بدبینی و شک همسرم

709 بازدید
سوال شده خرداد 6, 1394 در ارتباط توسط بی نام
زنی ۳۱ ساله ام. مدت ۸ سال است ازدواج کرده ام و با همسرم دوست بودم
عاشقانه دوستش دارم و او هم همینطور است اما خیلی غیرتی است در تمام مدت زندگی در این مورد اختلاف داشته ایم
بعلت کارمند بودم مثلن اگر قرار باشد روزی بابت جلسه ای زودتر از همیشه از خانه خارج شوم میگوید با کی قرار داری ؟ یا به دخترم میگوید ما برای مامانت اهمیت نداریم بزار بره به کارش برسه یکبار ازش شکایت کردم به کلانتری تا ترک کرد جدیدن میخوام زود بیام اونم یه روزهایی نه همیشه میگه خوب نیست میری شرکت صبح به این زودی اصلن کسی هست درو باز کنه میگم نگهبان هست ولی مشخصه راضی نمیشه
همش ترس از دست دادن منو داره و همیشه بعد از آشتی بدنبال قهر ابنو بهم میگه
زندگیمو دوست دارم و همینطور همسرمو لطفن راهنمایی کنین در چنین مواقعی باید بهش چی بگم ؟ من جواب نمیدم ولی ازدرون به خاطر عدم اعتماد . داغونم

2 پاسخ

پاسخ داده شده خرداد 6, 1394 توسط ده باشیان
با سلام
آیا همسرتان سابقه مصرف مواد داشته اند? چه ماده ایی/ چند سال? چه مدت ترک کردند?

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
دارای دیدگاه خرداد 6, 1394 توسط بی نام
بلافاصله بعد از قرار ازدواج با من سیگار نکشیدند یعنی ده سال پیش حتی یه بار فقط الان مسافرتها قلیان و سیگار به ندرت استفاده می کنن اونم اعتیاد ندارند که اگر استفاده نکنند عصبی بشن خیلی تفریحی
ولی باشگاه ورزشی میروند و داروی پروتیین مصرف می کنند خوراکی فقط می تونه ربطی داشته باشه !!!
خواهش میکنم راهنمایی بفرمایید
دارای دیدگاه خرداد 6, 1394 توسط بی نام
مواد که نه ولی بصورت تفریحی ولی افراطی سیگار مصرف داشته اند بمدت ۲/۳ سال مثلن هفته ای دو روز
مادر همسرم ازدواج اول داشته اند و از ازدواج اول یه دختر که با خانواده همسرم ناتنی است
من علت دقیق جدایی مادرشوهرم از همسر اولشون رو نمیدونم
یعنی هیچ وقت اجازه به خودم ندادم حتی بپرسم ولی میگن فوقت کرده و مادرشوهرم همسر پدرشوهر شده البته با داشتن یک دختر و از پدرشوهرم صاحب۵ فرزند شده است دلیل این بی اعتمادی در افکار همسرم می تونه جدایی مادرش از همسر اولش باشه و ازدواج مجددش ؟ یا ربطی نداره
این سوالی که همیشه فکرمو مشغول میکنه
با تشکر از حسن نظرو دقت شما
پاسخ داده شده خرداد 6, 1394 توسط ده باشیان
در بدبینی عوامل متعددی می تواند نقش داشته باشد،عوامل وراثتی،آشفته گی روابط پدر و مادر در سنین بخصوص کودکی برای فرزند گرفته تا مصرف مواد و یا و جود یک اختلال شخصیت در فرد از اینرو باید فرد توسط روانشناس مورد مصاحبه و ارزیابی قرار بگیرد تا تشخیص گذاری شود.در ضمن توجه به ثبات هیجانی مهم است که اگر خیلی نوسان دارد باید به متخصص مراجعه کرد،در کل سعی کنید رفتارهایی که همسرتان را مشکوک یا نگران می کند انجام ندهید و در مقابل سئوالهایش با آرامش و مهربانی پاسخ گو باشید.ﺍﺯ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ: ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺤﻘﯿﺮ، ﺩﻋﻮﺍ ﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻭ
ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺗﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﻣﺸﮑﻞ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯿﺪ. ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ
ﭼﻄﻮﺭ ﺭﻭﯼ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺷﺨﺼﯽ ﺷﻤﺎ ﻭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﻭ ﻧﻔﺮﻩﺗﺎﻥ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺘﺎﻥ ﺗﺎ ﭼﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﺨﺮﺏ ﺍﺳﺖ. ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻤﺴﺮﺗﺎﻥ ﺍﺻﻼ ﻧﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﮕﺮﺷﯽ
ﺑﯿﻤﺎﺭﮔﻮﻧﻪ ﻭ ﻣﻨﻔﯽ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﺗﺎ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ
ﻭﺍﮐﺎﻭﯼ ﮐﻨﺪ.
ﺍﮔﺮ ﻫﻤﺴﺮﺗﺎﻥ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ، ﺑﺎﯾﺪ ﺁﺭﺍﻣﺸﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﮊﺳﺖ ﺗﺪﺍﻓﻌﯽ ﻧﮕﯿﺮﯾﺪ.
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺭﺍ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﺪﻫﯿﺪ ﻭ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﺗﺎ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺣﺮﻑﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺯﺩﻩ ﺷﺪﻩ
ﺍﺳﺖ، ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ. ﻭﺍﮐﻨﺶﻫﺎﯼ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﺭﺍ ﺑﺪﺗﺮ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ
ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﺵ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
ﺍﮔﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﮑﺮﺩ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻭ
ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻭﺍﮐﻨﺶﻫﺎﯼ ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺮﺵﻫﺎﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ: ﺑﺮﺍﯾﺶ
ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪﻫﺎ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﺘﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ
ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﻭﺍﮐﻨﺶﻫﺎ ﻭ ﭘﺎﺳﺦﻫﺎﯼ ﻣﻨﻔﯽﺍﺵ ﻣﯽﺗﺮﺳﯿﺪ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺑﺪﯼ ﮐﻪ
ﺩﯾﺪﮔﺎﻩﻫﺎﯼ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﺍﻧﻪ ﻫﻤﺴﺮﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﮐﻨﯿﺪ.
ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﺭﺯﺵ ﻗﺎﯾﻞ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻭﻋﻤﯿﻘﺎ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯾﺪ. ﺍﺯ ﺍﻭ
ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺸﺎﻭﺭﻩ ﮐﻤﮏ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﻧﺎﺷﻮﯾﯽﺗﺎﻥ ﭘﺎﺑﺮﺟﺎ ﻭ
ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﺩﻭﯼ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻭ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﺎﺷﯿﺪ.
ﺍﮔﺮ ﻫﻤﺴﺮﺗﺎﻥ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺸﮑﻠﺶ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﯾﺎ ﺑﺎ ﻣﺸﺎﻭﺭ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﺪﺍﻡ
ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﮑﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻣﺸﺎﻭﺭﻩ ﺑﺮﻭﯾﺪ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﯾﻦ
ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﮐﻤﮏ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﺪ: ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻭ ﮐﻤﮏ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﮔﺎﻡﻫﺎﯼ
ﺑﻌﺪﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺸﮑﻞ ﺭﺍ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﺩﻫﯿﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﻫﺮ ﺩﺭﯼ ﺭﺍ
ﻣﯽﮔﺸﺎﯾﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﺴﺮﺗﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﻨﺪﺩ ﯾﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ
ﺑﮑﺸﯿﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺍﻧﮕﯿﺰﻩﻫﺎﯼ ﺗﺎﺯﻩ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﺎﺯﻫﻢ ﺑﺎ
ﻫﻤﺴﺮﺗﺎﻥ ﺍﺭتباط برقرار کنید و به او نزدیک شوید.

موفق باشید.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...