خیانت

582 بازدید
سوال شده خرداد 2, 1394 در ازدواج و طلاق توسط بی نام
زن 25 ساله ای هستم که حدود 4ساله به خواست پدرو مادرم ازدواج کردم لیسانسم,مذهبی بودم,ابتدا شوهرمو دوست داشتم و سعی میکردم هرچی میگه خوب انجام بدم,ولی ایشون همش منو محدود میکرد برای درس خوندن,کار کردن,مهمونی رفتن,تفریح و حتی مهمون اومدن به خونمون,حتی از اینکه همسایه بیاد خونمون ناراحت میشه وبامن بدخلقی میکنه سالهای اول رعایت میکردم و نهایتا گریه میکردم حتی به خانوادمم نگفته بودم,اما الان یکسالیه هرکاری دلم میخواد میکنم و بهش چیزی نمیگم,احساس عذاب وجدان دارم,چون دایما باهم جدل داریم وبه فکر جداییم دوماهی بود با یه پسری ارتباط تلفنی پیامکی داشتم    میدونم کارم خیلی بد بوده ولی باور کنید ازهیچی زندگیم خوشم نمیاد حالاکه با کسی ارتباط ندارم میترسم سردی زندگیم باعث بشه بازم خلاف کنم,به نظرتون بهتره جدابشم ? اگه نه چیکار کنم?,مرسی.
دارای دیدگاه خرداد 3, 1394 توسط بابک
شما اگر مطمئن هستید که در صورت جدایی زندگی بهتری خواهید داشت ادامه دادن این طرز زندگی خطاست و تا بیشتر در این ورطه فرو نرفته اید خود ر رها کنید...

1 پاسخ

پاسخ داده شده خرداد 3, 1394 توسط الناز شریعت پناهی
دوست گرامی

به نظر می رسد که زندگی کردن در شرایط فعلی برایتان نه تنها به خاطر این همه محدودیت، بلکه بیشتر به خاطر متعارض شدن اعمال و رفتار اخیرتان با ارزش ها و باورهایتان سخت شده

در نهایت خود شما مسیول شرایط فعلیتان می باشید، می توانستید از ابتدا با برقراری ارتباط صحیح با همسرتان یا خانواده ها از تعارض های اخیر و سردرگمی جلوگیری کنید، حالا هم دیر نیست این کار را انجام دهید، این را بدانید که سکوت و مطابعت خود شما به ادامه این رفتار همسرتان دامن زده، خواست های خود را به شیوه مناسب با خود ایشان و در صورت عدم جوابدهی با بزرگ ترها در میان بگذارید.

به یاد داشته باشید که نحوه بیان مسئله از جانب شما بسیار مهم می باشد خوب است با افراد دارای تجربه در این مورد صحبت کنید

در نهایت یا میمانید و زندگی می کنید یا رها می کنید و می روید، چرا میسوزید و می سازید؟
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...