و اولین بار که بهم فهموند به من احساس داره من بهش گفتم که من حسی ندارم و نمیتونم بهش فکر کنم چون از لحاظ عقاید زیاد مثل هم نبودیم و شاید یکی از دلایلش اون ادم قبلی زندگیش بوده یا شایدم این بوده که خودش بهم پیشنهاد داده و به هرحال بخاطر به سری مسایل ما مجبور بودیم تو اون بخش بیشتر باهم باشیم و چون میدیدم خیلی به من محبت دارن و علاقه نشون میدن سعی کردم که منم بیشتر بشناسمش
بعد چندمدت منم یکم ازشون خوشم اومد اما نمیدونم چه چیزی باعث میشد که دوباره سرد میشم نسبت بهشون و اون خیلی ب من محبت میکرد اما من اکثرا باهاشون سرد بودم با اینکه
من براش گفتم که قبلا بیماری هپاتیت سی داشتم و الان خوب شدم، و وقتی اینو بهشون گفتم حساس شدم حتی یچیزی میگفت فکر میکردم بخاطر این میخواد جا بزنه و قلبم بشدت ناراحت بود که از دستش بدم
اما اون هنوز پا پس نکشید و گفت بریم دکتر ببینیم مشکلی برا ایندمون پیش نمیاد و چقد استرس داشت که نکنه ما مجبور بشیم از هم جدا بشیم
و رفتیم دکتر و خداراشکر گفت مشکلی ندارید
و دوباره نمیدونم تا وقتی الکی باهمیم خوبیم اما اسم ازدواج که میاد نمیدونم چرا دلسرد میشم
و الان نمیدونم چرا با اون همه محبت ک بهم کرده چرا بهش وابسته نشدم و دلم برا روزایی ک باهم بودیم تنگ نمیشه
هم براش ناراحتم هم میدونم واقعا دختر خوبیه
هرچی رو نماز دعا میکنم هرچی از خدا میخوام هرچی بهش فکر میکنم عاشقش نمیشم
دوس دارم بهش حس پیدا کنم تا بتونم برم خواستگاریش
یه تجربه تلخ تو گذشته ش داشته دوس ندارم دوباره بخاطر من شکست بخوره
لطفا راهنمایی کنید
دارای دیدگاه خرداد 17, 1397 توسط رضا
سلام منم همین فکرو میکردم تا زمانی که خود طرف نسبت به من سرد شد. شمام احتمالا چون از وجود محبت و علاقه اون به خودت مطمئنی فکر میکنی که احساسی بش نداری. معتادا وقتی میفهمن معتاد شدن که دیگه مواد به وفور وراحتی روزای قبل در دسترسشون نیست اونجاس که میفهمن معتاد شدن و خودشون خبر ندارن. شمام به احتمال زیاد وقتی طرفت سرد بشه و بهت بی محلی کنه و سراغتو نگیره تازه اونجاس که بیدار میشی و میفهمی که چقدر اون دختر وارد فکر و خیالت شده و خودت خبر نداری.

1 پاسخ

پاسخ داده شده خرداد 16, 1397 توسط روانشناس
سلام به شما
این قسمت از متنتون را که کپی کردم مفهوم نیست
میشه مجدد توضیح بدین؟
"من براش گفتم که قبلا بیماری هپاتیت سی داشتم و الان خوب شدم، و وقتی اینو بهشون گفتم حساس شدم حتی یچیزی میگفت فکر میکردم بخاطر این میخواد جا بزنه و قلبم بشدت ناراحت بود که از دستش بدم"

کی بشدت ناراحت شده بود؟ شما؟ یا اینکه الکی بهش گفته بودین قلبتون ناراحته؟!

مـریم غفـار
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
مشاوره تلفنی : شماره هوشمند 9099071000 را بدون پیش شماره گرفته و سپس کد 80195 را وارد نمایید
دارای دیدگاه خرداد 17, 1397 توسط بی نام
ببخشید....
منظورش از(قلبم به شدت ناراحت بود) این که می ترسیده از دستش بده نه این که بیماری قلبی داره!!!
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...