رابطه با همسر

666 بازدید
سوال شده مرداد 10, 1394 در اعتیاد توسط بی نام
خانمی 43ساله دبیر ریاضی -22سال سابقه-لیسانس آموزش ریاضی دارای یک فرزند دختر 18ساله پیش ریاضی همسر 47ساله سیکل -کابینت ساز در سال 73نامزد کردیم و به ژاپن رفت و قبل از برگشت خانه ای سه طبقه درجنوب شهر در نزدیکی خانوادهاش خرید بعد از سه سال و اندی برگشت در این مدت با کشمکش فراوان من وارد ترببت معلم شده و سال اول تدریسم بود پیکان خرید ،مراسم متوسطی گرفت ومبلغ قابل توجهی هم پول داشت وبا آن سکه و طلا و ... کارهای دیگر انجام میداد و عقیده داشت به اندازه کافی کار کرده و همین کار خوب است بیشتر در منزل بود و نظمی در رفت و آمد وغیره نداشت و این امر باعث اختلاف شد ولی او شغل خاصی نداشت و همه کار انجام میداد ، کار خلاف نمیکرد . یک سالو چند ماه بعد خترم به دنیا آمد من در دورن بارداری مشکل داشتم واو با مسءولیت در کنرم بود باروش خودش نه خاسته من ، تا اینکه با فشار بالا و بیهوشی زایمان کردم و او نیز با روش خود وظیفه اش را انجام داد .
همسرم حدودا دو سه سال بعد از ازدواج در جمع خانوادگی وکمی هم دوستان به تریاک معتاد شد ودر این مدت قبول نداشت که اعتیادش باعث اذیت خانواده شده چون بهیچ عنوان مشکل مالی نداشتیم و او همچنان عقیده داشت همه چیزخوب و مرفه است . در خرج کردن کاملا با احتیاط رفتار میکرد ولی به نیاز های من اهمیت نمیداد و خودش تصمیم گیری میکرد خرید میکرد ولی من به سختی میتونستم وادارش کنم چیزی را که لازم دارم بخرد.ده سال با این وضعیت زندگی کردیم و بعد از مرگ مادرش در سن 63 سالگی به دلیل سرطان ، اعتیاد خود راترک کرد .ولی باز شروع کرد بار دوم بعد از ترک به ان ای رفت تا پاک بماند . بعد از ترک زندگی ما بهتر که نشد در بعضی موارد بدتر هم شد . او دچار خود بزرگ بینی شده فبل از این به رای و روش خود زندگی میکرد اعم از رفت و آمد خرید و... ولی حالا فک میکند با رفتن به کلاس های ان ای خیلی پیشرفت کرده به گفته خودش در بحث های کلاسشان کاملا موفق است و تصور میکند این دانش حتما منجر به عمل هم مشود در صورتیکه اصلا اینطور نیست ودر عمل هیچ پیشرفتی ندارد و فقط با داشتن این اطلاعات خود رای تر و دچار اعتماد به نفس کاذب شده و همان عکس العمل های گذشته را در شرایط بحران نشان میدهد همانطور مانند گذشته عصبی زور گو و بددهن ...ولی عقیده دارد که خوب گوش میکند فکر میکند وبعد تصمیم میگیرد و اصلا نمیتواند وقعیت را ببیند. هنوز توانایی بحث کردن در آرامش با من و دخترمان را ندارد و در کمتر از ده دقیقه صدایش را بلند کرده وبا داد و بیداد و توهین بحث را تبدیل به دعوا میکند .ولی باز وقتی میگوین مشکلمان را نتونستیم با صحبت حل کنیم و به بک نقطه مشترک برسیم عقیده دارد من و دخترمان حرف خودمان را میزنیم و او بهترین راه را رفته ...نمیدانم چه کنم دوست ندارم دیگر به آن کلاسها برود چندین بار هم غیر مستقیم گفگو داشتیم و چند نفر هم گفته اند . این کلاس ها و دوستانش درصد بالایی از ذهنش را درگیر کرده دقیقا به این وضعیت اعتیاد پیدا کرده ...چه کنم ؟ لطفا راهنمایی کنید
دارای دیدگاه مرداد 12, 1394 توسط بی نام
با سلام خدمت شما دوست عزیز من هم کاملا با شما هم عقیده هستم و شوهرم هم کاملا مثل شوهر شماست من هم پنج ساله ازدواج کودم و دچار این مشکل هستم حتی وقتی با شوهرم اختلاف پیدا میکنم تهدید میکند که خودکشی میکند و همیشه در بحثها من معذرت خواهی میکنم و کوتاه میام طوری که خسته شدم و حالم بابت این موضوع خیلی خرابه .....
دارای دیدگاه مرداد 12, 1394 توسط بی نام
با سلام مجدد خواهر محترم اگر دیدگاه من را مشاهده کردید لطفا برام پیام.بگذارید, ممنون

1 پاسخ

پاسخ داده شده مرداد 16, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام

اعتیاد در جهان وجود دارد و به ترتیب اولین وبیشترین و بدترین 1/ فکرکردن 2/ خوردن 3/ مواد مخدر . پس اینکه همسر شما پاک است این یک نکته اساسی است که شما را به بی راه می کشاند . نکته ی مهمی اینجا است این است که روند طبیعی زندگی مهم است و هرچه آن را به هم بزند آسیب دارد . شما باید با حضور در کنار متخصص به درمان بپر دازید. تحمل بزرگترین آسیب است . گذشت یک طرفه بسیار آسیب زا است. شاداب و سربلند باشید

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...