جدایی

3,706 بازدید
سوال شده مرداد 19, 1394 در ارتباط توسط بی نام
با سلام ، من مردی 40 ساله و دارای مدرک دکترا و دارای وضع مالی خوب و قیافه متوسط هستم . در خانواده ای مرد سالار با پدری سختگیر بزرگ شدم که حتی اجازه بستن درب اتاقمون رو هم نداشتیم ، به مادرم اجازه معاشرت با خانواده خودش رو نمیداد و ابراز محبتی نمی کرد . یک برادر کوچکتر دارم که به انتخاب خودش ازدواج کرد ولی مادرم موافق نبود و از همون جلسه خواستگاری شروع به بهانه گیری کرد و نهایتا با داشتن یک دختر سه ساله به خاطر دخالتهای مادر و خواهرم ، مرتب با همسرش در حال دعوا و اختلاف هستند . حدود 15 سال قبل مدت 3 سال با خانمی دانشجوی دندانپزشکی آشنا شدم که به دلیل مسایل درسی از اون خواستم که یک سال ارتباط نداشته باشیم ولی اون مرتب گریه میکرد و زنگ میزد و پیش فالبین می رفت ، تا اینکه از اون خواستم مدتی سفر بره تا بتونه با این موضوع کنار بیاد ولی قبول نمی کرد تا اینکه یک روز زنگ زد که همراه برادرش با ماشین شخصی تهران میره و ناراحت و گریان و مستاصل بود ، بعد از چند ساعت از پلیس راه زنگ زدند که تصادف اتفاق افتاده و من هراسان اونجا رفتم و با جنازه اون خانم و برادر زخمیش روبرو شدم . صدمه زیادی خوردم ، 5 سال افسرده بودم ولی درباره موضوع به خانوادم چیزی نگفتم . با این غصه ، فارغ التحصیل شدم و برای کار به شهری با فاصله 2 ساعت رفتم . در مجموعه ای که کار می کردم ، خانم دکتر سرشناسی بودند که در جایگاه استادی من بودند . ایشون منو با یکی از دانشجویان مورد تاییدشون آشنا کردند  . خانم اروم و محترمی بودند و من عاشق این خانم شدم . خیلی متین و مودب و از خانواده خوب . 34 ساله و جراح بودند . مرتب از من می خواست که موضوعو با خانواده ها مطرح کنیم و در شرایط رسمی ارتباط جلو بره . خیلی خوشحال بودم . اون هم منو خیلی دوست داشت . بعد صحبت 2 ماهه ازش خواستم برای صحبت کاملتر خونه من بیاد ولی اون قبول نمی کرد . بهش گفتم از اون مردای بیمعرفت نیستم و تصمیممو گرفتم . اون هم اعتماد کرد و اومد . با اصرار بغلش کردم ولی تموم مدت ازم فاصله می گرفت . من ادم حساسی هستم و بهد مدتی بی دلیل فکر می کروم بهم خیانت می کنه  . وقتی سر عمل بود یا دیرتر جواب میداد افکار منفی به ذهنم میومد . او ن خانم مستقلی بود ، بعد اتمام درسش باید مدتی شهرستان کار می کرد ولی من ازجاده شدیدا اضطراب پیدا می کردم و نگران از دست دادنش بودم . یک هفته رفت شهرستان و من بخاطر اتفاقی که در قبل افتاده بود بدون اینکه دست خودم باشه استرس شدیدی پیدا می کردم و پرخاش می کردم . فکر می کردم منو تنها می ذاره . ولی اون منوخیلی دوست داشت . بین ما روابط صمیمانه پیش اومد که برای اون خیلی مهم بو  و می دونستم اگه این ازدواج نشه اون خیلی ناراحت میشه . اون بخاطر کارش با آدمای متعدد برخورد داشت و این موضوع حسادت و شک ننو تحریک نی کرد . دوست داشتم اون مال خودم باشه . قلبا می دونم دختر پاک و خوبی بود . در ضمن تو خونواده ما اونقدر نسبت به مطرح کردن ازدواجم سختگیری بود که نمی تونستم موضوعو با خونوادم مطرح کنم ، اون هم از یه طرف اصرار می کرد و این باعث اصطراب من و پرخاشگری  من شد و رابطه  رو با بهانه اووردن بهم زدم ، قبلا ازش خواسته بودم که چون من نمی تونم موضوعو با خونوادم مطرح کنم اون با خواهرم صحبت کنه ولی قبول نمی کرد ،تو این ماجرا خیلی ناراحت بود و با خواهرم صحبت کرده بود و این موضوع هم باعث عصبانیت من شد و از شدت استرس به خونوادم گفتم که اون زن خوبی نیست و بعد هم نتونستم فکر اونا رو اصلاح کنم . اون خانم مدتهاست دپرسه و از روابط بینمون و اعتمادش به من ناراحته . اونقدر دپرسه که دیگه پیشنهاد کسبو برای ازدواج قبول نمی کنه و روی کارش هم اثر گذاشته  . بهش گفتم تقصیر خودشه و اون بدکاره هستش درحالیکه می دونم حرف بدی زدم . فکر می کردم می تونیم دوست اجتماعی باشیم ولی اون اونقدر از دستم ناراحته که هر کار کردم نشد بتونم به عنوان دوتا همکار کنار هم کار کنبم و ازم متنفره . نمی دونم چه کاری باید بکنم . اون خانم اول هم حرف منو گوش نمی کرد و با کسایی که من دوست نداشتم معاشرت می کرد ولی من خودم هیچ وقت انتقاد پذیر نبودم
دارای دیدگاه شهریور 24, 1394 توسط بی نام
فکرکنم جنسیتت فقط مرده.نامرد.... یخرده عرضه داشته باش تاازحقت جلوخونوادت دفاع کنی..نمیتونی کسی رووابسته نکن لطفا...وجدان و شرف داشته باش......

4 پاسخ

پاسخ داده شده مرداد 20, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام استاد و سرور گرامی

مسئله ی شما با رویکرد ACT قابل درمان است پذیرش مبتنی بر تعهد . اما غیر مستقیم امکان پذیر نیست . ضمنا در ازدواج این نکات مهم است.

ببینید مهمتر از دونفر در ازدواج اول خانواده است که باید از نظر شجره نامه/ ساختار خانواده/کیفیت و کمیت عاطفه در خانواده/اعتقادات دینی/سیاسی/روابط خانواده با افراد درجه 1و2/ موقعیت اجتماعی/تحصیلات و شغل اعضای خانواده/تفریحات و سرگرمی/ مرحله رشد و تکامل خانواده/وضعیت سلامت و بیماری/ حوادث و اتفاقات در خانواده /و... مهم است که باید بررسی و همخوانی داشته باشد . وبعد بیش از 20 ویژگی فردی طرفین باید بررسی شود و در نهایت نتیجه آزمون ها و در نهایت 4 گروه و نظر در مورد دو نفر طرح می شود ./ 1 ازدواج کاملا مثبت/2 کاملا منفی /3 نسبتا مثبت /4 نسبتا منفی // روند کار مصاحبه بالینی /آزمون /تفسیر آزمون و مصاحبه بالینی و نظر درمورد وضعیت ازدواج.به 4مورد بالا که ذکر کردم.

در صورت تمایل در خدمتیم

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه مرداد 20, 1394 توسط بی نام
خواهرتون در داروخانه مشغولن؟
ببینید شما بنظرم فیدبک این نوع استفاده ی سو از یک دختر نجیب رو خواهید دید،کاش بازنگری و تجدید نظر میکردید در رفتارتون و نه بعنوان دوست اجتماعی!!!!بلکه بعنوان همسر به خانمی که به شما اعتماد کرده و نزدیک شده ،نگاه میکردید.این قبیل بی انصافی ها،معمولا در طبیعت ،بی پاسخ نمیمونه.حتی اگر عقاید مذهبی نداشته باشید.کلاً سعی کنید به کسی که جز خدا،کس دیگری رو نداره ظلم نکنید.
واقعا امید دارید بهتر از ایشون نصیبتون بشه؟یک بار مرگ یک نفر رو رقم زدید.الان یک نفر رو افسرده و دلمرده کردید،میتونم بپرسم خداوند چقدر باید در مقابل شما صبور باشه؟به وجدانتون برگردید.بازنگری کنید.
دارای دیدگاه مرداد 20, 1394 توسط بی نام
خونواده ها از نظر تحصیلی متناسبن . ولی من با توجه به مشکلات قبلی خودم و مسایل برادرم شدیدا دچار استرس ازدواجم و این خانم هم ناراحتن که چرا من وقتشونو تلف کردم و منو متهم می کنه سرکارش گذاشتم و این مسخره هستش که یه مرد 40 ساله نمی تونه حرفشو به خونواده بگه . اون همیشه ازمن میپرسید تصمیمتو گرفتی یا نه و من می گفتم بله . الان میگه چرا مساله به این مهمیو بازیچه کردی . می تونستی بدون این دروغا راحت در غالب دوستی با کسی هم ارتباط داشته باشی نه اینکه هی قول ازدواج بدی . می گه از اعتمادش بهم پشیمونه. اونقدر عصبی بود که بهم روزی 30 تا پیام میداد ولی من هیچ وقت نتونستم باهاش بشینم و حرف بزنم . شاید جراتشو نداشتم . شایدم دوست نداشتم اون لحظه ناراحت شدنشو ببینم
دارای دیدگاه مرداد 20, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام
باتوجه به مطالب بیان شده برای حل این موضوع باید به متخصص به صورت حضوری مراجعه فرمایید.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه مرداد 20, 1394 توسط بی نام
شاید هم بدتون نمیاد یک نفر زجر بکشه؟
شما که جرات داشتید ایشون رو در آغوش بکشید چطور جرات حرف زدن باهاش رو نداشتید؟
ببینید با شناختی که من از مردها دارم ،وقتی کسی رو واقعا میخوان،و تردید ندارن ،زمین و زمان هم جلودارشون نیست.اصلا بحث استرس و ترس و سابقه بد ذهنی نیست،وقتی میخوان فقط میخوان و تا به خواستشون نرسند آروم نمیشن.بهتر بود میدیدی اصلا شما میخوای یا نه.
ضربه های درسی و کاری که به این خانم زدی ،محیط کوچکی که توش زندگی میکرد و آبروشو بردی ......
دارای دیدگاه مرداد 20, 1394 توسط بی نام
ببخشید دوست عزیز این خانم درد خودش رو همینجا مطرح کرد من به عنوان یک دوست نظرم به ایشان این بود از ازدواج با چنین فردی صرف نظر کند شما اول تکلیفتان را با خودتان روشن کنید واقعا یک مرد ۴۰ ساله باید بداند چه میخواهد مگه چقدر دیگه میخواهید مردد باشید شما الان باید بتوانید مستقل تصمیم بگیرید این خانم وهرکس دیگری بازیچه دست شما نیست با آینده کسی اینگونه بازی نباید کرد وتهمت به این بزرگی ازتون خواهش میکنم حداقل اجازه دهید ایشان شما را فراموش کند تا  بتواند ازدواج نرمالی داشته باشد بعضی وقتها گفتن پشیمونی دردی را دوا نمیکند به فکر درمان هر چه سریع تر خود باشید خداوند پشت وپناهتان
دارای دیدگاه مرداد 20, 1394 توسط بی نام
اینطور نگید،باید اون خانم رو بگیره.چون اون هنوز دوستش داره.بابتش معصومیتش رو این میون گذاشته.باید این آقا دوباره برگردند.خانم هنوز متاسفانه!!!! ایشون رو دوست دارند
دارای دیدگاه مرداد 20, 1394 توسط بی نام
دوست عزیز به نظر من شما تکلیفتون با خودتون روشن نیست و یک روان درمانگر بهتر از هر کسی میتونه به شما کمک کنه
پاسخ داده شده مرداد 20, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام

شما نسبت به این همه نظر وپیش نهاد نظر خودتون را بیان نکردید و واقعا تکلیف خودتون را با خودتون مشخص نمی کنید. واین ؟؟؟ را نسبت به شما ایجاد می کند.. اگر هدف درمان است باید عملا اقدام کنید.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه مرداد 21, 1394 توسط بی نام
گفتم تمام این ارتباطات هم بهای آشنایی بوده و الان هم من نمی خوام
دارای دیدگاه مرداد 21, 1394 توسط بی نام
من بهش گفتم که اشتباه می کنه و من سر کار نذاشتمش و اینکه قبلا گفتم تصمیم گرفتم ، اون خودش باید متوجه میشد که اگه واقعا تثمیم می گرفتم میرفتم خواستگاری و توضیح دادم که باید قوی باشه و هر ارتباطی قرار نیست به ازدواج ختم بشه . اون با پافشاریاش واسه ازدواج و سوال در مورد تصمیماتم ، تموم زیبایی آشنایی مارو از بین برد . بهش گفتم اون همه واست خرج کردم و کادو خریدم و رستوران بردمت ولی اون قدر ناراحت بود که تموم هداایارو برگردوند و دیدم که حتی کاغذ کادوی اونارو باز نکرده بوده . گفتم من سر فرصت جمع بندی می کردم ولی اون گفت که تو سن ما معیارای ازدواج یه سری معیارای منطقین و نیازی به چند سال آشنایی نیست . گفت که عامل فوت دوست اولم هم بلاتکلیفی من بوده و نمی تونه صبر کنه که اون بلا سر اونم بیاد . ولی اون دوست دختر قبلیم هم حرف منو گوش نمی گرد ، مثلا بهش می گفتم از پسر عموت خوشم نمیاد و رفت آمد نکن ، می دیدم رفت آمد میکنه و میگه من که نمی تونم خونه عموم بی دلیل نرم و توهم خونه عموت پس نرو و.. . این خانم هم بهش گفته بودم حق نداره موهاشو کوتاه کنه ، رنگ موشو عوض کنه ، هر آخر هفته باید بریم خونه پدر من ولی با خونواده اون ارتباط باید با نظر من باشه . اون آلان خیلی افسرده هستش و اونقدر پیام میده که من شمارشو بلاک کردم . من فکر میکردم اگه وقتی اون جدی قضیه ازدواجو مطرح کرد اگه ارتباط و تماسو کم کنم ، بی هیچ ناراحتی رابطه ما به یه دوستی اجتماعی تبدیل میشه ولی اون همه مشکلات و ناراحتی پیش اومد .
دارای دیدگاه مرداد 21, 1394 توسط سیما
دوست عزیز، شما فرد تحصیل کرده جامعه هستند لطفا در درمان خود تعلل نکنید و این واقعیت را قبول کنید که احتیاج به کمک یک متخصص دارید، این رویا بافیها را کنار بگذارید و به خودتان از راه درست کمک کنید.
معذرت میخواهم که اینقدر رک و صریح صحبت میکنم اما با خودتان روراست باشید و مانند یک انسان بالغ رفتار کنید و مسئولیت رفتار و کردار خود را بپذیرید، با این روندی که در پیش گرفته اید هیچ چیز تغییر نمیکند فقط خودتان را به مرز خطر نزدیکتر میکنید.
امیدوارم حرفهای من را خواهرانه بپذیری و به خود بیایی.
دارای دیدگاه مرداد 21, 1394 توسط بی نام
بذار ایشالا صد ساله که شدی جمع بندی و ازدواج کن!!!اصلا عجله نکن دوست عزیز،فعلا جمع بندی کن
با تشکر
دارای دیدگاه مرداد 21, 1394 توسط بی نام
خوب تو مثل پدرتی!!!همون سخت گیری هایی که پدرت میکرده حالا به شکلی دیگه سر این بنده خدا خالی کردی.حالا مثلا رنگ مو عوض بشه،مردا زنی که بهش دست زدن رو نباید بخوان؟مرد هم مردای قدیم
شما بهش دست زدی ،دوست اجتماعی یعنی چی؟از این اصطلاحات دهه هفتادی استفاده نکن مرد مومن
بنده خدا داغون شده حالا تو مشکلت موهاشه؟اون آدمه.عروسک دستت که نبود.
بهای آشنایی یعنی چی؟این دختر،ناموس مردم بوده،به تو اعتماد کرده برادر من
درسته الان تو این اوضاع رهاش کنی؟
اگر توان داشتی،جلوی دلت می ایستادی،اگر قوی بودی مثل یه مرد میرفتی دنبالش.
چه میدونی بعد از این دلی که شکستی،خدا چطور جوابت رو میده؟
اگر واقعا عاشقش بودی،یک فرصت دوباره به خودت بده،دلش رو نشکن.شاید اصلا این اخرین فرصت شما باشه
این بار شاید بازخورد عملتون،زندگی و جون خودتون باشه.بعدم اسمشو بذاریم بهای آشنایی!!!!
دارای دیدگاه مرداد 21, 1394 توسط بی نام
من نمی خوام اون درباره من این طور فکر کنه و می خوام متوجه بشه که قرار نیست هرارتباطی به ازدواج ختم بشه و ما می تونیم دوست اجتماعی باشیم ، من  الان نمی خوام و دلیلی هم ندارم . سرد شدم ولی علت قابل بیانی هم ندارم . اون هم اینو قبول نمی کنه و میگه هدفت از ابتدا چیز دیگه ای بوده و تو حتی احترام اون خانم دکترم نگه نداشتی . موندم چیکار کنم .
دارای دیدگاه مرداد 21, 1394 توسط sanaz
دوستان يك چيزي خيلي جالبه ابتداي جملات اين آقا براي معرفي خودشون دو جمله به كار برده شده گفته وضع مالي خوب و قيافه متوسط!
فكر نمي كنم كلا تصميم به ازدواج داشته باشن چرا كه فكر مي كنن خيلي شرايطش رو دارن كه خوش بگذرون
دارای دیدگاه مرداد 21, 1394 توسط بی نام
سرد شدی؟
بهرحال شما در جریان باش دوباره از این موارد گیرت نمیاد دوست عزیز
دختر جراح بیرون نریخته واسه شما
دیگه آدم سی و اندی ساله گول شما رو نمیخوره!!!
اونم جراح
دکتر برو دکتر
دارای دیدگاه مرداد 21, 1394 توسط بی نام
خب الان از چی ناراحتی گند زدی به دوتا زندگی رفت حالا میخوای تایید بشنوی یا همه جمع بشیم اون خانم را محکوم کنیم بپذیر مشکل داری فقط تورو خدا بپذیر چون پذیرش نصف درمانه تورو خدا فعلا هم اصلا به ازدواج فکر نکن خدا خیلی مهربونه که نگذاشته شما ازدواج کنی چون فرزندی بدنیا میامد صد برابربدتر از خودت وپدرت شما با ایراد تراشی فقط زندگی دیگران را تو این وضعیت تباه میکنی نکن برو درمان شو هرچه سریع تر
دارای دیدگاه مرداد 21, 1394 توسط بی نام
من نظرم اینه که با توجه به اینکه شما برادر گرامی در یک خانواده سنتی بزرگ شدید و عقاید عجیب و منطق بیمار گونه خانوادگی دارید،به این خانم فکر نکنید و منتظر بمانید تا مادرتان مطابق سلایق خودشان یک کلثوم ننه یا گل نسا خاتون برای شما خواستگاری کننید تا انشاالله در کنار هم ده دوازده تا فرزند بیاورید،لطفا قید این خانم متشخص جراح را بزنید.یک دیپلمه اهل گلدوزی برای شما کفایت میکند.موهایش هم برای شما بلند میکند،سیبیل هم میگذارد.
دارای دیدگاه مرداد 21, 1394 توسط بی نام
پیشنهاد من اینه که یک بار دیگه بهش نزدیک شو بعد ببین باز هم احساس سردی میکنی یا نه؟
الان بخاطر جنگ و کشمکش و مسج بازی و .... نسبت بهش سرد شدی یا بدبین.اما بیا مخالف طرز فکر خشکت عمل کن.دلتو خورد کن یک بار دیگه فرصت بده،برو جلو ببین میتونی یا نه.این بار نه برای اینکه بزور بکشونی بغلت،برای اینکه ببینی باز بهش حسی داری واسه زندگی درست و حسابی؟
شاید دیگه کسی مثل این آدم گیرت نیادا.خیلی دوست دارن زنشون همچین موقعیتی داشته باشه.به حرف من فکر کن.لج بازی نکن با آینده ات.در ضمن چهل سالته،پس انقدر به خانواده ت فکر نکن.به خودت و اون خانم فکر کن.همچین زنی که عاشقته،بهترین زندگی رو واست میسازه،داری اشتباه میکنی
دارای دیدگاه مرداد 21, 1394 توسط بی نام
ساناز جون زدی به هدف عزیزم!!!
ولی اینجا آقای دکتر با وضع مالی خوب و قیافه متوسط اماااااا اخلاق بیمار!!!!بدرد کسی نمیخوره!
فکر میکنید دهه پنجاه و شصت ،عاشق ظاهر شما میشن یا پولت یا مدرکت؟
بنظر من بدو دنبال همون خانم که دیگه گیرت نمیاد مثل اون
پاسخ داده شده مرداد 22, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام مجدد

اگر شما برای ازدواج به مشاوره ی پیش از ازدواج طبق مسائلی که عنوان کردم بیایید همه ی این حرف و حدیث ها تموم می شود .

ببینید مهمتر از دونفر در ازدواج اول خانواده است که باید از نظر شجره نامه/ ساختار خانواده/کیفیت و کمیت عاطفه در خانواده/اعتقادات دینی/سیاسی/روابط خانواده با افراد درجه 1و2/ موقعیت اجتماعی/تحصیلات و شغل اعضای خانواده/تفریحات و سرگرمی/ مرحله رشد و تکامل خانواده/وضعیت سلامت و بیماری/ حوادث و اتفاقات در خانواده /و... مهم است که باید بررسی و همخوانی داشته باشد . وبعد بیش از 20 ویژگی فردی طرفین باید بررسی شود و در نهایت نتیجه آزمون ها و در نهایت 4 گروه و نظر در مورد دو نفر طرح می شود ./ 1 ازدواج کاملا مثبت/2 کاملا منفی /3 نسبتا مثبت /4 نسبتا منفی // روند کار مصاحبه بالینی /آزمون /تفسیر آزمون و مصاحبه بالینی و نظر درمورد وضعیت ازدواج.به 4مورد بالا که ذکر کردم.

امید وارم هردوتون تصمیم بگیرید با اقدام صحیح تکلیفتون را برای خودتون روشن کنید.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه مرداد 22, 1394 توسط بی نام
جناب مرتضوی،چرا فکر میکنید ایشون دنبال ازدواجن؟
ایشون میخوان همه بهشون حق بدن تا از عذاب وجدان خلاص بشن
دارای دیدگاه مرداد 22, 1394 توسط بی نام
متاسفانه افرادی اینچنین چون خود بزرگ بین هستن خودشیفته وجلو دماغشون رو بیشتر نمیبینند اصلا به فکر درمان نیستن فقط ناراحتیشون اینه تایید بشن امیدوارم فقط اون خانم هر چه زودتر حالشون خوب بشه یه ازدواج موفق داشته باشن دخترها هم حواسشون رو جمع کنن حتما قبل جدی شدن یک ارتباط به مشاور قبل ازدواج مراجعه کنند چون افرادی با این گونه طرز فکر وبی مسیولیت در جامعه کم نیست که فقط از احساس دیگران سواستفاده میکنند بعد رهامیکنند به حال خودش باید حتما هشیار بود تا به دام این افراد نیافتاد خدا آینده این خانم را سر شار از آرامش کند
دارای دیدگاه مرداد 22, 1394 توسط بی نام
قشر پزشک در جامعه ،عموما افراد عاقل و دقیق و با شعوری هستند،اما از بعضی از همین افراد،متاسفانه اشتباهات بسیار بزرگی سر میزنه.بعضاً بسیار سرشناس هستند ولی با وجود زن و فرزند،درگیر خطاهای احمقانه اند.
بهرحال شاید دو مسیر کلی برای ایشون وجود داشته باشه
یا هنوز روزنه امیدی هست به این رابطه و علاقه ای وجود داره از جانب ایشون،که دراینصورت بهتره دوباره شروع کنند شاید به نتایج خوب هم منتج بشه
یا اصلا دیگه تمایل ندارند که دراین حالت باید فراموش کنند و یک تصمیم درست برای زندگی شون بگیرن
سنشون کم نیست باید یک حرکت عاقلانه انجام بدن
گذر زمان فقط برای ایشون کهولت و بیهودگی میاره
عموم مردان در سنین ۴۰-۵۰بازنگری میکنند و زندگیشون رو ورق میزنند اگر زندگی پوچ و بی حاصلی داشته باشند بسیار آسیب میبینند
و این فقط بسته به پول و درس نیست
آدمیزاد همدم و همسر و فرزند میخواد تا حس رضایتش تکمیل بشه
حتی این حس قدرتمندی شما هنوز ارضا نشده ،مردها دوست دارند بعضاً بی دلیل زور بگن!این بهشون آرامش میده که فکر کنند برنده شدند ولو در مقوله ی کوچکی مثل عدم تغییر رنگ مو
باید شما ازدواجی کنید که به نیازهاتون پاسخ بده تا آرام بشید و انقدر از هم گسیخته رفتار نکنید
پاسخ داده شده مرداد 22, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام به همه عزیزان که پیام دادند

من قاضی نیستم و قرار نیست قضاوت کنم

عزیزان در جلسه ی حضوری هم شرکت نکردند

خودشون نظر می دهند و طرف مقابل هم نیستند

تمام عزیزان هم بی نام هستند و اگر با نام هم باشند دلیل و حجت نیست

باید راه صحیح پیشنهاد بشود تا بتوان صحیح تحلیل کرد و هر کدام در مسیر صحیح خود قرار بگیرند.

پای انسان ، انسانیت مطرح است ، خانواده اصل بقای انسان و انسانیت است . بسیار کار سخت و تعهد و مسئولیت به همراه دارد.

من چندین راه حل درمان را بیان کردم باید بخواهند و برای آن قدم بردارند . تا خودشان نخواهند هیچ کاری نمی شودکرد. شاداب و سربلند باشید.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه شهریور 7, 1394 توسط بی نام
برای اینکه بتونم این موضوع ازدواجو با خونواده مطرح کنم راه کاری هست ؟ من چند سال پیشم یه رابطه داشتم که بعد 3 سال باز مثل این خانم پیگیر ازدواج شد و اونم یه خانم متین و خوبی بود و باز همین طور مضطرب شدم ، اونم مرتب یک سال تمام بهم زنگ میزد و گریه می کرد و منم بهش پیشنهاد دادم که سفر بره که بتونه راحتتر کنار بیا د ولی تو راه تو تصادف به طور دلخراشی فوت کرد و من شدیدا شوکه شدم . الان حوصله شنیدن گریه یه زن رو ندارم ، از جاده هراسانم ولی تو ارتباطم دوباره به همون جا رسیدم و این خانم هم دچار افسردگی شدید شد و من هم برای اینکه طاقت شنیدن گریه هاشو ندتشتم بلاکش کردم ولی اون برای من نامه ای نوشت و حرفاشو زد . می دونم خیلی دپرسه ، چون شخصیتشو میشناسم و اصلا می دونم نمی تونه تحمل کنه ولی باز هم تو ارتباطم به همون جا رسیدم و کاری نمی تونم انجام بدم . بخصوص که اون از شدت ناراحتی با خواهرم هم تماس گرفت ولی فقط یه احوالپرسی کرده بود و حرفی نتونسته بود بهش بزنه ولی من که اینو شنیدم نا خود آگاه انکار کردم و گفتم اونه که به من گیر داده و مزاحمه . در کل اگه صبر میکرد من راه حلی پیدا می کردم ولی اون قبول نکرد و گفت در صورتی قبول می کنه که من خودم خواستگاری برم و عقد کنیم و هر وقت تونستم به خانوادم بگم . ولی اینم اصلا نمیشد . هم گفت ارزش ما تو زندگی هم به صداقت و مراممون بود ، اگه با خونوادت مشکل داشتی چرا وقت منو تلف کردی و گذاشتی ارتباط این همه جلو بره
دارای دیدگاه شهریور 8, 1394 توسط بی نام
راهکار هست
همین خانم را میخواهید؟
اگر تصمیمتون برای ایشونه،راهکار هست.
ایشون باید از طریق مادرتون وارد زندگیتون بشن.
ایشون میتونست پزشک مادرتون باشه
شما اصولا تا راه پیدا کنی طرفت یا با سانحه یا به مرگ طبیعی مرده.
مثل دخترا حرف نزن
مرد باش
اگر همین خانم رو بگیری من راه میدم.هزار و یک راه
ولی فقط برای این زن
که معصومیتشو ازش گرفتی
اگر تمایل داشتید آدرس میل میدم راههاشو بهتون میدم بواسطه ی روانشناس
تا ایشالا بعد از چهل سال روی پاهات بایستی
دارای دیدگاه مهر 30, 1394 توسط بی نام
جواب اعتماد خانم دکترو که گفتی من از اون مردا نیستم و بهم اعتماد کنو چطور میخوای بدی؟؟؟؟؟؟؟
دارای دیدگاه مهر 30, 1394 توسط بی نام
چقدر جوابهای شما مغرورانه و خودخواهانه هست اقای دکتر!! چقدر من داره حرفاتون!!
کمی به خودت بیا مرد ناحسابی!
40 سالته ! بچه نیستی! تو اجتماع بودی!
فکر کنم دیگران با لفظ اقای دکتر خیلی بادت کردن که خیلی راحت میگی من ...و میگی تقصیر خودش بود....!
واقعا چطور تونستی دختر به اون خوبی و پاکی و معصومی رو بازیچه خودت قرار بدی؟؟؟
به خاطر شخصیت نپخته و بچگانه و ترسوت یک نفر روحیش داغون شد
تو انقدر بی مسئولیتی که به خانوادت گفتی که اون مزاحمته!!!
تو هنوز نمیفهمی که شغل یک پزشک ساعت کاری مشخصی نداره و حتی ممکنه نصف شب بهش زنگ یزنن و از خواب بیدارش کنن تا بره بالای سر یک مریض....اونوقت واسه 1 ساعت زودتر بیمارستان رفتن خانم دکتر مشکل داری؟!!!!!
تو هنوز نمیفهمی جنس زن چه روحیه لطیفی داره
فاجعه است اقای دکتر....فاجعه....
دارای دیدگاه مرداد 11, 1396 توسط بی نام
اقاي دككتر شما بدرد هيچ زني نميخورين،چون لازمه ازدواج بلوغ عاطفي و سخصيتيه،خواندن چهار كتاب پزشكي بدرد درمان سرماخوردگي ميخوره نه شناخت رواني انسانو رابطه.مردي كه بعد از چهارماه خانوادسو نياره جلو مورد داره مثل شما.بازهم ميگم شما بدرد هيچ زني نميخوري چون مثل بچه بقنداق نياز داري.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...