با سلام و خسته نباشید. متاسفانه چند سال است که ازدواجی غلط و بدون شناخت گیر افتاده ام در ابتدا اصلا فکر نمیکردم با همچین مشکلاتی روبرو شوم.تقریبا هرهفته چیزهایی درباره این مرد و خانواده اش میشنوم و میبینم که برایم شوکه کننده هستند.به همین دلیل اصلا نمیتوانم به او اعتماد کنم و واقعا دوستش داشته باشم.دایم باید مراقب اوضاع باشم و شرایط را چک کنم که مبادا کاری دستم بدهد. خیلی انرژی بر است.ازچشم چرانی ها,خساست و رندی و تقلب هایش با من گرفته .تا انحرافات جنسی عجیب غریب و وسواس و نادانی بیشعوری و حماقت و خود فریبی و دروغگویی و اخیرا شنیدم که قصد تجاوز به همسر برادرش هم را داشته.کارهایش خیلی اعصاب خورد کن است مثلا در خیابان از من عکس گرفته و بطور اتفاقی عکس چند خانم دیگر هم افتاده در طول روز مدتها این عکس را جلو عقب میکند و انها را بررسی میکند,یا از بعضی خانمها پنهانی عکس انداخته و نگه داشته. یا اگر یکی از دوستان من یا زنان فامیل را... ببیند مدتها درباره او سوال میکند که چه دوست دارد چه کار میکند و.. و در خیابان بطور چندش اوری خانمها را دید میزند ومدام نظر میدهد که مثلا وای ببین چه چشم زیبایی , چه هیکلی و خلاصه انگار هر زنی را میبیند قرار داد نانوشته ای برای برقراری رابطه با او دارد.خلاصه خیلی اعصاب خورد کن و نفرت انگیز با وجودی که بالای ۵۰سال سن دارداین رفتارهای ناپخته و نسنجیده را دایم تکرار میکند.ایا این رفتارهای ناهنجار راه حلی دارد؟؟؟یا باید به روی خودم نیاورم یا باید با او مطرح کنم؟؟ وقتی اینکارها را میکند بسیار شرمنده میشوم طوری که حتی خجالت میکشم برویش بیاورم
