مشکلات زندگی اقماری !

8,350 بازدید
سوال شده تیر 24, 1394 در عمومی توسط بی نام
سلام

زنی 30 ساله هستم و 3ساله ازدواج کردم همسرم  33 سالشه و از مهندسین یک شرکت نفتیه اقماریه و بخاطر شرایط کاریش که باید بره جنوب، دو هفته در ماه از همدیگه دوریم اوایل زندگیمون زیاد با این قضیه مشکل نداشتم و در مواقعی که همسرم سر کار بود در کنار خونوادم ، نبودنش رو زیاد حس نمیکردم اما رفته رفته احساس تنهایی کردم و شرایط برام یه کم سخت شد.

 همسرم وقتی 14 روز پیشمه یه مقدار بی حوصله ست و بیشتر تو خودشه که خودش میگه خستگی ناشی ازشرایط کاریشه ، وقتی هم که میره سر کار و از همدیگه دوریم زیاد بهم زنگ نمیزنه. بار ها در مورد این قضیه باهاش حرف زدم و بهش گفتم که من به محبتت بیشتر از پولت نیاز دارم  و حداقل وقتی پیشمی دلم میخواد کمبود های زمان نبودنت رو با مهر و محبت کردن و ابراز عشق و علاقه بهم برطرف کنی اما اون به این خواسته هام زیاد توجه نداره و احساس میکنم عشقمون نسبت به همدیگه روز بروز داره کمتر میشه

تازگیها بهم پیشنهاد کرده که بچه دار بشیم ، خودم فکر میکنم اومدن بچه بهش انگیزه ی بیشتری برای ادامه زندگی مشترکمون میده، اما راستش من میترسم بچه دار بشم چون اولا که حجم زیادی از مسوولیت بچه گردن من میفته و من باید برای وقتایی که پدرش نیست جای خالی اونم پر کنم که احساس میکنم تواناییش رو ندارم و ثانیا همش فکر میکنم با اومدن یه بچه به زندگیمون توجه شوهرم  بیشتر به سمت اون معطوف میشه و من بیشتر به سایه رونده میشم

ازتون خواهش میکنم راهنماییم کنید چون واقعا با این فکر و خیالها خیلی دارم اذیت میشم

ممنون
دارای دیدگاه آبان 8, 1395 توسط بی نام
سلام
من شغلم ۲۱به۹روزه
فکر کنم شرایط شما نسبت به ما بهشته
خیلی از همکارای من نزدیک بازنشستگیشونه و تا الان با این شرایط کنار اومدن
هر شرایطی برای آدم سخته تا زمانی که شرایط سخت ترش رو تجربه کنه
اون وقت متوجه میشه قبلا خیلی راحت تر بوده
دوری از خانواده و کار در محیط صنعتی روحیه آدم رو عوض میکنه این دلیل بر بی احساس شدن یا از بین رفتن عشق نیست
پیشنهاد شوهرتون نشون میده اون هم دنبال کم کردن این مشکلاته
راه حل درستی رو هم گفته همراهیش کنید
همیشه با دل گرمی و امید راهیش کنید
دلشو خالی نکنید
خوشبخت باشید
دارای دیدگاه دی 12, 1395 توسط بی نام
با سلام بنده مهندس شاغل در شرکت ملی حفاری دو هفته ای هستم. اتفاقا من دقیقا مشکل این خانم رو دارم برعکس . از زنم میخام بیشتر بهم محبت کنه ولی بعد از 13 سال ازدواج و دوتا بچه . هنوز بنده از این خانم راضی نیستم. هر چی باهاش حرف میزنم بلد نیست محبت کنه/ متاسفانه باعث شده سراغ دوست دختر برم یعنی برم سایت های دوستیابی/ واسه خودم دلم میسوزه بخاطر کمی توجه الان که 37 سالمه باید محبت رو از دیگران گدایی کنم
دارای دیدگاه تیر 9, 1396 توسط بی نام
سلام خواهر محترم.
من دقیقا شغل شوهرتان دارم و  مسایل و مشکلات زندگیتان تا حدود زیادی درک میکنم. دقیقا همین حس من هم با همسرم دارم و از زمانی که بچه سه ساله مان به دنیا امد ، محبتم به دخترم بیشتر از محبتم به همسرم شد و تقریبا بنوعی طلاق عاطفی پیش امد الان به این نتیجه رسیدم که شغلم را رها کنم با تمام حس خوش مجرد بودن چهارده روز کار!!..
و البته مزه پول اضافی که تو زندگیمون اومد
همه رو میبوسم میزارم کنار.
اگر هم قصد بچه دار شدن داشتید بدون پدر بالای سرش، خواهش میکنم این کارو نکنید . خواهش میکنم.
واقعا توی روحیه بچه اثر میذاره مخصوصا دخترای بابایی

1 پاسخ

پاسخ داده شده تیر 30, 1394 توسط ده باشیان
با سلام

بنده ارتباط نزدیک با کارکنان نفت دارم و کاملا به مشکلات کار و زندگی اقماری واقفم.شرایط سخت کار اقماری در مناطق سخت کارکنان را دچار افسردگی می کند که همسر شما هم دچار این عارضه شده،و همانطور که فرمودین در هفته استراحت هم کسل و بی حوصله است،احتمالا علاقه به شرکت در مهمانی ها و بودن در جمع در او کم شده و علاقه کمی برای بیرون رفتن از منزل،سفر،خرید و یا تفریح دارد.البته اگر شخصیت درونگرایی داشته باشد و سابقه قبلی او هم اینگونه باشد به واسطه شرایط سخت کاری این حالات او بیشتر می شود.توصیه من به شما این است که با ارتباط بیشتر با همسر او را ابتدا از این حالات خارج کنید برای این کار میتوانید مشوقش باشید تا به روانشناس مراجعه کند.با توجه به شهر محل سکونت شما می توانید از مرکز مشاوره نفت به صورت رایگان استفاده کنید.

ما زمانی توصیه به داشتن فرزند می کنیم که عشق و پیوند ناگسستنی و عمیق بین زوجین برقرار شود و با هم به توافق برسند و با برنامه ریزی اقدام به فرزندآوری بکنند.معمولا 3 یا 4 سال بعد از ازدواج.پس ابتدا مشکلات موجود را حل کنید وقتی به نشاط روحی کافی رسیدید درباره داشتن فرزند تصمیم بگیرید.

در زیر توصیه های  برای داشتن حال بهتر برای افراد افسرده تقدیم میشود که برای همسرتان مفید خواهد بود:

1 ﺳﻌﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺳﺮ ﺳﺎﻋﺖ ﺧﺎﺻﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﯾﺪ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺩﻟﺘﺎﻥ
ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ، ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ.
-2 ﺍﺯ ﻧﺮﻣﺶ ﻭ ﻭﺭﺯﺵ ﻏﻔﻠﺖ ﻧﮑﻨﯿﺪ: ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻭ ﺗﺤﺮﮎ ﺟﺴﻤﯽ
ﺑﺎﺷﺪ، ﺣﺎﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ. ﺍﮔﺮ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺭﻭﯼ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻫﺠﻮﻡ
ﺁﻭﺭﺩ ﺑﻪ ﻭﺭﺯﺵ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯾﺪ. ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺭﻭﯼ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
ﻧﺮﻣﺶ ﻭ ﻭﺭﺯﺵﻫﺎﯼ ﻣﻮﺳﻮﻡ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﻭﺑﯿﮏ ‏( ﻭﺭﺯﺵﻫﺎﯼ ﻫﻮﺍﺯﯼ ‏) ﻭ ﺷﻨﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻔﯿﺪ
ﻣﯽﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺗﻤﺮﯾﻨﺎﺕ ﺑﺪﻧﯽ ﻣﻨﻈﻢ ﻗﻮﯼﺗﺮﯾﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ
ﺭﺍ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﺳﺎﺯﺩ. ﺛﺎﺑﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻤﺮﯾﻨﺎﺕ ﻣﻨﻈﻢ ﻣﻮﺟﺐ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻣﺎﺩﻩﺍﯼ
ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﻧﺪﺭﻭﻓﯿﻦ ﺩﺭ ﻣﻐﺰ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﻣﺎﺩﻩﺍﯼ ﻗﻮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺑﺎﻋﺚ ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻭ
ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪﻥ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﻓﺮﺩ ﻣﯽﮔﺮﺩﺩ. ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺭﺍ ﮐﺎﻫﺶ ﻣﯽﺩﻫﺪ.
ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯽﺑﺨﺸﺪ. ﻣﻮﺟﺐ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺫﻫﻨﯽ ﻣﺜﺒﺖ
ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻓﺮﻭﺧﻮﺭﺩﻩ ﻭ ﺳﺮﮐﻮﺏ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﻧﺒﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﻣﯽﺳﺎﺯﺩ.
ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﺧﻔﯿﻒ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﻧﮕﺮﺵ ﻓﮑﺮﯼ ﻭ ﻋﺰﺕ ﻧﻔﺲ ﺭﺍ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﻣﯽﺑﺨﺸﺪ.
ﻋﻤﻠﮑﺮﺩ ﻗﻠﺐ ﺭﺍ ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﻓﺸﺎﺭ ﺧﻮﻥ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ. ﻋﻤﻞ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺍﮐﺴﯿﮋﻥ
ﺑﻪ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺑﺪﻥ ﺭﺍ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﻣﯽﺑﺨﺸﺪ. ﺍﺯ ﭘﻮﮐﯽ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﻣﻮﺟﺐ
ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻗﻨﺪ ﺧﻮﻥ ﻣﯽﺷﻮﺩ .
-3 ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻘﻮﯾﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﮐﻞ ﮐﻨﯿﺪ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ
ﻓﻌﺎﻟﯿﺖﻫﺎﯼ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﯿﺪ.
-4 ﻭﻇﺎﯾﻒ ﯾﺎ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺖﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﻨﯿﺪ. ﺍﻟﻮﯾﺖ
ﺑﻨﺪﯼ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﺪ.
-5 ﺍﻫﺪﺍﻑ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﯿﻨﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ. ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺳﺨﺖ ﻭ ﻣﺸﮑﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺗﻌﯿﯿﻦ
ﻧﮑﻨﯿﺪ ﻭ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﻧﮕﯿﺮﯾﺪ. ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ
ﺑﺎﺷﯿﺪ. ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ ﻫﺪﻑ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺳﻌﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﺮﺳﯿﺪ.
ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺍﮔﺮ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻭ ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﮐﺎﻫﺶ ﻣﯽﺩﻫﺪ، ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺣﺘﯽ
ﯾﮏ ﮐﺎﺭ ﮐﻮﭼﮏ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ
ﺑﺎﺷﯿﺪ. ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻋﺒﺎﺭﺍﺗﯽ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﯿﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻋﺒﺎﺭﺍﺕ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﮐﻠﻤﻪ ﻣﻨﻔﯽ
ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﮑﻨﯿﺪ. ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﻗﻨﺪ، ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ، ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻭ ﺳﺎﯾﺮ
ﺧﻮﺭﺍﮐﯽﻫﺎﯼ ﭼﺎﻕ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ
ﺧﻮﺭﺍﮐﯽﻫﺎﯼ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﻣﻐﺰﯼ ﮐﻪ ﮐﺎﻟﺮﯼ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﻡ.
-6 ﺳﻌﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﮐﻨﯿﺪ. ﮐﻨﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ ﺷﺎﯾﺪ ﺧﻮﺷﺘﺎﻥ ﻧﯿﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﻭﻟﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﺩﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﺪ. ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻮﺿﻮﻋﯽ ﮐﻪ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ، ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﯿﺪ.
-7 ﺳﻌﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﺣﺎﻟﺖ ﭼﻬﺮﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﺪ. ﭘﮋﻭﻫﺶ ﮔﺮﺍﻥ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩﺍﻧﺪ ﮐﻪ
ﺣﺎﻟﺖ ﺻﻮﺭﺕ ﺷﻤﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﺪ. ﭘﺲ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﯿﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﯽ
ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺍﺧﻢ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﺪ، ﺍﺧﻢﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯿﺪ . ﺩﺭ ﺟﻠﻮﯼ ﺁﯾﻨﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ
ﺩﻫﯿﺪ.
-8 ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽﺩﻫﯿﺪ ﻭ ﯾﺎ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺣﺎﻟﺘﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ،
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﮐﻨﯿﺪ. ﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺑﺪ ﺷﻤﺎ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ
ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ.
-9 ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻓﺮﺩ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽﻫﺎ ﻭ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎﺕ ﻣﺘﻔﺎﻭﺗﯽ ﺩﺍﺭﺩ. ﺭﻭﯼ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎﺕ
ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺩ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﮐﻨﯿﺪ.
-10 ﺍﺯ ﯾﮏ ﻣﺘﺨﺼﺺ ﮐﻤﮏ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ. ﺑﺰﺭﮒﺗﺮﯾﻦ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﺁﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﺮﻏﯿﺐ ﮐﻨﯿﻢ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﻤﮏ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ. ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺑﯿﻤﺎﺭ
ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻭ ﺗﺮﻏﯿﺐ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﻭ
ﺭﻧﺞﻫﺎﯼ ﻧﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﺪ. ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﯿﻤﺎﺭﺍﻥ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ، ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺣﺮﻑ،
ﺍﻗﺪﺍﻡ ﯾﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﻧﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻣﺘﺨﺼﺺ ﮐﻤﮏ
ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﺪ.
-11 ﺗﻐﺬﯾﻪ ﻣﻨﺎﺳﺐ: ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻇﺮﯾﻒ ﻭ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﺑﯿﻦ ﺟﺴﻢ ﻭ ﺭﻭﺡ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﺗﻐﺬﯾﻪ
ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﺟﺴﻢ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺭﻭﺡ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺍﺭﺗﻘﺎ ﻣﯽ
ﺑﺨﺸﺪ. ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺑﺨﺶ ﺍﻋﻈﻤﯽ ﺍﺯ ﺗﻐﺬﯾﻪ ﺑﻪ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺳﺒﺰﯾﺠﺎﺕ ﺗﺎﺯﻩ ﻭ ﻏﻼﺕ
ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻔﯿﺪ ﺍﺳﺖ . ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻣﺼﺮﻑ ﭼﺮﺑﯽ ﻭ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺟﺎﺕ ﺭﺍ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﮐﻨﯿﺪ.
ﺑﻌﻀﯽ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﺣﺎﮐﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺳﯿﺪ ﭼﺮﺏ ﺍﻣﮕﺎ 3 ﻭ ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦ
B12 ﺑﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺧﻠﻖ ﻭ ﺧﻮ ﻭ ﺭﻓﻊ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﺭﺯﺗﺮﯾﻦ ﻋﻼﯾﻢ
ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺎﻓﺌﯿﻦ ﺑﺎﻋﺚ ﺑﺮﻭﺯ ﻋﺼﺒﯿﺖ،
ﺩﻟﻬﺮﻩ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﻣﺤﺪﻭﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻮﺍﺩﯼ ﻣﺜﻞ ﻗﻬﻮﻩ، ﭼﺎﯼ، ﺷﮑﻼﺕ ﻭ ... ﻣﯽ
ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﺰﺍﯾﯽ ﺩﺭ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﺧﻠﻖ ﻭ ﺧﻮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
-12 ﺍﮐﺘﺸﺎﻑ ﺧﻼﻗﯿﺖ: ﻧﻘﺎﺷﯽ، ﻋﮑﺎﺳﯽ، ﺑﺎﻓﻨﺪﮔﯽ ﻭ ﯾﺎ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﯽ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎﯾﯽ
ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﺮﺩ ﺑﺎ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺁﻥ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﺭﻭﻧﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﯿﺎﻥ ﮐﻨﺪ.
ﺧﻼﻗﯿﺖ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺭ ﻓﺮﺩ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﻫﺪﻑ ﺧﻠﻖ ﺷﺎﻫﮑﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ. ﺑﻠﮑﻪ
ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻟﺬﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ.

ﻣﻮﯾﺪ ﺑﺎﺷﯿﺪ

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
دارای دیدگاه خرداد 13, 1396 توسط بی نام
سلام
من زنی 33 ساله هستم حدود 12 ساله که دارم با این شرایط زندگی میکنم قبل از بچه دار شدن همسرم اقماری دوهفته ای سر کار بود و بعد از بچه حدود 6 ساله که دو ماه کار و یک ماه استراحت داره بسیار شرایط سخت و بی برنامه ای همیشه داشتیم بارها تصمیم به جدایی گرفتیم ولی هر بار یک چیزی شاید مثل دوست داشتن و یا وابستگی نگذاشت که ما جدا بشیم  الان بعد از 12 سال با یک فرزند 6 ساله هر دو شرایطمون را کاملا پذیرفتیم و به خاطر آینده ی فرزندمون و به امید اینکه همسرم بتونه تا دو سه سال اینده با پس اندازش بیزینس ثابتی را برای خودش ایجاد کنه داریم با هم زندگی می کنیم. البته من هم خودم را با درس و کار مشغول کردم تا این شرایط سخت را بتونم کمی تحمل کنم. به امید روزی که نه فقط من بلکه همه ی افرادی شبیه به من به ارامش درونی برسیم چون این آرامش را اول خدا و بعد خودمون برای خودمون باید ایجاد کنیم.
دارای دیدگاه مهر 19, 1396 توسط بی نام
سلام, من هم همسرم شغل اقماری ۲۲به ۸داره, ۲۹سالمه و همسرم ۳۶سالشه, یه سال و نیمه ازدواج کردیم, واقعا از ازدواج پشیمون شدم خیلی سخته, اطرافیان خیلی بم گیر میدن بچه دار شم, اما ما خودمون فعلا نمیخوایم بچه دار شیم تازه همسر من قراردادیه و حقوقش زیاد نیس, تنهایی خیلی بده بیشتر وقتا کارم شده گریه, فوق لیسانس مدیریت دارم بیکارم هرچی هم استخدامی شرکت میکنم قبول نمیشم اگه هم قبول میشم رقبام خانواده شهدا از آب در میان, از اینکه سالها درس خوندم وبی نتیجه بود دلم میشکنه, اگه حدأقل سرکار بودم سرگرم میشدم, شهر ما کوچیکه اصلا کار نیس, واقعا با وجود دوری از همسر بچه داری غیرممکنه
دارای دیدگاه تیر 30, 1397 توسط بی نام
سلام دوستان من هم 22روز کار و 8روز استراحت هستم و در تمام این کامنتها بی شک رد پای غرور و تکبر و از خود راضی بودن خانومها به چشم می خورد. فقط کافی است نا مرعی شوید و کنار تخت همسرتان اگر تخت و کمپ داشته باشند بمانید و از صدای گریه مردان روز و شکستگان شب لذت ببرید.وبدانید آنها برای خانواده شان به این روز می افتند و ذاتا بد و خشن نیستند .شما خانم محترم آیا آخرین خرید لباس همسرتان را یادتان هست شما در امیال و رفتارهای خود غرقید و همسرانتان به امید یک لبخند و محبت شما
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...