ترک ناگهانی

1,345 بازدید
سوال شده تیر 28, 1394 در ارتباط توسط بی نام
باسلام و احترام . من خانم 34 ساله هستم ، چندی قبل در محل کارم با واسطه یکی از همکاران با آقایی 40 با هدف ازدواج آشنا شدیم . به نظر از نظر اخلاقی ادم سالمی می رسید که از معیار های اصلی من بود . مسایل مالی و تجملات اهمیت چندانی برام نداشت و خودم هم وضع مالی نسبتا خوبی دارم  . با هم آشنا شدیم و بعد حدود 2 ماه تموم مسایل بینمون مطرح شد و اختلافی هم نداشتیم . از اینکه با من آشنا شده ابراز خرسندی می کرد و می گفت خانوادش هم از حضور من خوشحال خواهند شد . من ازابتدا خواستم مساله رو با اطلاع خونواده پیش ببریم ولی اون نظرش این بود که اول صحبتامونو بکنیم و بعد که به توافق نسبی رسیدیم مطرح کنیم . روزها می گذشت . صحبتامون کم کم تموم شد . با یکیازدوستاش درباره من صحبت کرده بود و خیلیهم ازمن تعریف کرده بود  . ابراز می کرد تصمیمشو گرفته و ازممحلت میخواست با خونواده مطرح کنه ولی این اتفاق نمیوفتاد . یکبار ازش خواستم که صحبت کنه و وقتی مجدد پرسیدم ، گفت به مادرم گفتم ولی اون گفت عجله نکن و زندگی برادرتو ببین که چه مشکلاتی داره . بعد از اون هم احساس می کنم رفتار و گرمیش با من تغییر کرد . دیر به دیر همو می دیدیم . واز صحبت درباره ازدواج طفره می رفت و میگفت می ترسم تا جلو بیام تو ازدواج کنی و ازدست بدمت ولی مشکلشو هم واضح نمی گفت . البته کمی ادم بدبینی از اول آشنایی بود ، مثلا من که با دوستانم بیرون می رفتم قبول نمی کرد که ما خانمها رفتیم خرید . یا زنگ که میزد می پرسید امروز بیرون رفتی یا نه و بحث میشد . می گفت تو منو رها می کنی درحالیکه من یه دختر اروم و خجالتیم و با کار کسی هم کارندارم ، پوششو ارایش ساده ای هم دارم و در محل کارو محل زندگی سو پیشینه نداریم . بعد از مدتی هم ازم معذرت می خواست . بعد از حدود 6 ماه من از این طولانی شدن خسته شدم و بهش شک کردم  ، تصمیم گرفتم باهاش قاطع برخورد کنم ، باید بگم که اون در گذشته رابطه 2 ساله داشته که یهو ول کرده و باعث افسردگی شدید و نهایتا فوت اون خانم شده ولی من در باره حزییاتش نپرسیدم و موضوعو هم خودش برام تعریف کرد و گفت اون حرف منو گوش نمی کرد . منم کمی بخاطر این گذشتش و کش دادن بی دلیل رابطه احساس خطر کردم و تصمیم گرفتم تکلیفمو مشخص کنم . اون همیشه به من می گفت از دروغ متنفره . ولی میگفت کارم ساعت 11 شب تموم میشه ، من میپرسیدم می گفتن نهایت تا 7 شب هستش . بعد هم وقتی اصرار منو دید گفت تو اونقدر از ازدواج صحبت می کنی که نمیتونم ابراز علاقه کنم . بعد گفت تصمیممو نگرفته بودم و اگه می گرفتم همین الان میومدم و همین طوری گفتم . گفت از برخوردات اصلا خوشم نمیومد در حالیکه اوایل همیشه از برخورد و متانت من تعریف می کرد . گفت دوستی به اون خوبی داشتیم و چرا همه چیو تو ازدواج می بینی ، میذاشتی از من یه بچه دار بشی بعد . به من کلی فحشای رکیک داد و گفت برات این همه پول خرج کردم . (  برام چند تا عطر و لباس خریده بود که من هم هیچ کدومو باز نکرده بودم و همون طوری گذاشتم توی ساک و واسش پس فرستادم  . الان خیلی دپرسم . هم زمان بااون من چند تا خواستگار دیگه داشتم که بخاطراینکه می گفت تصمیمم قطعیه من اونارو تلفنی رد کردم . الان از این اتفاق در حیرتم . چون من تو این آشنایی هیچ تغییری نکردم که بگم باعث این موضوع شده . از اول هم ارتباطمون یه رابطه جدی بود . از حرفایی که بهم زدو تغییری که کرد خیلی دپرسم . بخصوص اینکه تو محل کارم همه ازظاهرش میگن ادم خوبیه و منم با فکر یه ادم محترم و یه آشنایی محترمانه آشناییو قبول کردم ولی نمی دونم چرا به اینجا کشید. نمی دونم باافسردگی و چراهایی که تو ذهنمه چیکار کنم . حتی محل کارمو تغییر دادم
دارای دیدگاه تیر 29, 1394 توسط بی نام
دوست عزیزم شما اصراری به ازدواج با این چنین آدمی را نداشته باش ایشان صرف نظر از اینکه انسان خوب یا بدی هستند کلا ثبات رفتاری در زندگی ندارند وتا به این سن یعنی 40سالگی هنوز نمیدانند چه تصمیمی باید بگیرند قطع به یقین فقط قصد ایشان دوستی ووقت گذرانی با شما وهر کس دیگری بوده به هر حال باید از خدا ممنون باشی که با چنین فردی ازدواج نکردی وبه خودت خرده نگیر که ایراد از شما نبوده وایشان به دنبال بهانه برای پایان ارتباطش با شما بوده است

4 پاسخ

پاسخ داده شده مرداد 1, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام بانو

ببینید شما درسنی هستیدکه هویت شما کامل شکل گرفته و با هرکسی که ازدواج کنید که 25 سال به بالا باشد هویت او هم شکل خواهد گرفت . با توجه به علایمی که گفتید در فردی که بیان کردید علائمی از مشکلات و اختلا های شخصیتی و هویتی است که اگر ثابت شود به وجود داشتن آن در زندگی آینده مشکلات بیشتری را به وجود می آورد .

اما پیش نهاد می شود اگر شما قطعا برای ازدواج می خواهید عمل کنید به مشاوره ی پیش از ازدواج نیاز دارید تا بتوانید راه صحیح را برای زندگی آینده انتخاب کنید با توجه به شرایط سنی شما انخاب های شما حساسیت های خاص خود را دارد . درخدمتیم . شاداب و سربلند باشید.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه مرداد 1, 1394 توسط بی نام
سلام آقای مرتضوی . ممنون از راهنماییتون . من در کل الان در حالتی هستم که حتی به بقیه خواستگارامم نمی تونم فکر کنم ، چون اونقدر به این اوم اعتماد داشتم که الان تغییرش باعث دلسردی من شده . با توجه به شرایط سنی و اینکه دوست دارم ازدواج موفقی داشته باشم و ازطرفی  دلسردی که از آدما پیدا کردم ، نمیذاره تصمیم درستی بگیرم . بعصی وقتا تصمیم می گیرم تا آخر عمر تنها بمونم .
دارای دیدگاه مرداد 2, 1394 توسط بی نام
در ضمن اینکه من باهاش صحبت کوتاهی در این مورد داشتم که ناراحتیمو ابراز کردم ، که بهم گفت در مورد من زود قضاوت نکن و از طرفی هم گفت که من تومطرح کردن با خونوادم مشکل دارم و پیگیر هم نشو !
پاسخ داده شده مرداد 2, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام مجدد

ببینید اینکه صحبت کردید و می گوید من توی گفتن مشکل دارم توی گفتن پی گیر نشو به احتمال زیاد دنبال کات کردن است و غیر مستقیم دارد طرح می شود که در شرایطی هم خواست او راه برگشت داشته باشد و یا در حقیقت خانواده اش خیلی مهم است و نمی خواهد خانواده ی خود را زیر سوال ببرد.

اما نکته ی مهم تر در دلسردی شما نسبت به آدما و ازدواج دلیل اصلی این است که شما در بیشتر موارد کارها و برنامه های خود را به دیگران واگذار کرده اید وهمه چیز را دارید از کانال دیگران می بینید . اگر شما به خود برگردید و جایگاه خود را اول پیدا کنید مطمئن باشید دلسردی هم حذف خواهد شد چون شما حالا یک نیروی محرک دارید که در خود شماست و مال شماست نه از دیگران و من حاضرم در این زمینه به شما کمک کنم اگر دوست داشته باشید مسئله را حل کنید و آن فقط با دانش افزایی به وجود می آید.

دیدگاه من بر اساس آسیب شناسی روانشناختی مبتنی بر خود  و محوریت مراجع محور می باشد.

براساس اصل آسیب شناسی سه نکته ی اساسی را اگر ما بتوانیم در هر اقدام رعایت بکنیم طرح ما موفق خواهد بود هرچند که نقص هایی هم داشته باشد.
1. چه کار بکنیم که آسیب به وجود نیاید.
2. چه کار کنیم آسیب به وجود آمده را حل بکنیم.
3. اگر نمی توانیم آسیب را حل بکنیم چه کار بکنیم که زمینه ی ایجاد آسیب در آینده نشود.
و اگر این سه نکته ی کلیدی در تمام مراحل درمان مد نظر باشد اطمینان بر عدم آسیب را به ارمغان خواهد آورد.

بر این اساس نگاه من این گونه است . امید وارم دانش من به دانش شما اضافه کند .

دانش شما اضافه شود نگاه شما تغییر می کند.

نگاه شما تغییر کرد در احساس و رفتار شما تغییر ایجاد می شود

رفتار و عملکرد شما تغییر کرد در دیگرات ایجاد تغییر می کند بر اساس نوع رفتار و احساس تغییر یافته ی شما

اگر در طف مقابل تغییر هم ایجاد نشود به شما آسیب وارد نمی شود.

مثلا همسر شما تا وارد خونه می شود شما شروع به سوال و جواب می کنید و او هم به خاطر اینکه شما دائم سوال نکنید یا اینکه فکر می کند دارید کنجکاوی می کنید و می خواهد از زیر این مسئله شانه خالی کند با سوال شما شروع به داد زدن و اخم و تم که حوصله ندارم و...  حالا اگر شما او وارد خونه می شوید و از او استقبال و همنوازی می کنید و از سوال و جواب خبری هم نیست . مبینید بعد از مدت زمانی همسر شما خودش که وارد خونه می شود شروع به صحبت خواهد کرد و از مسائل برایتان بیان می کند و حتی در جایی شاید نظر هم بخواهد . واین رفتار چون به خواسته ی خودش ایجاد شده در مقابل دیگر آن احساس مورد سوال شدن وجود ندارد و داد و فریاد هم خبری نیست و اگر هر از گاهی به وجود بیاید به اصل رابطه شما آسیب نمی رساند.

پس آنچه مهم است بر اساس تحلیل رفتار متقابل هر آنچه ما انجام می دهیم یا احساس است یا رفتار و یا هردو . و آنچه منبع آن است که به وجود می آورد . یا یک فکر یا یک خاطره  یا عوامل بیرونی یا عوامل درونی و آنچه باعث شکل آن می شود نیاز است اگر نیاز برآورده شود می خندم بوس می کنم . دعوت می کنم و... اما اگر نیاز بر آورده نشود . داد میزن / فحش می دهم / پرت می کنم / قهر می کنم / بهانه می گیرم و...

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه مرداد 2, 1394 توسط بی نام
اخه اون تو تموم مدت آشنایی بدون اینکه فشاری از جانب من باشه ، میگفت تصمیمشو گرفته و فرصت می خواست با خانواده مطرح کنه . منم 6 ماه صبر کردم ولی دیگه حس کردم باید باهاش اتمام حجت کنم که اگه واقعا تصمیم گرفتی خوب پس بیا وارد مراحل رسمی بشیم ودرباره مزیتهای زندگی مشترک باهاش صحبت کردم و لی اون اول تلفناشو کم کرد ، بعد که من پیگیر شدم ، شروع به پرخاشگری کرد و من از تغییر ناگهانیش خیلی صدمه خوردم . تموم مسایلی که قبلا از ویژگی های من تعریف می کرد ، حرفشو عوض کرد و کلی اعتناد به نفس من اومد پایین . بعد گفت چند ماه موضوعو رها کن چون من سرد شدم ، ولی اخه اتفاقی نیوفتاده بود که سرد بشه . بعد هم گفت تو خانم خوبی هستی و اگه فرصت می دادی خودم راه حلی پیدا می کردم و مسایل بزرگتر از اینو حل کردم ولی مشکلشو هم دقیق نمی گفت چیه . منم نتونستم بیشتر صبر کنم چون احساس خطر  کردم تموما مسخره یه ادم بلاتکلیف شدم . گفت بیا دوست اجنماعی باشیم ولی گفتم که به دوست اجتماعی نیاز ندارم . چند ماه بعد هم زنگ زد که پافشاری تو برای چیزی که نمیشد باعث این برخوردای من شد .
یه موضوع هم که ازش دیدم این بود که گاهی در مدت آشنایی خلقش شدیدا پایین میومد و بهش که زنگ میزدم کوتاه صحبت می کرد و همیشه یه جایی که البته اسمشو بهم گفت مثل یه رستوران خلوت می رفت و مدتی تنها می موند . من هم رعایتش می کردم و بعد از مدتی بهتر میشد و باز زنگ میزد . از دور شدن من که گاهی برای ماموریت میرفتم شدیدا مضطرب میشد و میگفت تو منو تنها میذاری و از جاده و ماشین شدیدا نگران میشد . سابقه یه ارتباط 2 ساله نامزدی ناموفق که تو اونم این سرد شده بود و فاصله گرفته بود و بعد اون خانم تو تصادفی ناگهانی فوت کرده بودو تو گذشته داشت که میگفت 5 سال افسرده بوده و خونوادش هم اطلاعی نداشتن رو ذکر میکرد . منم نمی دونم اون برای ازدواج استرش داشته و اینکه اگه واقعا نمیتونه با خونواده مطرح کنه بعد ها هم اگه ازدواج کنه  می تونه جلوی حرفای اونا وایسه رو نمی دونم .
من اون موقع که یهو ارتباطشو بی هیچ توضیحی کم کرد ناراحت بودم و بهش مرتب پیام میزدم چرا منو سر کار گذاشتی . در ضمن یکی از سوالای اون همیشه این بود که تو خونه شما دراتاقاتونو می بندین یا نه و من جوابی پیدا نمی کردم و می گفت ما حق نداریم در اتاقمونو ببندیم و نتیجه می گرفت که ما خونواده توداری هستیم . نمی دونم همه این افکار خیلی خسته کرده منو
پاسخ داده شده مرداد 2, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام مجدد

عزیز بزرگوار با توجه به نکات جدید که مطرح کردید ایشان دچار یکسری اختلالات هستند و باید اگر قصد ازدواج داشته باشند حتما اول درمان کنند . و پیش نهاد من این است که از ازدواج با ایشان منصرف بشوید . یکی از راهکارهای ایشان ارتباط تا قبل از صحبت واقعی برای ازدواج دائمی است و الان مردن همسر قبلی که می خواستند با ایشان ازدواج کنند نیز جای سوال است . شما تصمیم بگیرید راه حل جدید را برای ادامه زندگی برگزینید و از فکر راه حل برای ارتباط و تداوم ازدواج با ایشان خود داری فرمایید . به صلاح حال و آینده ی شما نیست. فکر این را نکنید که 1 سال وقت گذاشتید و یکی را پیدا کردید و دیگه به این راحتی کسی پیدا نمی شود که اینقدر از شما تعریف کند و یا شما را قبول داشته باشد. این همان چیزی است که او در روابط به دنبالش بوده که تو را اسیر خودش کنه که موفق شده است . به هر حال این احتمالات یک طرفه و بر اساس اطلاعات شماست که در صورتی که حضوری و هردو با هم باشید باهم فرق می کند.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه مرداد 3, 1394 توسط بی نام
چه طور باید از نیت ادما آگاه شد که این طور ناراحتی پیش نیاد ؟ من تا حالا یه دوست پسر هم نداشتم و اهل هیچی نبودم و این ادمم بخاطر معرف که میشناختم قبولش کردم ولی اون منو مسخره خودش کرد و تموم احساس منو لگد مال کرد . الان از لباس عروس هم متنفر شدم . تنها توضیحش اینه که پافشاری تو برای چیزی که نمیشد باعث این اتفاقات شد ولی توضیح دیگه ای نمیده . مگه بعد اینکه با کسی آشنا بشی و تصنیم گرفته شد ، حرف بدیه که گفتم بیا تککلیف رابطه رو رسنی مشخص کنیم ؟ من اصلا با یه شوک مواجه شدم ، الانم محل کارمو عوض کروم که بتونم فراموش کنم واینجام یه شهر کوچیکه و مشاوری هم نیست که برم
پاسخ داده شده مرداد 3, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام به شما بزرگوار

ببینید کسی که شش انگشت دارد خودش خواسته شش انگشت داشته باشد ./ کسی که نیمه بینا است خودش می خواد نیمه بینا باشد ./ کسی که خودش از خودش خبره ندارد که خوابیدن وسط روز بیمارش می کند آیا خودش باعث بیماریش است ./ و... /// مواردی را که شما بیان می کنید برای این است که وضعیتی که برای شما پیش آمده مثل این است که به کسی بگویند پدرش مرد / یا مادرش مرد / اگر خانه را عوض کند .شهر را عوض کند و... آنها بر می گردنند / زنده می شوند/ شما برای اینکه به خود و آینده خود آسیب نرسونید حتما باید به متخصص رجوع کنید تا مسئله را از نظر شناختی حل کنید ./ من نمی دونم کدوم شهر هستید . ولی می توانم تلفنی در خدمت شما باشم 09121312713 سیداحمدمرتضوی./ زمان هایی که کلینیک و کلاس باشم در حالت سکوت است . اما بعد تک زنگ می زنم یا تماس می گیرم . و شما می توانید شرایط آن را داشتید تماس بگیرید. در کل شخصیت طرف مقابل شما که برای ازدواج انتخاب کردید و یک دفعه همه چیز کات شده و جواب هم اینجوری می دهند مورد سوال و بررسی می باشد.

مهمترین نکته در حال حاضر سلامتی خودتون است که حال و آینده ی شما را می سازد.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه مهر 30, 1394 توسط بی نام
سلام
چقدر جالب....
میشه لطفا سوال 19 مرداد 94 با عنوان جدایی رو بخونید؟
ممنون
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...