چگونه با فرزند سوم کنار بیایم

24,394 بازدید
سوال شده اردیبهشت 7, 1394 در کودک و نوجوان توسط بی نام
سلام.ممنون که وقتتون رو به من اختصاص دادید.من سی و پنج ساله.کارشناس ارشد ریاضی و دبیر.دارای دوفرزند پسر نه و پنج ساله هستم.علا رغم اینکه راه نسبتا مطمینی برای عدم بارداری در پیش گرفته بودیم ولی هشت ماه پیش خداوند دختری به ما هدیه داد.من و همسرم چون بدون کمک و پشتوانه خانواده ها زندگیمون رو از صفر شروع کردیم این فرزند سوم خیلی دلیل شماتت اطرافیان شده.و به ما میگن شما که هنوز مستاجرید چرا باز بچه دار شدید.ولی ما اصلا قصد سقط نداشتیم و تا جایی که امکان داشت مراقبت کردیم.ولی شلید خواست خدا بوده.به هر حال الان با این هدیه چطور توی اقوام و فامیل رفتار کنم.چنان احساس بدی دارم که گاهی برای خرید یا مهمانی یا حتا پارک رفتن از ترس نگاه و شماتت مردم یا پسر بزرگم رو نمیبریم یا اگر مسلا بخواهیم بچه ها رو پارک یا خرید ببریم از هم جدا میشیم.واقعا مستاصل هستم که چطور با سه فرزند با فاصله سنی کم در اجتماع ظاهر شوم
دارای دیدگاه مرداد 13, 1395 توسط مامان امیرعلی وفاطمه
چرا عزیزم اتفاقا خیلی هم خوبه شما کار عاقلانه ای انجام دادید 3 تا فرزند تعداد زیادی نیست بالاخره بچه ها خواهر و برادر احتیاج دارند   اتفاقا فاصله سنی بچه هاتونم عالیه
دارای دیدگاه اسفند 16, 1395 توسط بی نام
منم دو پسر 6و3 ساله دارم حالا میخوام برا سومی اقدام کنم اگه خدا خواست ودختر شد یه دنیا ممنونشم اگه پسرهم شد بازم شکر چون لطف خدا بوده. با اینکه میدونم همه مسخرم میکنن .مثل شما دبیرهستم زندگیدخودم از حرف مردم مهمتره
دارای دیدگاه فروردین 9, 1396 توسط بی نام
اتفاقا بسیار خوبه برید خدا رو شکر کنید
دارای دیدگاه تیر 18, 1396 توسط صحرا
مگه خرج بچه های شمارو مردم میدن...سنگینیش رو زمین روزیش دست خدا...ان شالله عصا دستت میشن...من بجای شما باشم هرجا برم سه تاشونو میبرم به خودمم افتخار میکنم که درخودم دیدم مسیولیت سه تا بچه رو گردن بگیرم..
دارای دیدگاه خرداد 22, 1397 توسط مهناز افشار مامان عسل و غزل و نفس
منم بعد از دوتا دختر صاحب سومین دختر شدم. اوایل خیلی برام سخت بود ولی الان تمام زندگی من شده. متاسفانه ناراحتی پدر و مادر از داشتن یک جنس به خاطر برخورد بعضی از اطرافیانه وگرنه اولاد پاره تن آدمه.

خدا همه بچه ها رو برای پدر و مادرشون نگه داره و سربلندشون کنه.
دارای دیدگاه تیر 30, 1397 توسط سکینه
سلام عزیزم .مردم همیشه حرف میزنند وعذرمیخوام دهنشون رونمشه بست.این ماهستیم ک باید تصمیمات خوبی برای پیشرفت زندگیمون بگیریم.مثلا درمورد تعدد فرزند.
اینکه شما فرزند سوم تون رو نگه داشتی,نشان از اراده شما و اعتقادتون ب خداوند داره و مطمئن باش خدا هم دستگیر شما است.
و نکته خیلی مهم  شما باتعدد فرزند پایه زندگی خانوادگیت رو محکم کردی,بچه هات احساس تنهایی و بی کس و کاری(ب ویژه دراینده)نمکنن و پشت هم هستن ان شاالله. و
در پیری هم بعد خدا,,این فرزندان انسانند ک ب داد انسان میرسند....ب اثارمثبت میوه های زندگیت فکر کن  ن مردمی ک هدفشون ب هم ریختن ارامشت است بانو....

2 پاسخ

پاسخ داده شده اردیبهشت 7, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام بر استاد عزیزم خدا قوت

تبریک می گویم به شما خانواده ی بزرگوارکه با فرزند جدید گشایش رزق و روزی را و شادابی دوباره را به خانواده ی شما هدیه داده است. امید وارم برای اندیشه و افکار دیگران این شادی را به آسیب تبدیل ننمایید.

تمام انسان ها نسبی هستند و با توجه به موقعیت و نوع نگاه هر کس آن نسبیت ظاهر می شود . مثلا در ما هم اشک است همراه با فغان و هم اشک است همراه با خنده . بعضی در هر حالت که اشک را دیدند دلیل بر غم اندوه و افسردگی و... می دانند . نکات دیگر را نمی بینند. بعضی اشک را اصلا نمی بینند و فقط فغان یا فقط خنده را می بینند و می گویند اخمو و ناراحت یا خوش رو وخندان و بعضی دیگر می گویند ... اما گروهی اشگ و فغان و خنده را باهم می بینند و زمانی با فغان همراه است می گویند مصیبت بسیار سخت است و زمانی با خنده می بینند می گویند خیلی شاد است و خبر بسیار شادمان کننده و مهمی را دریافت کرده است.

پس شما هستید با دیدگاه زیبای خودتان و سعی نکنید با همراه شدن با ایده های دیگران و نظرات آنها بر نگاه پاک و زیبایتان شک و تردید و بد گمانی به وجود بیاید. زمانی شما یک گل محمدی بسیار خوش بو را می چینید به دست شما تیغ هم می رود و چون تیغ است نمی گویید گل محمدی به درد نمی خورد خوش بو نیست من گل نمی خواهم. مشقات و سختی ها در زندگی برای جمع خانواده ی زیبای 5 نفره ی شما و اهداف بالای شما در خانواده هیچ است و به مانند اشک شوق و آن تیغ که حکم محافظت کننده را دارد می باشد.

زیبایی زندگیتان را از زیبایی قدم نو رسیده تان بیاموزید . خوشنود و سربلند باشید . برای راهکار های عمومیتان نیاز به تجزیه تحلیل و آگاهی بیشتر است . در خدمتیم.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه شهریور 6, 1395 توسط کیمیا
مهم اون بچه و اون آدمیه که شما پرورش میدین. مسئولیت تفکرات و نواقص فامیل و گاها خودزنی هاشونم با شما نیست با مادر هاییه که اشتباه تربیتشون کردن. شما میخواین با تربیت اون بچه یه آدم عالی و سالم و زیبا بسازید که هیچی از انسان سازی و پدید آوردن انسان والا تر نیست. خوندم نظراتو و دیدم همه ی مادر ها چی گفتن اینم نظر من فرزند سوم. شما کسی هستید که میتونین از اون بچه هر چی بخواین بسازین با تفکرات منفی دیدتونو بهش منفی نکنین خدا شما رو لایق تربیت یک انسان دیگه به نام بلند مادر دونسته که اونو فرزندتون قرار داده:)
پاسخ داده شده اردیبهشت 7, 1394 توسط شيخي پور
سلام دوست گرامي.

موضوعي كه مطرحه،داشتن فرزند ناخواسته است و بدنبال ان تاثير نظرات ديگران بر شما و پيامدش احساسات بدي كه در شما ايجاد كرده،لازم است نگاه كنيد كه اين احساسات بد واقعا از كجا مي ايد و توجه داشته باشيد كه احساسات شما بر روي دخترتان بسيار تاثيرگذار خواهد بود و حس ناخواستني بودن را از طرف شما و اطرافيانش دريافت ميكند و  اسيب هاي جدي در اينده در پي خواهد داشت.

*)سوال مهم اينست:

چه ميشود كه اينقدر نظر ديگران بر شما مهم و اثر گذار است؟

و بررسي كنيد احساس هاي بدي كه بخاطر نظرات ديگران ايجاد شده،از كجا ناشي ميشود؟

كارشناسي ارشد روانشناسي عمومي
كلينيك مشاوره مركزي
دارای دیدگاه مهر 30, 1394 توسط بی نام
دو فرزند 9 و 5 ساله دارید و حالا از سومی خجالت میکشی؟؟!
عزیزم من وقتی به دنیا اومدم داداشم سرباز بود!!! خخخخخخ
کسی رو میشناسم که حتی پسرهاش دانشجو بودن اما سومی هم ناخواسته امد
با دخترت عشق کن!
با خنده و کیف به همه بگو دختر اوردم همدم و مونسم بشه
دارای دیدگاه فروردین 28, 1395 توسط مینا
در  مورد بارداری و تولد سومین بچه مخصوصا اگر در سنین بالا باشه ،مطلب و نظر بسیار کم هست در حالی که چنین پیشامدی بسیار نیاز مند حمایت و روحیه بخشیدن می باشد. تجربه شخصی ام رو در اختیار شما دوستان میزارم شاید مفید واقع بشه
در سن 41 سالگی بارداری سوم رو به طور ناخواسته (با وجود استفاده از    IUD) تجربه میکنم ، 2 ماه ونیمه بودم که با شنیدن صدای قلب جنین متوجه بارداری شدم. بسیار افسرده نا امید و غم زده شدم فقط خدا میدونه چه ها کشیدم تا به لطف خودش تونستم با قضیه کنار بیام. ناراحتی ام بخاطر این بود که به تربیت و اموزش صحیح کودک اهمیت میدم و این توان رو در خودم نمیدیدم که بتونم به خوبی دو تای دیگه از پسه سومی هم بر بیام . در حاله حاضر 10 روز به زایمانم مونده احساسم و روحیه ام خیلی فرق کرده   و امید و عشق فراوونی نسبت به این موضوع دارم و برای در اغوش کشیدنش لحظه شماری میکنم . تغییر روحیه ام رو اول لطف خدا میدونم و بعد از اون برخورد بسیار خوبه همسرم این رو هم بگم که همسر من 51 ساله است میدونم که برای اون هم سخت بوده ولی هر کسی صحبت های من و همسرم رو میشنوه میگه خوش بحالتون چه روحیه ایی دارید در این راه هم از هیچ کاری مضایقه نکرده شاید به نظر خنده دار بیاد مثلا باشگاه بدن سازی ، شنا و حتی بوتاکس صورت رو هم انجام داده و به قوله خودش برای اومدنه قهرمان کوچولوش و این که فکر نکنه پدر پیری داره از حالا به بعد هر کاری مفید باشه رو انجام میده. خلاصه این که معتقدم هر کسی نسبت به موقعیت خودش باید تصمیمه درست رو بگیره و اگر تصمیم گرفت تا آخرش با عشق ادامه بده و سعی کنه الگوی خوبی برای بچه های خودش باشه ، اگر آدم  توی سن بعد از 35 سالگی ثبات قدم و اعتقاد و ایمان به خودش و توانایی هاش نداشته باشه نه تنها در مورد بچه دار شدن بلکه در بیشتر مشکلات زندگیش ناتوانه . با آرزوی موفقیت برای شما دوستانه عزیز در رویایی با مشکلاتتون
دارای دیدگاه فروردین 29, 1395 توسط بی نام
افرين بر شما و انعطاف پذيريتون،با داشتن اگاهي از خود و كودكتون(فاصله فاز رشدي) ميتونيد بر موضوعات پيش روي خودتون فائق شويد
دارای دیدگاه اردیبهشت 7, 1395 توسط بی نام
فاصله سنی بچه اولم با دوم سه سال و و دوم با سوم سه سال شده و سوم هم ناخواسته خدا داده    خوب دیگه خداداده و اولش ناراحت بودم و شبها خوابم نبرد و رفتم دنبال سقط اما خیلی فکر کردم و خلاصه این کار نکردم تمام ملک آسمانها و زمین مال خدا است و صاحب قدرت مطلق   خودش کمک می کنه سپردمش دست خدا .
دارای دیدگاه اردیبهشت 8, 1395 توسط بی نام
واي خدا اصلا نميتونم مثبت فکر کنم من يه پسر ٣ساله دارم و يه پسر ١ساله الانم ناخواسته حاملم فقط ب سقط فکر ميکنم اين که اين بچه از جونم کنده بشه فقط ميتونه بهم اميد دوباره زندگي بده شب و روزم شده گريه و ترس . حالم از بخش زنان و زايمان و زايشگاه بهم ميخوره چرا خدا اينقد لجبازه چرا هرچي ازش ميخوام خودش اين بچه رو ازم بگيره نميشنوه چراااااااا؟من جرات سقط ندارم
دارای دیدگاه اردیبهشت 11, 1395 توسط بی نام
سلام، حق داريد با وجود شرايطي كه دو فرزندي كه سن پاييني دارند، فرزند بعدي تنش بيشتري به شما وارد ميكنه و فشار زيادتري و متحمل ميشويد .موضوع اينه كه الان تو يه بحراني هستيد و قراره كه تصميم بگيريد كه بهترين انتخاب و بكنيد، ولي چي شد گفتيد خدا لجبازه؟؟؟!!!!! بنظر ميرسه كه از دست خدا عصباني هستيد، و ميخواهيد كه خدا يا فرد ديگه اي جاي شما تصميم گيري كنه
ايا خدا بايد فكر كنه تصميم بگيره و عمل كنه؟؟؟
دارای دیدگاه آبان 20, 1395 توسط بانو
منم دوبچه یه دخترپنج ساله یه پسر دونیم ساله دارم حالام ناخواسته باردارم خیلی حالم بده همش به فکر سقطم
دارای دیدگاه آذر 10, 1395 توسط مهشید
سلام،  منم یک دختر چهار سال و هشت ماهه و یک دختر یک سال و هشت ماهه دارم،  الان هم در هفته یازدهم بارداری قرار دارم،  راستش منم چند روز اول خیلی حالم بد بود،  مشکلی با سومی نداشتم،  این اختلاف سنی کم اذیتم میکرد،  ولی بعدش با خودم فکر کردم که خواست خداست و میدونم که خواسته خدا بهترین چیزه و ما هم باید راضی باشیم به رضای او،  حتی یک لحظه هم. به سقط عمدی فکر نکردم،  فقط همیشه از خدا خواهش میکنم که به من و همسرم صبر و استقامت و توانایی بده واسه بزرگ کردن و تربیت فرزندانم. به شما هم پیشنهاد میکنم از طریق دعا از خداوند بهترین ها رو درخواست کنید و نگران نباشید،  چه بسا خانواده هایی مثل ما فرزندان زیاد و پشت سر هم داشته اند و حالا ماشاءالله بزرگ شدن و خانواده شادی رو در کنار هم تجربه می‌کنند
دارای دیدگاه آذر 20, 1395 توسط بانو
خوشبحالت که همچین نظری داری.من هرکارمیکنم خودمومتقاعدکنم نمیشه ،من فکر میکنم بااومدن سومی در حق بچه اولم ظلم میشه
دارای دیدگاه دی 25, 1395 توسط بی نام
بعد از ۶سال که از ازدواجم گذشته بود تصمیم گرفتم بچه دار شوم ولی. . . ....وبعد از یک سال مداوا و هزینه های سر سام آور و نظر و نیاز خداوند دختری را به ما هدیه داد الان ۲سالش هست و دومی هم تو راهه.خیلی خوشحالم .ای کاش از قبل به فکر میبودم. آخه زندگی همش درس و کتاب و پول نیست چرا نسل خومون رو منقرض کنیم ؟ماهم حق این رو داریم که نوه هامون رو ببینیم ولی حیف که تفکرات و هنجارهایی که وارد فرهنگمون شده اجازه تصمیم گیری را گرفته.من در ۳۰ سالگی بچه دار شدم ولی ای کاش خودم را فقط در درس و کار و دنیای تنهایی غرق نمیکردم و لذت بچه دار شدن را زودتر میچشیدم.
دارای دیدگاه دی 27, 1395 توسط بی نام
خدا پس چی؟
هرچه خواست خدا است
دارای دیدگاه دی 27, 1395 توسط بی نام
هرکس روزی خودش میخوره چرا نمی خواهیم قبول کنیم که شاید بچه آخری بسیار بهتر از اولی بشه پس چرا سقط و غیره
دارای دیدگاه فروردین 20, 1396 توسط بی نام
پس من چی  من هم دبیر ریاضی بودم  وبعداز دو دختر  اقدام کردم  برا سومی که شاید خدا بهم پسری بده ولی درکمالی نا باوری  دختر سومم هم به دنیا اومد  خوش به حالتون  که خدا از هر دو جنس به شما داده  چقدر خوشبختین  چرا بیخود ناسپاسی میکنید  البته منهم  خداوند را شکر میکنم که در سن 40 سالگی  فرزند سالمی به من داد
دارای دیدگاه اردیبهشت 12, 1396 توسط حلما
من هم همینطور ۲۷ سالمه دوتا دختر ۸ ساله و ۲ ساله دارم والان ناخواسته سومی رو باردارم که متوجه شدم دختره فکرشم نمیکردم بعد از کلی دعا و نذر و نیاز خدا بهم پسر نده و الان نمیدونم چجوری به شوهرم بگم که سومی هم دختره . ولی در کل خداروشکر که بچه های سالمی دارم
دارای دیدگاه اردیبهشت 17, 1396 توسط بی نام
سلام منم دو تا دختر دارم  ٩ ساله و. ٦ ساله الان باردارم و اين هم دختر شده  خيلي  ناراحتم البته نميخوام ناشكري كنم هم رزژيم رو رعايت كردم و هم كلي نذر و نياز
دارای دیدگاه خرداد 10, 1396 توسط بی نام
سلام من یه پسر سه ساله دارم یه پسر هفت ماهه الان ناخواسته و غافلگیر کننده فهمیدم که باردارم برای اینکه سقطش کنم خیلی مشاوره گرفتم همه گفتن که نع ولی دارم دیوونه میشم با سه تا بچه چکار کنم خودم هنوز بیست و شش سالمه:-(
دارای دیدگاه خرداد 30, 1396 توسط بی نام
من هم یه دختر 10ساله و یه دوساله دارم الان ناخواسته باردارم بلاتکلیفم که نگهش دارم یانه  نمیدونم میتونم از پس دوتا بچه ی کوچیک بربیام
دارای دیدگاه خرداد 30, 1396 توسط بی نام
سلام .ميفهمم كه ميتونه با وجود سن كمي كه داريد براتون خيلي سخت باشه، براي سقط كه اولا مسئله روانشناختي نيست و قانونيه ولي اينكه بيابيد چيه اين سه تا بچه شرايط و براتون سخت ميكنه، و حتما سعي كنيد كه از يه مشاور حضوري كمك بگيريد و بيشتر در مورد ناخواسته بودن و ارامش خودتون و يافتن راهبردهاي مقابله اي كمك بگيريد
دارای دیدگاه خرداد 31, 1396 توسط بی نام
سلام، حتما كه دو تا بچه كوچيك سخته و انرژي بيشتري بايد بذاريد ولي اين حس ناتوانيه چي هست و در چه مورديش فكر ميكنيد از پسش بر نمياييد و اينكه بتونيد از ٣ سالگي فرزند دو سالتون و يواش يواش به مهد بفرستيد اوضاع براي شما راحت تر ميشود، و از كساني بخواهيد كه بيشتر كمكتون بكنند. بهر حال اول مشكلات و سختي ها رو ريشه يابي كنيد و بعد به دنبال راه حل ها باشيد
دارای دیدگاه شهریور 19, 1396 توسط بی نام
سلام....خانم منم همین موقعیت برام پیش اومده مشابه شما...یه پسر پنج ساله،یه دختر یازده ماهه و الانم ناخواسته باردارم...چیکار کنم من بیس وشیش سالمه
دارای دیدگاه مهر 21, 1396 توسط زهرا
حرفاتونو که خوندم روحیه گرفتم...منم بیست و شش سالمه و دو دختر 10و8ساله دارم و الانم باردارم..استرس فرزند سوم مثل خوره افتاده بود به جونم ولی به آینده شون که فکر میکنم وقتی بزرگ شن برای هم دوستای خوبی خواهند شد..اگه امکانش بود که فاصله سومی رو هم کم میکردم .ولی متاسفانه حرف مردم و توان جسمی من این اجازه رو نمیداد...خدارو شاکر باشید.
دارای دیدگاه آبان 25, 1396 توسط بی نام
سلام . داشتن سه تا بچه خیلی لذت بخشه . ان شالله خدا قسمت من هم کنه
دارای دیدگاه فروردین 6, 1397 توسط بی نام
من دو تا دختر دارم خیلی زحمت دارہ بہ خاطر تولد دومی و بہ خاطر جنسیت بچہ کلی شماتت شدم ھمہ حسہ بدی   بہ من دادن روزھای بدی رو پشت سر گذاشتم  ناچارم فرزند سومی رو بہ دنیا بیارم  کہ اونم حس زیاد خوبی ابرافیان بہ من نمیدن مدام مسخرہ میکنن و تیکہ بارم میکنن
دارای دیدگاه فروردین 15, 1397 توسط فاطمه
عزيزم خدا رو شاكر باش بخاطر فرزند سالم جنسيت مهم نيست من هم دوتا دختر دارم هر روز خدا رو شكر ميكنم كه سلامت اند حرف مردم مهم نيست به آينده دخترها فكر كن و خوبختشون كن
دارای دیدگاه خرداد 25, 1397 توسط هلنا
سلام منم یک پسر یازده ساله ویک ددختر شش ساله دارم ناخواسته بعد شش سال باردار شدم اولش خیلی خیلی ناراحت بودم طوری که همش کارم شده بود گریه الان که سه ماهه شدم خوشحالم از اینکه لیاقت داشتم دوباره مادر بشم  خودم سی ودو سالمه همه تو فامیل بهم حرف زدن ومن وشوهرم اصلا اهمیت ندادیم  ومیخوام سه تاشون با جون ودل بزرگ کنم
دارای دیدگاه مرداد 16, 1397 توسط بی نام
من دو فرزند پسر ٧و٥ ساله دارم و در حال حاظرهفت ماه باردارم خدا به من خيلي لطف كرده كه يه دختر ناز به من ميده اصلا هم ناراحت و پشيمون نيستم با اينكه ويار خيلي بد داشتم و دارم هر روز خدارو شكر مي كنم و نظر ديگران اصلا برام مهم نيست
دارای دیدگاه شهریور 4, 1397 توسط زهره
منم دو تا دختر دارم كه دختر اولم امسال ميره كلاس اول ودختر دومم تازه داره دو سالش تموم ميشه و خدا خواسته كه دوباره باردار شدم الان ٣ماه هستم شرايط خيلى برام سخته دوباره به مسعوليتش كه فكر ميكنم مىترسم وخيلى كم ميارم دوست ندارم ناشكرى كنم وهمش با خودم كلنجار ميرم كه با اين شرايط كنار بيام ميدونم كه خودم رو بايد كامل فراموش كنم
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...