زن 25 ساله ای هستم که حدود 4ساله به خواست پدرو مادرم ازدواج کردم لیسانسم,مذهبی بودم,ابتدا شوهرمو دوست داشتم و سعی میکردم هرچی میگه خوب انجام بدم,ولی ایشون همش منو محدود میکرد برای درس خوندن,کار کردن,مهمونی رفتن,تفریح و حتی مهمون اومدن به خونمون,حتی از اینکه همسایه بیاد خونمون ناراحت میشه وبامن بدخلقی میکنه سالهای اول رعایت میکردم و نهایتا گریه میکردم حتی به خانوادمم نگفته بودم,اما الان یکسالیه هرکاری دلم میخواد میکنم و بهش چیزی نمیگم,احساس عذاب وجدان دارم,چون دایما باهم جدل داریم وبه فکر جداییم دوماهی بود با یه پسری ارتباط تلفنی پیامکی داشتم میدونم کارم خیلی بد بوده ولی باور کنید ازهیچی زندگیم خوشم نمیاد حالاکه با کسی ارتباط ندارم میترسم سردی زندگیم باعث بشه بازم خلاف کنم,به نظرتون بهتره جدابشم ? اگه نه چیکار کنم?,مرسی.