سلام،من يه مشكل عاطفي و رواني پيدا كردم،من در دوران دبيرستان در مدرسه با دوستي اشنا شدم كه الان از همه به اون نزديك ترم،البته اين نزديكى هم به ميل من نبود ،دوسال اول دبيرستان رابطه ى خوبي داشتيم اما از سال سوم رفتارش عوض شد،سر هر چيزي داستانى درست ميكرد و قهر ميكرد،سر هر چيز كوچكي،وارد پيش دانشگاهى كه شديم بدتر شد،روزانه تاكيد ميكنم هر روز يك داستان سر هم ميكرد و دلخورى واسه خودش درست ميكرد و بروز ميداد و من رو ميرنجوند،هر چه جلو تر رفتيم بدتر شد،ولي باز بهم نزديك تر ميشد و من بخاطر اينكه ناراحتش نكنم و دغدغه ذهنى جديدي در سال كنكور درست نكنه،هميشه جلوش كوتاه اومدم و گفتم تو درست ميگي و به حرفش گوش كردم،هيچوقت هيچوقت هم از دست من راضي نميشه هميشه ناراضيه،ميگه برات فلان كارو كردم ولي تو هيچ كارى براى من نميكنى،واقعا هم اينطور نيس ،من كارهاى زيادي كردم اما نميخواد ببينه،ميتونم بگم از همه بيشتر بهش توجه كردم و جلوش كوتاه اومدم،اما الان كنكور رو داديم،و ديگه لازم نيس هر روز همديگرو ببينم،با خودم ميگفتم اگه كنكور رو بديم شرايط بهتر ميشه و ارتباطمون كمتر ميشه،اما الان اخلاقش بدتر شده،فحاشي ميكنه و فقط مطالبه ميكنه،و براى هر كارى كه ميكنه،اون كارو به زبون مياره و منت ميزاره،و در همه چي زندگي من ميخواد دخالت كنه،چون بنظر خودش من زندگي بچگانه اي دارم و ميخواد اخلاق منو عوض كنه،حتى شرمم مياد بگم،گاهى اوقات دنبال لذت جنسي هم هستش،با اينكه ادم مذهبي هست اما از طريق من دنبال لذت جنسي هم هستش با اينكه هر دو پسريم و من الان يك ذهن اشفته و پر از استرس و اضطراب و دلهره و مشوش دارم،ديگه از زندگيم لذت نميبرم به خاطر اين ادم،به نظر شما اين رابطه قابل ادامه اس؟چون ميدونم با قطع ارتباط ضربه سنگيني ميخوره،و اگر به صلاحه چگونه و چه وقت اين ارتباط رو قطع كنم؟ممنون و ببخشيد از پر حرفيم