سلام
من پسر ۲۰ ساله ای هستم حدود ۵ سال پیش با دختری در فضای مجازی آشنا شدم من خودم تا حدودی به شرع و دین پایبند بودم خیلی بیشتر از الان ایشون هم دختری مذهبی ای بودن و هردوتامون به طور اتفاقی به سایتی اومده بودیم و اشنا شدیم مدت ها از رابطمون میگذشت و بارها از اهم خداحافظی میکردیم و دلیل اصلیشم این که خدا راضی نیست و اتفاقات بدی میوفته ..همینجوری گذشت و ارتباط ما با تلفن بود حتی خجالت میکشیدیم یا رومون نمیشد بخواییم بیرون هم همدیگرو ببینیم
تا اینکه گذشت و خورد به سال کنکور من.( ایشون یک سال کوچکتر از من هستن) تو اون سال هم اونم سال سوم بود باید برا بالابودن معدل نهاییش تلاش میکرد ما رابطمون یکم کمتر شد کم کم باهم حرف میزدیم دلیل اصلیشم واقعا درس بود
تا اینکه من کنکورمو دادن و نتیجه ای که میخواستم نشد و پشت کنکور یکسال موندم ینی بار دوم که برا کنکور اماده میشدم ایشون هم کنکور داشت و این جریانات ادامه پیدا کرد من از محل زندگیش باخبر کرد که کجاست ،با بهانه های مختلف پدرم رو راضی میکردم که بریم اون دو رو بر بگردیم فقط به عشق این دختر ( خانواده اصلا ازین موضوع باخبر نبودن و نشدن چون اصلا نه من میتونستم بگم نه ایشون حتی)
البته هردوتامون عاشق بودیم مطمئن بودم هروقت که جدا میشدیم دلیلش این بود این رابطه ها عاقیت نداره چون به سرانجام نمیرسه و اینکه خدا راضی نیست آخرین بار هم اسفند ۹۵ از هم خداحافظی کردیم بخاطر درس و همین موضوع که این رابطه ها عاقبت نداره ولی واقعا عاشق هم بودیم ..من هیچ دلیل نتونستم پیدا کنم برا خودم ازون موقع که این رابطه احساس بیخود بوده چون ۴ سال طول کشید چون همدیگرو میشناختیم روحیاتمون رو و چیزی نبود یکی دو روزه بوجود بیاد برای این حسی که داشتم دروغ نگم سه سال طول کشیده بود تا به اینجا برسه
اردیبهشت ۹۶ بود که من واقعا دیگه هواش به سرم زده بود واقعا دلتنگش بودم با اینکه شمارشو داشتم میتونستم بهش پیام بدم ولی همش اینو در نظر داشتم که نکنه شاید فراموشم کرده و باز اذیتش نکنم کارو سخت نکنم براش و گفتم برم سایت همیشگی و بعد چند روز متوجه شدم میاد سر میزنه اونجا که ببینه هستم یا نه و کسی نبود که با پسر دیگه باشه حتی حرف بزنه چون همه جوره پیگیرش بودم میدونستم
و دیدم اونجا ما پست میزاشتیم ولی باهم حرف نمیزدیم ..ینی من مغرور بودم میگفتم بازم برم پیگیرش شم که جی در حالی میدونستم دلیل باز اونجا رفتن فقط اون بوده
اونم بعضی وقتا پیامکای خالی برام اس ام اس میداد من جواب نمیدادم
ی روز بین خودمو خدان قولی گداشتم و گفتم دیگه نمیرم اونجا و برای همیشه سایت رو ترک کردم این موضوع برای اردیبهشت ۹۶ بود و خارج شدم و میدیم اون عشق من بخاطر من اونجا و من با گریه و مشت زدن به دیوار داشتم میمردم از دل تنگی براش برم فقط بهش بگم سلام بعد مدت ها اما با خدا قرار گذاشته بودم و نکردم
حتی کلی سایتا رو گشتم سایتای روانشناسی برای اینکه ببینم و دلیل بیارم برا خودم که کار درستی بود ولی واقعا هیچ دلیل به من نمیخورد چون من عاشق اون دختر بودم اونم همینطور
این دوست داشتن حاصل چند روز نبود حتی چند ماه نه ،حاصل چند سال بود
بار ها از هم جداشدیم باز بهم برگشتیم
من نمیدونم اون الان چکار میکنا چطوره ..ولی حتی هردختری رو هم ببینم باز با اون مقایسه میکنم
الانم نمیدونم چکار کنم بعد یکسال چون هنوز دوسش دارم با اینکه باهاش رابطه ای نداشتم ..حتی جرعت ندارم شمارشو همین الان سیو کنم که نکنه تلگرامش برا بیاد و عکسشو ببینم دیوانه شم
حتی نمیتونم تو اینستاگرام سرچش کنم نکنه از ترس که بازم میگم که دیوانه شم
الان بدجور دلتنگشم ،بهم هم میگفتیم که رابطمون ای کاش میشد به ازدواج بکشه
الان نمیدونم چکار کنم ازون خانواده هایی بودن که دختر بعد کنکور در رو برا خواستگار باز میکردن ..و ممکنه الان حتی شوهر کرده باشه …من عاجزم نمیتونم کاری کنم میترسم همین که گفتم شوهر کرده باشه من برم از طریق تلگرام هم پیام بدم و نکنه زندگیش خراب شه ذهنش مشغول شه
ولی این احتمال هم وجود داره دوباره برگردیم پیش هم این دفعه با کلی تجربه و درد که از قبل یاد گرفتیم