باعرض سلام و خسته نباشيد،
جهت جلوگيري از اتلاف وقت حضرتعالي مستقيما به شرح شرايط و سوال مبپردازم
بنده شخصي معتقد و از خانواده مذهبي بودم كه با مردي در همين شرايط ازدواج كردم
بعد از ازدواج در سال۴زندگي مشترك در زمان بارداري بعلت اصرار همسرم و فشارهاي روحي و رواني ايشون مجبورا به صيغه همسرم با يه خانم مطلقه كه از دوستان بودن تن دادم و ايشون جلو چشم من و توي خونه باهم براي هم بستر شدن به اتاق خواب ميرفتن و...
ابن مدت ۳ ماه طول كشيد تا اينكه من فارغ شدم و بعد اين رابطه تمام شد
ولي براي جلوگيري از پيش امدن دوباره شرايط همه جوره در بارداري دومم عليرغم ممنوعيت برقراري ارتباط زناشويي،
با همسرم كنار اومدم
اما بعد از زايمانم متوجه شدم در فضاي مجازي با چند دختر كه در قالب يه بازي باهم اشنا شده بودند ارتباط تلفني و پيامكي داره دوباره شكستم و خورد شدم باهاش درميون گذاشتم و حرف زدم كه دست برداره اما با مخالفتهاش و همچنين بهانه گيري هاش از من و ابراز عدم رضابتش از من مواجه شدم
كارمون به مشاجره هاي جدي كشيد تاحدي كه از گل الود شدن رابطه مون خانواده ها مطلع شدن>خلاصه ايشون كوتاه اومدن و زندگي روند طبيعي شو ادامه داد تا اينكه دوسال پيش متوجه شدم ايشون همچنان به كارهاشون ادامه ميدن و به خيال خودشون دارن مشاوره ميدن منم كم كم وارد دنياي مجازي شدم و با چند نفر اشنا شدم و اوايل بخاطر درد دل با اونها ارتباط داشتم تا اينكه كم كم پرده هاي عفت و حيا كنار رفت و من با اونها گرم گرفتم با يكي از اونها كه اهل شهرستان هاي نزديك بود چند بار بيرون رفتيم و يه بار هم در حياط منزل با ور رفتن با الت ايشون و ملاعبه، ايشون رو ارضا كردم درحالیکه ایشون اصلا به من دست هم نمیزدن چون مقاومت نشون مبدادم و خیر سرم فکر میکردم زنا فقط به رابطه زناشویی برقرار کردنه
كارهاي همسرم و روند پيشرفت ايشون من رو جسورتر ميكرد براي خيانت و گرفتن انتقام متقابل از ايشون سال گذشته با ديدن پيامك هاي همسرم به يك خانم مطلقه از افراد فامبل ديگه تحملم طاق شد و كار رو به مراحل طلاق كشوندم و ناجايي كه خانواده ها از شرايط عدم رضايتمون ازهم مطلع باشن پيس بردم اما حرفي از كارهاي همسرم به كسي نگفتم مثلا برا اینکه حفظ آبرو و اسرار کرده باشم جز دونفر از دوستانم،
حال روحي خيلي بدي داشتم و تا ماه ها از مرد جماعت متنفر بودم و دراين ايام همسرم درحال متقاعد كردن من براي جلب رضايت من جهت صيغه اون خانم بود كه ابن مورد بيشتر ازارم ميداد با تهديد این اينكه آبروي اون دختر رو ميرم و همسرم رو رسوا ميكنم كوتاه اومد
دراين ايام نو گروهي مختلط مخصوص به شهر خودم عضو شدم و بعلت رفتار مودبانه و با احترامم همه شيفته و جذب من شده بودن اما چون ميدونستن متاهلم كسي جرات مزاحمت نداشت خلاصه تا اينكه روزي فردي با پيام در پي وي توجهم رو جلب كرد و اين جرقه اي ش. براي ابراز همدردي و درد دل و..چون شرايطش عين من بود و همسرش به خاطر. خيانت طلاق داده بود و افسردگي گرفته بود ارتباط ما روز به روز بالا گرفت و صميمي شديم تا اينكه ايشون رو به دوستم معرفي كردم براي ازدواج قرار شد بياد خونه ما و باهاش حرف بزنم همسرمم ماموريت كاري رفته بود شهرستان اون اومد و شام خورد و به اصرار دوستم شب تا دير وقت موند تا باهم حرف بزنن دوستم خوابش گرفت و من و ايشون تنها مونديم(البته اينم بگم كه در كل زمان حضور ايشون من در خونه با جوراب و ساق دست و حجاب كامل بودم سوءبرداشت نشه)اما ايشون يهويي با بغل كردن و لب گرفتن از من منو غافلگير كرد ولي بعلت عدم تمايل من و ابراز ناراحتي و.. ازسوي من، دست برداشت و عذرخواهي كرد و بعد رفت.
با گذشت چهار ماه از اين مورد من با عذاب وجدان هاي شديد روبرو شدم و ته دلم بعلت كارهاي ناشايستم و ضعف ايمان و اعتقاداتم پشیمونم
حکم من شبيه حكم زناكاره؟
ارتباطم با نامحرم ها بطور. تلفني چطور؟
تحصیلات:کارشناسی.
دین:اسلام،شیعه.
مرجع تقلید: مقام معظم رهبری
