تنهایی

634 بازدید
سوال شده خرداد 3, 1394 در اختلالات روانی توسط اسفندیاری
سلا خسته نباشید من 29ساله هفت ساله ازدواج کردم والان یه پسر 20ماهه دارم.ازنظرروحی اصلا وضعیت خوبی ندارم.نمیدونم دنبتل چی میگردم برای اینکه بتونم حرف دلمو بهتون بگم وازتون کمک بخوام.ولی اینومیدونم که واقعا خسته ام وسردرگم،من اصلیتم مشهدی هستم ولی تهران ازدواج کردم وزندگی میکنم.نمیدونم این مشکل روحی که من دارم اصلا ربطی به قبل از ازدواجم داره یانه یااصلا برای تنهاییهایی که بعد از ازدواجم به سراغم اومدربط پیدا میکنه.ولی درکل بگم من واقعا عاجزم وواقعا تنهام.نمیدونم تنهایی چیه اینکه صبح تاشب بایه بچه بی زبونی توخونه منتظره همسری که اصلا حال وحوصله هیچی رو نداره وفقط خسته است باشم من نمیدونم زن بودن یعنی چی خواهر بودن یا دختر یه خانواده بودن یعنی چی؟من اگه همسرم پس چه حقی دارم اگه خواهر بزرگ ویا برای پدرومادرم دختر بزرگم چه حقی دارم؟اگ  ندارم وباید بی توقع باشم چرا دیگران توقع دارن ازمن، واگربیتفاوت باشم پس سراغ کی برم وقتی دوستی نباشه یاخانواده ای که فقط برام اسمشونه نه خودشون پس به کجا یا به کی پناه ببرم من دارم از تنهایی دق میکنم واقعا دارم از پادرمیامبه خاطر همه چی،چرا باید بخاطر نداشتن کسی باید همیشه بخوام پیام بدم زنگ بزنم خرج تلفن مضخرف برای خودم جورکنم که بعدم ازاینطرف جوابگوی شوهر باشم جالبم اینجاستکه اگر زنگ میزنم یا پیام میدم جواب نمیدن بی محلی میکنن کار دارن وقت ندارن در حالی که یه موقعهایی اگه دلشون بخواد جوابمو بدن بیکاریم پس چرا جوابمو ندادین نمیدونم حوصله نداشتیم اینم جواب خانواده ات باشه برای اینکه به یادشونی .حالا من از شما میخوام که به دادم برسید من باید چیکار کنم تاکی باید التماس کنم برای اینکه کسی رو داشتم باشم عاجزانه ازتون میخوام درضمن ناگفته نماند من تاقبل عید نوروز به مدت سه ماه هفته ای یک جلسه پیش مشاورهبالینی میرفتم والان این نتیجه اون جلساته که هنوز برگشتم به روزای اول .ازتون فقط کمک میخوام من حتی شبهایی رو میبینم که تو بیمارستان روانپزشکی تنها وچشم انتظار یک نفر هستم که بیاد ملاقتم این واقعیت زندگیه منه وبازهم خواهش میکنم کمکم کنید واقعا به بن بست رسیدم
دارای دیدگاه خرداد 4, 1394 توسط بی نام
باخدا باش,دوستای جدید پیداکن,باهمسایه ها رفت و آمد کن,برو باشگاه ورزشی,کلاسایی که دوست داری,تو خونه واسه خودت آرایش کن,تنهایی آهنگ بذار برقص,یاد بگیر تنهایی زندگی کردن رو کتاب بخون,برو مسجد,فکر میکنی بقیه آدما تنها نیستن?!!!مثبت فکر کن.

1 پاسخ

پاسخ داده شده خرداد 4, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی

سلام به اسفندیاری عزیز

این جمله ی شما را من نفهمیدم 

من حتی شبهایی رو میبینم که تو بیمارستان روانپزشکی تنها وچشم انتظار یک نفر هستم که بیاد ملاقتم این واقعیت زندگیه منه وبازهم خواهش میکنم کمکم کنید واقعا به بن بست رسیدم.

اولین نکته ای که توی بیانات شما دریافت کردم این است که شما به همه کس و همه چیز فکر می کنید . از همه کس و همه چیز توقع دارید و اما در این میان از خود هیچ توقعی ندارید. و این اولین نکته ی اساسی برای ایجاد تغییر در زندگی شماست .

شما از خود برای اینکه در خدمت همه کس باشید بسیار توقع دارید . شما از خود می خواهید که هر کاری می توانید برای همسر ، خانواده خود ، خانواده ی همسر ، و دیگران انجام دهید اگر چه هیچ نفعی نیست و حتی ضرر و زیان هم نسیب شود . 

اما مهمتر آن این است که از خود برای خود چه توقعی دارید ؟ از خود برای خود چه طلبی دارید ؟ اصلا از خودتون برای حال خودتون طلبکارهستید ؟ 

دومین نکته این است که خودتون را دریابید و باید برای خودتون کاری انجام دهید . هیچ کس نمی تواند برای شما کاری انجام دهد الا خودتون . و راه آن این است که اراده کنید و تصمیم قوی بگیرید. 

اما آنچه مهم است در شروع کارتون باید بسیا بسیار آهسته عمل کنید و قدم ها را کوتاه کوتاه بردارید . درست مانند همان فرزند عزیزی که دارد در دامن شما رشد کند ببینید تغییرات هر روز است ولی خیل دقیق و ظریف و ریز است که خیلی هایش را متوجه نمی شویم . و کسانی که به یک فاصله چند روزه می بینند خوب نظر می دهند . بزرگ شده ، تغییر کرده ، ناز شده ، و...

اگر شما بخواهید و باور داشته باشید درمان وجود دارد و بسیاری از کمک هایی که شما می خواهید توی شما قرار دارد مثل همان نوزاد فقط موقعی نمایان می شود که شما اراده و تصمیم قطعی بگیرید شروع کنید . با محوریت خود برای خود و آنگاه یکی یکی خودش رو به شما نشان می دهد.

نکته آخر اینکه خواستید شروع کنید به گذشته و آینده هیچ فکر نباید کرد و آنچه مهم است همان روز با همان شرایط خود است با همان کسانی که با شما حضور دارند . با همان لباسی که دارید با همان نانی که توی منزل است با همان غذایی که دارید درست می کنید . با همان انسانی که با تمام انرژی های درونشی چشم به شما دوخته است و دست نیاز به شما دراز کرده اگر امروز بدون هیچ خواسته ای نیاز هایش را جواب دهم او نیز بدون هیچ خواسته ای فردا به نیاز های من جواب خواهد داد . و با اینکه این همه کس دارم از بی کسی نمی نالد . به جمله زیر خوب تفکر کنید . از پاکی های فرزندتون برای بازیافت انرژی های خود بهره ببرید.


براساس اصل آسیب شناسی سه نکته ی اساسی را اگر ما بتوانیم در هر اقدام رعایت بکنیم طرح ما موفق خواهد بود هرچند که نقص هایی هم داشته باشد.
1. چه کار بکنیم که آسیب به وجود نیاید.
2. چه کار کنیم آسیب به وجود آمده را حل بکنیم.
3. اگر نمی توانیم آسیب را حل بکنیم چه کار بکنیم که زمینه ی ایجاد آسیب در آینده نشود.
و اگر این سه نکته ی کلیدی در تمام مراحل درمان مد نظر باشد اطمینان بر عدم آسیب را به ارمغان خواهد آورد.

بر این اساس نگاه من این گونه است . امید وارم دانش من به دانش شما اضافه کند .

دانش شما اضافه شود نگاه شما تغییر می کند.

نگاه شما تغییر کرد در احساس و رفتار شما تغییر ایجاد می شود 

رفتار و عملکرد شما تغییر کرد در دیگرات ایجاد تغییر می کند بر اساس نوع رفتار و احساس تغییر یافته ی شما 

اگر در طف مقابل تغییر هم ایجاد نشود به شما آسیب وارد نمی شود.

مثلا همسر شما تا وارد خونه می شود شما شروع به سوال و جواب می کنید و او هم به خاطر اینکه شما دائم سوال نکنید یا اینکه فکر می کند دارید کنجکاوی می کنید و می خواهد از زیر این مسئله شانه خالی کند با سوال شما شروع به داد زدن و اخم و تم که حوصله ندارم و...  حالا اگر شما او وارد خونه می شوید و از او استقبال و همنوازی می کنید و از سوال و جواب خبری هم نیست . مبینید بعد از مدت زمانی همسر شما خودش که وارد خونه می شود شروع به صحبت خواهد کرد و از مسائل برایتان بیان می کند و حتی در جایی شاید نظر هم بخواهد . واین رفتار چون به خواسته ی خودش ایجاد شده در مقابل دیگر آن احساس مورد سوال شدن وجود ندارد و داد و فریاد هم خبری نیست و اگر هر از گاهی به وجود بیاید به اصل رابطه شما آسیب نمی رساند. 

پس آنچه مهم است بر اساس تحلیل رفتار متقابل هر آنچه ما انجام می دهیم یا احساس است یا رفتار و یا هردو . و آنچه منبع آن است که به وجود می آورد . یا یک فکر یا یک خاطره  یا عوامل بیرونی یا عوامل درونی و آنچه باعث شکل آن می شود نیاز است اگر نیاز برآورده شود می خندم بوس می کنم . دعوت می کنم و... اما اگر نیاز بر آورده نشود . داد میزن / فحش می دهم / پرت می کنم / قهر می کنم / بهانه می گیرم و...

 باید تحلیلی رفتار نماییم./صبر و گذشت دو طرفه داشته تا آسیب را به وجود نیاوریم.

شما در بسیاری از کارهای بالا یک طرفه عمل کرده اید با این نگاه که طرف مقابل هم مثل شما باشد و این حاصل نشده پس آسیب به وجود آمده . حالا باید حل کنیم . 

در پایان خود خود خود خود ، راه حل تمام مسائل شماست خود را بپذیرید همانگونه که هستید و برایش ارزش قائل شوید و ازش توقع خیلی زیاد داشته باشید برای خودش و فقط خودش . 

حرکت بسیار کند و آهسته باید شروع شود و با برنامه ریزی متخصص نه خواهر ، برادر ، مادر ، هم سن و سالان و همسایگان و ...

 


کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه خرداد 5, 1394 توسط اسفندیاری
خیلی خیلی سپاسگزارم ازاینکه به حرفهای دل نوشته ام گوش دادیدوراهکارهای خوبی گذاشتیدولی باید عرض کنم خدمتون که من تااین حرفهارودارم وبامشاوره پیش میرم خداروشکر ازخودم واز انجام برنامه ای که پیش میگیرم راضی هستم ولی همینکه کنارمیزارم این فکروخیال لعنتی دست وپاهامومیبنده.شمادرست میفرماییدمشکل ازفکرخودمه باید درستش کنم اما خیلی به این درو اون در زدم که الان اینجا بازهم رسیدم سر خونه اول دوباره.اینکه فرموده اید متوجه نشدیداون حرفمو،من توشرایطی به خواب میرم شبها که این کابوس خواب من شده وهمش به خودم میگم اینم نتیجه اونهمه فکروخیال وجوش زدن آخرش رسیدی به تیمارستان .شاید آقای دکتر باورنکنید ولی الان من توسن29سالگی کوچکترین چیزی باعث لرزش دست وپاهام میشه.بزرگترین کاری که میتونم انجام بدم اینکه ازخونه بزنم بیرون بابچه ام خونه مادر شوهر خواهر شوهر برم اونجام که میرم روی خوش نمیبینم به خاطر شلوغ  کردن پسرم پس ناچارم توخونه خودم باشم که لااقل تحقیر ی که خودم از همه شدم اجازه ندم به بچه ام که تکرارش کنن .آقای دکتر میدونید تنها چیزی که منو به فکرانداخت تا باشمامشورت کنم وراه حل بخوام چی بود فقط وفقط وفقط پسرم...نمیحوام اون زجری که الان من ازخانواده باخودم میکشمو اونم بکشه امانمیدونم چطوری شروع کنم که پسرم جای من نشینه من میخوام اون زندگی کنه ولذت ببره اززندگی کردن چیزی رو که من الان ازاون محرومم وبه قول شما خودم وخودم وخودم میتونم برای خودم اون چیزی روکه میخوام فراهم کنم اونم باطرز فکردرست مثبت ....کلی حرفه ولی اینقدر گفتم وتکرار کردم که دیگه خسته ام پس بگذریم .اگردردم یکی بودی چه بودی؟ممنونم وبازهم سپاسگزارم از راهنمایتون آقای دکتر پاینده باشیدوسلامت
دارای دیدگاه خرداد 5, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام اسفندیاری عزیز
اینکه مشکل مگه یکی دوتا ست راه گریز و فرار شما از درمان است . روش ها و متود فرق می کند . شما هیچ چیز را قرار نیست کم و زیاد کنیید قرار است با وجود همه چیز برای خود درمان انجام دهید . اگر هزار تا هم باشد درمان پذیر است . مهم تصمصم و اقدام شماست . گریز و فرار شما مشکل را پیچیده تر می کند.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...