جدایی

3,694 بازدید
سوال شده مرداد 19, 1394 در ارتباط توسط بی نام
با سلام ، من مردی 40 ساله و دارای مدرک دکترا و دارای وضع مالی خوب و قیافه متوسط هستم . در خانواده ای مرد سالار با پدری سختگیر بزرگ شدم که حتی اجازه بستن درب اتاقمون رو هم نداشتیم ، به مادرم اجازه معاشرت با خانواده خودش رو نمیداد و ابراز محبتی نمی کرد . یک برادر کوچکتر دارم که به انتخاب خودش ازدواج کرد ولی مادرم موافق نبود و از همون جلسه خواستگاری شروع به بهانه گیری کرد و نهایتا با داشتن یک دختر سه ساله به خاطر دخالتهای مادر و خواهرم ، مرتب با همسرش در حال دعوا و اختلاف هستند . حدود 15 سال قبل مدت 3 سال با خانمی دانشجوی دندانپزشکی آشنا شدم که به دلیل مسایل درسی از اون خواستم که یک سال ارتباط نداشته باشیم ولی اون مرتب گریه میکرد و زنگ میزد و پیش فالبین می رفت ، تا اینکه از اون خواستم مدتی سفر بره تا بتونه با این موضوع کنار بیاد ولی قبول نمی کرد تا اینکه یک روز زنگ زد که همراه برادرش با ماشین شخصی تهران میره و ناراحت و گریان و مستاصل بود ، بعد از چند ساعت از پلیس راه زنگ زدند که تصادف اتفاق افتاده و من هراسان اونجا رفتم و با جنازه اون خانم و برادر زخمیش روبرو شدم . صدمه زیادی خوردم ، 5 سال افسرده بودم ولی درباره موضوع به خانوادم چیزی نگفتم . با این غصه ، فارغ التحصیل شدم و برای کار به شهری با فاصله 2 ساعت رفتم . در مجموعه ای که کار می کردم ، خانم دکتر سرشناسی بودند که در جایگاه استادی من بودند . ایشون منو با یکی از دانشجویان مورد تاییدشون آشنا کردند  . خانم اروم و محترمی بودند و من عاشق این خانم شدم . خیلی متین و مودب و از خانواده خوب . 34 ساله و جراح بودند . مرتب از من می خواست که موضوعو با خانواده ها مطرح کنیم و در شرایط رسمی ارتباط جلو بره . خیلی خوشحال بودم . اون هم منو خیلی دوست داشت . بعد صحبت 2 ماهه ازش خواستم برای صحبت کاملتر خونه من بیاد ولی اون قبول نمی کرد . بهش گفتم از اون مردای بیمعرفت نیستم و تصمیممو گرفتم . اون هم اعتماد کرد و اومد . با اصرار بغلش کردم ولی تموم مدت ازم فاصله می گرفت . من ادم حساسی هستم و بهد مدتی بی دلیل فکر می کروم بهم خیانت می کنه  . وقتی سر عمل بود یا دیرتر جواب میداد افکار منفی به ذهنم میومد . او ن خانم مستقلی بود ، بعد اتمام درسش باید مدتی شهرستان کار می کرد ولی من ازجاده شدیدا اضطراب پیدا می کردم و نگران از دست دادنش بودم . یک هفته رفت شهرستان و من بخاطر اتفاقی که در قبل افتاده بود بدون اینکه دست خودم باشه استرس شدیدی پیدا می کردم و پرخاش می کردم . فکر می کردم منو تنها می ذاره . ولی اون منوخیلی دوست داشت . بین ما روابط صمیمانه پیش اومد که برای اون خیلی مهم بو  و می دونستم اگه این ازدواج نشه اون خیلی ناراحت میشه . اون بخاطر کارش با آدمای متعدد برخورد داشت و این موضوع حسادت و شک ننو تحریک نی کرد . دوست داشتم اون مال خودم باشه . قلبا می دونم دختر پاک و خوبی بود . در ضمن تو خونواده ما اونقدر نسبت به مطرح کردن ازدواجم سختگیری بود که نمی تونستم موضوعو با خونوادم مطرح کنم ، اون هم از یه طرف اصرار می کرد و این باعث اصطراب من و پرخاشگری  من شد و رابطه  رو با بهانه اووردن بهم زدم ، قبلا ازش خواسته بودم که چون من نمی تونم موضوعو با خونوادم مطرح کنم اون با خواهرم صحبت کنه ولی قبول نمی کرد ،تو این ماجرا خیلی ناراحت بود و با خواهرم صحبت کرده بود و این موضوع هم باعث عصبانیت من شد و از شدت استرس به خونوادم گفتم که اون زن خوبی نیست و بعد هم نتونستم فکر اونا رو اصلاح کنم . اون خانم مدتهاست دپرسه و از روابط بینمون و اعتمادش به من ناراحته . اونقدر دپرسه که دیگه پیشنهاد کسبو برای ازدواج قبول نمی کنه و روی کارش هم اثر گذاشته  . بهش گفتم تقصیر خودشه و اون بدکاره هستش درحالیکه می دونم حرف بدی زدم . فکر می کردم می تونیم دوست اجتماعی باشیم ولی اون اونقدر از دستم ناراحته که هر کار کردم نشد بتونم به عنوان دوتا همکار کنار هم کار کنبم و ازم متنفره . نمی دونم چه کاری باید بکنم . اون خانم اول هم حرف منو گوش نمی کرد و با کسایی که من دوست نداشتم معاشرت می کرد ولی من خودم هیچ وقت انتقاد پذیر نبودم
دارای دیدگاه شهریور 24, 1394 توسط بی نام
فکرکنم جنسیتت فقط مرده.نامرد.... یخرده عرضه داشته باش تاازحقت جلوخونوادت دفاع کنی..نمیتونی کسی رووابسته نکن لطفا...وجدان و شرف داشته باش......

4 پاسخ

پاسخ داده شده مرداد 20, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام استاد و سرور گرامی

مسئله ی شما با رویکرد ACT قابل درمان است پذیرش مبتنی بر تعهد . اما غیر مستقیم امکان پذیر نیست . ضمنا در ازدواج این نکات مهم است.

ببینید مهمتر از دونفر در ازدواج اول خانواده است که باید از نظر شجره نامه/ ساختار خانواده/کیفیت و کمیت عاطفه در خانواده/اعتقادات دینی/سیاسی/روابط خانواده با افراد درجه 1و2/ موقعیت اجتماعی/تحصیلات و شغل اعضای خانواده/تفریحات و سرگرمی/ مرحله رشد و تکامل خانواده/وضعیت سلامت و بیماری/ حوادث و اتفاقات در خانواده /و... مهم است که باید بررسی و همخوانی داشته باشد . وبعد بیش از 20 ویژگی فردی طرفین باید بررسی شود و در نهایت نتیجه آزمون ها و در نهایت 4 گروه و نظر در مورد دو نفر طرح می شود ./ 1 ازدواج کاملا مثبت/2 کاملا منفی /3 نسبتا مثبت /4 نسبتا منفی // روند کار مصاحبه بالینی /آزمون /تفسیر آزمون و مصاحبه بالینی و نظر درمورد وضعیت ازدواج.به 4مورد بالا که ذکر کردم.

در صورت تمایل در خدمتیم

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه مرداد 20, 1394 توسط بی نام
خواهرتون در داروخانه مشغولن؟
ببینید شما بنظرم فیدبک این نوع استفاده ی سو از یک دختر نجیب رو خواهید دید،کاش بازنگری و تجدید نظر میکردید در رفتارتون و نه بعنوان دوست اجتماعی!!!!بلکه بعنوان همسر به خانمی که به شما اعتماد کرده و نزدیک شده ،نگاه میکردید.این قبیل بی انصافی ها،معمولا در طبیعت ،بی پاسخ نمیمونه.حتی اگر عقاید مذهبی نداشته باشید.کلاً سعی کنید به کسی که جز خدا،کس دیگری رو نداره ظلم نکنید.
واقعا امید دارید بهتر از ایشون نصیبتون بشه؟یک بار مرگ یک نفر رو رقم زدید.الان یک نفر رو افسرده و دلمرده کردید،میتونم بپرسم خداوند چقدر باید در مقابل شما صبور باشه؟به وجدانتون برگردید.بازنگری کنید.
دارای دیدگاه مرداد 20, 1394 توسط بی نام
خونواده ها از نظر تحصیلی متناسبن . ولی من با توجه به مشکلات قبلی خودم و مسایل برادرم شدیدا دچار استرس ازدواجم و این خانم هم ناراحتن که چرا من وقتشونو تلف کردم و منو متهم می کنه سرکارش گذاشتم و این مسخره هستش که یه مرد 40 ساله نمی تونه حرفشو به خونواده بگه . اون همیشه ازمن میپرسید تصمیمتو گرفتی یا نه و من می گفتم بله . الان میگه چرا مساله به این مهمیو بازیچه کردی . می تونستی بدون این دروغا راحت در غالب دوستی با کسی هم ارتباط داشته باشی نه اینکه هی قول ازدواج بدی . می گه از اعتمادش بهم پشیمونه. اونقدر عصبی بود که بهم روزی 30 تا پیام میداد ولی من هیچ وقت نتونستم باهاش بشینم و حرف بزنم . شاید جراتشو نداشتم . شایدم دوست نداشتم اون لحظه ناراحت شدنشو ببینم
دارای دیدگاه مرداد 20, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام
باتوجه به مطالب بیان شده برای حل این موضوع باید به متخصص به صورت حضوری مراجعه فرمایید.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه مرداد 20, 1394 توسط بی نام
شاید هم بدتون نمیاد یک نفر زجر بکشه؟
شما که جرات داشتید ایشون رو در آغوش بکشید چطور جرات حرف زدن باهاش رو نداشتید؟
ببینید با شناختی که من از مردها دارم ،وقتی کسی رو واقعا میخوان،و تردید ندارن ،زمین و زمان هم جلودارشون نیست.اصلا بحث استرس و ترس و سابقه بد ذهنی نیست،وقتی میخوان فقط میخوان و تا به خواستشون نرسند آروم نمیشن.بهتر بود میدیدی اصلا شما میخوای یا نه.
ضربه های درسی و کاری که به این خانم زدی ،محیط کوچکی که توش زندگی میکرد و آبروشو بردی ......
دارای دیدگاه مرداد 20, 1394 توسط بی نام
ببخشید دوست عزیز این خانم درد خودش رو همینجا مطرح کرد من به عنوان یک دوست نظرم به ایشان این بود از ازدواج با چنین فردی صرف نظر کند شما اول تکلیفتان را با خودتان روشن کنید واقعا یک مرد ۴۰ ساله باید بداند چه میخواهد مگه چقدر دیگه میخواهید مردد باشید شما الان باید بتوانید مستقل تصمیم بگیرید این خانم وهرکس دیگری بازیچه دست شما نیست با آینده کسی اینگونه بازی نباید کرد وتهمت به این بزرگی ازتون خواهش میکنم حداقل اجازه دهید ایشان شما را فراموش کند تا  بتواند ازدواج نرمالی داشته باشد بعضی وقتها گفتن پشیمونی دردی را دوا نمیکند به فکر درمان هر چه سریع تر خود باشید خداوند پشت وپناهتان
دارای دیدگاه مرداد 20, 1394 توسط بی نام
اینطور نگید،باید اون خانم رو بگیره.چون اون هنوز دوستش داره.بابتش معصومیتش رو این میون گذاشته.باید این آقا دوباره برگردند.خانم هنوز متاسفانه!!!! ایشون رو دوست دارند
دارای دیدگاه مرداد 20, 1394 توسط بی نام
دوست عزیز به نظر من شما تکلیفتون با خودتون روشن نیست و یک روان درمانگر بهتر از هر کسی میتونه به شما کمک کنه
پاسخ داده شده مرداد 20, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام

شما نسبت به این همه نظر وپیش نهاد نظر خودتون را بیان نکردید و واقعا تکلیف خودتون را با خودتون مشخص نمی کنید. واین ؟؟؟ را نسبت به شما ایجاد می کند.. اگر هدف درمان است باید عملا اقدام کنید.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه مرداد 21, 1394 توسط بی نام
سرد شدی؟
بهرحال شما در جریان باش دوباره از این موارد گیرت نمیاد دوست عزیز
دختر جراح بیرون نریخته واسه شما
دیگه آدم سی و اندی ساله گول شما رو نمیخوره!!!
اونم جراح
دکتر برو دکتر
دارای دیدگاه مرداد 21, 1394 توسط بی نام
خب الان از چی ناراحتی گند زدی به دوتا زندگی رفت حالا میخوای تایید بشنوی یا همه جمع بشیم اون خانم را محکوم کنیم بپذیر مشکل داری فقط تورو خدا بپذیر چون پذیرش نصف درمانه تورو خدا فعلا هم اصلا به ازدواج فکر نکن خدا خیلی مهربونه که نگذاشته شما ازدواج کنی چون فرزندی بدنیا میامد صد برابربدتر از خودت وپدرت شما با ایراد تراشی فقط زندگی دیگران را تو این وضعیت تباه میکنی نکن برو درمان شو هرچه سریع تر
دارای دیدگاه مرداد 21, 1394 توسط بی نام
من نظرم اینه که با توجه به اینکه شما برادر گرامی در یک خانواده سنتی بزرگ شدید و عقاید عجیب و منطق بیمار گونه خانوادگی دارید،به این خانم فکر نکنید و منتظر بمانید تا مادرتان مطابق سلایق خودشان یک کلثوم ننه یا گل نسا خاتون برای شما خواستگاری کننید تا انشاالله در کنار هم ده دوازده تا فرزند بیاورید،لطفا قید این خانم متشخص جراح را بزنید.یک دیپلمه اهل گلدوزی برای شما کفایت میکند.موهایش هم برای شما بلند میکند،سیبیل هم میگذارد.
دارای دیدگاه مرداد 21, 1394 توسط بی نام
پیشنهاد من اینه که یک بار دیگه بهش نزدیک شو بعد ببین باز هم احساس سردی میکنی یا نه؟
الان بخاطر جنگ و کشمکش و مسج بازی و .... نسبت بهش سرد شدی یا بدبین.اما بیا مخالف طرز فکر خشکت عمل کن.دلتو خورد کن یک بار دیگه فرصت بده،برو جلو ببین میتونی یا نه.این بار نه برای اینکه بزور بکشونی بغلت،برای اینکه ببینی باز بهش حسی داری واسه زندگی درست و حسابی؟
شاید دیگه کسی مثل این آدم گیرت نیادا.خیلی دوست دارن زنشون همچین موقعیتی داشته باشه.به حرف من فکر کن.لج بازی نکن با آینده ات.در ضمن چهل سالته،پس انقدر به خانواده ت فکر نکن.به خودت و اون خانم فکر کن.همچین زنی که عاشقته،بهترین زندگی رو واست میسازه،داری اشتباه میکنی
دارای دیدگاه مرداد 21, 1394 توسط بی نام
ساناز جون زدی به هدف عزیزم!!!
ولی اینجا آقای دکتر با وضع مالی خوب و قیافه متوسط اماااااا اخلاق بیمار!!!!بدرد کسی نمیخوره!
فکر میکنید دهه پنجاه و شصت ،عاشق ظاهر شما میشن یا پولت یا مدرکت؟
بنظر من بدو دنبال همون خانم که دیگه گیرت نمیاد مثل اون
پاسخ داده شده مرداد 22, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام مجدد

اگر شما برای ازدواج به مشاوره ی پیش از ازدواج طبق مسائلی که عنوان کردم بیایید همه ی این حرف و حدیث ها تموم می شود .

ببینید مهمتر از دونفر در ازدواج اول خانواده است که باید از نظر شجره نامه/ ساختار خانواده/کیفیت و کمیت عاطفه در خانواده/اعتقادات دینی/سیاسی/روابط خانواده با افراد درجه 1و2/ موقعیت اجتماعی/تحصیلات و شغل اعضای خانواده/تفریحات و سرگرمی/ مرحله رشد و تکامل خانواده/وضعیت سلامت و بیماری/ حوادث و اتفاقات در خانواده /و... مهم است که باید بررسی و همخوانی داشته باشد . وبعد بیش از 20 ویژگی فردی طرفین باید بررسی شود و در نهایت نتیجه آزمون ها و در نهایت 4 گروه و نظر در مورد دو نفر طرح می شود ./ 1 ازدواج کاملا مثبت/2 کاملا منفی /3 نسبتا مثبت /4 نسبتا منفی // روند کار مصاحبه بالینی /آزمون /تفسیر آزمون و مصاحبه بالینی و نظر درمورد وضعیت ازدواج.به 4مورد بالا که ذکر کردم.

امید وارم هردوتون تصمیم بگیرید با اقدام صحیح تکلیفتون را برای خودتون روشن کنید.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه مرداد 22, 1394 توسط بی نام
جناب مرتضوی،چرا فکر میکنید ایشون دنبال ازدواجن؟
ایشون میخوان همه بهشون حق بدن تا از عذاب وجدان خلاص بشن
دارای دیدگاه مرداد 22, 1394 توسط بی نام
متاسفانه افرادی اینچنین چون خود بزرگ بین هستن خودشیفته وجلو دماغشون رو بیشتر نمیبینند اصلا به فکر درمان نیستن فقط ناراحتیشون اینه تایید بشن امیدوارم فقط اون خانم هر چه زودتر حالشون خوب بشه یه ازدواج موفق داشته باشن دخترها هم حواسشون رو جمع کنن حتما قبل جدی شدن یک ارتباط به مشاور قبل ازدواج مراجعه کنند چون افرادی با این گونه طرز فکر وبی مسیولیت در جامعه کم نیست که فقط از احساس دیگران سواستفاده میکنند بعد رهامیکنند به حال خودش باید حتما هشیار بود تا به دام این افراد نیافتاد خدا آینده این خانم را سر شار از آرامش کند
دارای دیدگاه مرداد 22, 1394 توسط بی نام
قشر پزشک در جامعه ،عموما افراد عاقل و دقیق و با شعوری هستند،اما از بعضی از همین افراد،متاسفانه اشتباهات بسیار بزرگی سر میزنه.بعضاً بسیار سرشناس هستند ولی با وجود زن و فرزند،درگیر خطاهای احمقانه اند.
بهرحال شاید دو مسیر کلی برای ایشون وجود داشته باشه
یا هنوز روزنه امیدی هست به این رابطه و علاقه ای وجود داره از جانب ایشون،که دراینصورت بهتره دوباره شروع کنند شاید به نتایج خوب هم منتج بشه
یا اصلا دیگه تمایل ندارند که دراین حالت باید فراموش کنند و یک تصمیم درست برای زندگی شون بگیرن
سنشون کم نیست باید یک حرکت عاقلانه انجام بدن
گذر زمان فقط برای ایشون کهولت و بیهودگی میاره
عموم مردان در سنین ۴۰-۵۰بازنگری میکنند و زندگیشون رو ورق میزنند اگر زندگی پوچ و بی حاصلی داشته باشند بسیار آسیب میبینند
و این فقط بسته به پول و درس نیست
آدمیزاد همدم و همسر و فرزند میخواد تا حس رضایتش تکمیل بشه
حتی این حس قدرتمندی شما هنوز ارضا نشده ،مردها دوست دارند بعضاً بی دلیل زور بگن!این بهشون آرامش میده که فکر کنند برنده شدند ولو در مقوله ی کوچکی مثل عدم تغییر رنگ مو
باید شما ازدواجی کنید که به نیازهاتون پاسخ بده تا آرام بشید و انقدر از هم گسیخته رفتار نکنید
پاسخ داده شده مرداد 22, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام به همه عزیزان که پیام دادند

من قاضی نیستم و قرار نیست قضاوت کنم

عزیزان در جلسه ی حضوری هم شرکت نکردند

خودشون نظر می دهند و طرف مقابل هم نیستند

تمام عزیزان هم بی نام هستند و اگر با نام هم باشند دلیل و حجت نیست

باید راه صحیح پیشنهاد بشود تا بتوان صحیح تحلیل کرد و هر کدام در مسیر صحیح خود قرار بگیرند.

پای انسان ، انسانیت مطرح است ، خانواده اصل بقای انسان و انسانیت است . بسیار کار سخت و تعهد و مسئولیت به همراه دارد.

من چندین راه حل درمان را بیان کردم باید بخواهند و برای آن قدم بردارند . تا خودشان نخواهند هیچ کاری نمی شودکرد. شاداب و سربلند باشید.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه مرداد 23, 1394 توسط بی نام
من احساس می کردم نقش من تو زندگی اون ققط وسیله تولید بچه هستش و اون چرا باید بخواد تو اون موقعیت ازدواج کنه ، وقتی که زنی حرف مردشو گوش نده که نمیشه . بهش میگفتم فلان ساعت برو سر کارت ، بعد می فهمیدم که یه ساعت زودتر رفته و می گفت لازم بود برم سر بزنم به مریض  چند بار این طور امتحانش کردم . گفتم همراه خونوادت نرو سفر . گفت نمی تونم بی دلیل نرم و پدرم ناراحت میشه . بیا خواستگار تا با اونا نرم و با هم بریم ، میگفت پس خودتم نرو ، همه برن سفر من بمونم خونه ، مگه مریضم . بهش گفتم ماهی بهت حقوق میدم و سر کار نرو . گفت کارمو کم می کنم . هر وقت موضوعی پیش میومد و می خواست نظر بده خوشم نمیومد . زنگ میزد میگفتم کار دارم حرفی نمیزد ولی وقتی من زنگ میزدم دوست داشتم همه کارو کنار بذاره ، ولی گاهی که میگفت مریض دارم یا با دوستام بیرونم یا مهمونیم شدیدا بهم بر می خورد و تا 2_ 3 روز سرد میشدم . بهم میگفت از اول میدیدی من کارم اینه و همه هم بهت گفتن که من به کارم علاقمندم و دختر آرومی هم هستم ، ولی قبول کردی ، الان چرا حرفاتو عوض می کنی .
دارای دیدگاه مرداد 23, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام
ما یک مهر طلب داریم
یک مهربان
مهر طلبی آسیب است و در جملات و بیانات شما مهر طلبی دیده می شود . اینکه همه چیز را برای خودت بخواهی به دلیل اینکه مرد هستی آسیب است ./ اگر طرف مقابل هم به همه چیز تن بده و بگه چاره ای نیست و من زنم دیگه زنها مجبورند و... این هم آسیب است ..//
ازدواج یک تعهد و مسئولیت دو طرفه و دو جانبه است که به یک دیگر می دهید. و این نه اینکه از همه چیزم می گذرم که تو خوشت بیاد و از من راضی بشی.
شما در مواردی را که به هم تعهد می دهید مسئول هستید.
پس من خواهش می کنم اگر تا به حال صحیح قدم برداشتید حالا تصمیم بگیرید و صحیح قدم بردارید. و زمان که بالاترین و باارزش ترین است را نسبت به هم از دست ندهید.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه مرداد 23, 1394 توسط بی نام
چقدر قشنگ حرف زدید جناب مرتضوی
خیلی خوشم اومد
من کمتر جملاتی رو واقعا و قلباً میپسندم
ممنون
ببین جناب دکتر،من ساعتها از هشت صبح تا حدود نه شب بیمارستان رو پا می ایستادم
بخش جراحی همینه.باور کن
یک شب ساعت نه شب برای یه مردی که هیکلش سه برابر خودم بود و تو دعوا فکش شکسته بود ،آرچ وایر میبستم،میخوام بهت بگم چون دستم راحت به دهانش نمیرسید،رسماً افتاده بودم روش.
اون فقط درد داشت و من فقط فکر کارم بودم.
بخدا هیچ حسی بین مریض و دکتر ،عموماً دکتر خانم ،وجود نداره
کار تو بخش جراحی سخته،بعدشم دیگه تو این موقعیت آدم دلش نمیاد از دست بده کارشو.
ولی باور کن به تمام مقدسات ،فقط آدم دوست داره کارشو با عشق انجام بده اصلا به هیچ چیز فکر نمیکنه.
اونطوری تهمت نزن،بخدا من میدونم چقدر درگیره.کاش میرفتی باهاش بیمارستان تا با چشمات ببینی.
ولی میدونم ته دلش فقط فکر بچه نیست،شرعی بودن ارتباطش واسش مهمه حتما.میدونی آدم تو این سن که باشه اولاً شدید وابسته میشه بعدشم واقعا دوست داره از دست نده طرفشو.
معلومه اونم دوست داره تو زندگیش هر چی تو میگی انجام بده،همه ی زنها قلباً دوست دارن به حرف شوهراشون عمل کنن اما خوب عزیز من شما شوهرش نبودی که.شوهرش باش بعد ازش بخواه.زنها تعهد مردها رو دوست دارند چون متعهد بودنشون نشان از مردونگیشون داره
دارای دیدگاه مرداد 24, 1394 توسط بی نام
خونواده من طورین که نمی تونم موضوع ازدواجمو باهاشون مطرح کنم و اگه می تونستم تا حالا ازدواج می کردم ، دنبال راه حل بودم وهمیشه می ترسیدم قبل از اینکه بتونم جلو برم اونقدر دیر بشه که اون خسته بشه . ولی اون بعد چند ماه که تموم حرفا تموم شد درباره ازدواج صحبت می کرد و این منو عصبی می کرد ، مرتب می گفت خسته شده و وقتی حرفامون تموم شده و هردو تصمیم گرفتیم چرا باید صبر کنیم . تنها راه حل که به ذهنم رسید این بود که اون با خواهرم صحبت کنه که قبول نمی کرد ، میگفت به خواهرت چی بگم ، بگم بیاین خواستگاری من ! می گفت این موضوغ ساده ایه و تو خودت باید حلش کنی . بعد چند ماه همش از ازدواج حرف میزد ، تو هر تماسمون و این باعث میشد من نتونم باهاش راحت باشم و اونم دیگه اینو قبول نمی کرد و بهم دچار تردید شده بود . اونقدر تحت فشار بودم که تماسمو کم و قطع کردم ولی اون شدیدا عصبی بود و مرتب گریه و پافشاری میکرد . هی زنگ و پیام میداد ابراز علاقه می کرد و گاهی هم منو محکوم به مسخره کردن خودش می کرد . گفتم تقصیر خودته ،اگه صبر می کردی من خودم این مشکلو حل میکردم بلاخره ولی اون اصلا قبول نمیکرد و می گفت خسته شده و من تویه شهر کوچیک مسخرش کردم و باعث شدم اون فرصتای دیگشم از دست بده . احساساتش و ناراحتیش خیلی شدید بود و اصلا جلوی خودشو نمی تونست بگیره . فکر کنم از صبح تا شب گریه میکرد و حتی با وجود تمام علاقه اکثر کارا شو کنسل کرد و حتی تو امتحانی که مدتها زحمت کشیده بود قبول نشد و تمام زحمتش برباد رفت . اون دختر پاکی بود و بهم اعتماد کرد ، منم فکر می کردم که در نهایت منم که قراره تصمیم نهاییو بگیرم ، فکر می کردم تلفنامو کم کنم تموم میشه ولی یه فاجعه پیش اومد
دارای دیدگاه مرداد 24, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
مچکرم از حسن نگاهتون و ادراکتون . آنچه مهم است این است که ما برای تعهد دادن به یک دیگر قرار نیست تمام آنچه را که خود به دست آورده ایم و در مقابل آن به انسان و انسانیت و جامعه ی بشری تعهد داده ایم همه را حذف کنیم چون قرار است به یک نفر دیگر به عنوان همسر یا شوهر تعهد بدیم . و این گونه عمل کردن صد درصد آسیب است . و من موافق ای نوع عملکرد نیستم. بهتر است به جای اینگونه ادامه دادن تصمیم قاطع گرفته شود و عمل کنیم. از راه اصول صحیح و اگر نتایج درست بود به هم تعهد دهیم .اگر هم نه اجازه بدهیم که شرایط دیگر از دست نرود و گذشت زمان آسیب را به بار نیاورد.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه مرداد 24, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام
من خواهشی دارم این است که یک تصمیم قاطع و برای درمان به صورت حضوری اقدام کنید . باید در شرایط کنونی دنبال مقصر نگردید ./ اصلا من مقصر خب مسئله حل می شود؟ واقع بینانه .و اندیشمندانه نگاه کنید و عمل کنید . شاداب و سربلند باشید

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه مرداد 24, 1394 توسط نسور
آقای دکترمتاسفانه اکثریت ما فکر میکنیم بزرگ شدیم اما فقط از نظر سن و سال ،چون روی بعضی قسمت ها آموزش دیدیم یاد گرفتیم و پرورش دادیم اما به بعضی قسمتهای دیگر شخصیت و زندگیمون بیتوجهی  یا کم توجهی کردیم. در خیلی از موارد هنوز طرز فکرهای کودکانه و رشد نیافته مان با ما همراه هستند آن هم خیلی جدی. خانم هایی که با شما در ارتباط بودند مطمئنا از عشق صادقانه شما با خبر بودند منظورم اینه که صدای قلب شما را شنیده بودند و به اون پاسخ صادقانه ای دادند بی خبر از اینکه شما آنقدر رشد نکردید که  برای یکی از بزرگترین تصمیم های زندگیتون تن به مبارزه که نه یه رودررویی با خانواده خودتون بدید. برای برهم نزدن آرامش و صمیمیت کذایی خانواده تون دچار عواقب دردناکی برای خودتون و کسانی که شما رو دوست داشتند شدید که اگر یکی از افراد خانواده پدر مادر یا خواهرتون از این ماجرا خبردار بشن مانند همه کسانی که نظرشون رو بیان کردند حتما متاثر میشن. شما به جای کشیدن خط قرمز و محدود کردن خانم هایی که برای ازدواج انتخاب کردید تا تابع افکار و محدودیت های خانوادگی شما باشن بهتر بود از سال ها قبل این خط قرمز رو برای خانواده تون میکشیدید و اونها رو متوجه اشتباهشون درباره خودتون و زندگی برادرتون میکردید. اونها خانوادتونن اگر هم دلشون رو بشکنی بعد یه مدت یادشون میره و تورو می بخشن پس جنگ اول به از صلح آخره باهاشون درباره ترستون و چیزهایی که پیش اومد صحبت کنید و نگذارید به هیچ عنوان براتون تصمیم بگیرن و برای شما جایگاه مستقلی رو در نظر بگبرن.البته خودتون هم باید یه خط قرمز دور این افکار پوچ رشد نیافته خود بکشید به اصطلاح کلاهتون رو قاضی کنید و اگر فرصتی برای جبران گذشته خود دارید حتما این کار را بکنید به خانمی که دوستش دارید بگویید چه مشکلی دارید از او فرصت بخواهید. شما از او درخواست ازدواج کردید و ایشون هم از شما درخواستی دارد که با انجام آن صد در صد علاقه خود رو به او نشان دادید و ایشون رو از این همه فشار روحی که بیهوده بر او متحمل کردید نجات دادید.مطمئنا خستگی و کار مداوم قدرت فکر و تصمیم گیری رو کم میکنه اما باید تصمیم جدی در این رابطه بگیرید.
دیگه فکر کنم جواب کاملی داده باشم بقیه اش با شما که روش حسابی فکر کنید و برای خودتون  و آینده تون وقت بگذارید.
دارای دیدگاه مرداد 24, 1394 توسط بی نام
خودتون هم متوجه هستید که دوگانه صحبت میکنید آقای دکتر؟الان نمیشه فهمید که دوباره میخوایید باهاش زندگی کنید یا نه؟
بعدم مگه شما بشدت تحت نظر خانواده هستید؟
من همیشه فکر میکردم مردها علی الخصوص تو سن شما باید مستقل زندگی کنند!
خوب جدا زندگی کنید.
بعدم یعنی تا صد سالگی میخوایید بچرخید تا یه دختر بیاد خواستگاری شما از خواهرتون؟شما مرد هستید بنظرم رو خودتون کار کنید محکم بشید،پیشنهاد خوبی میتونه باشه مشاوره حضوری .
بنظرم چند جلسه هم از جناب مرتضوی کمک بگیر بلکه یک مقدار حس استقلالت تقویت بشه وگرنه واقعا دیر میشه.
منم جای شما بودم ،همین مورد رو از دست نمیدادم.عاقل باش دکتر،دیگه موردی با موقعیت این خانم که انقدر هم دوستت داره گیر نمیاری.باور کن دلم برای خودت میسوزه.حیف نیست هم اون دختر به این خوبی از دستت بره؟دو روز دیگه معلوم نیست کسی که گیرت میاد حتی جراح هم باشه،آدم سالم و پاکی مثل این دختر باشه ها.
کسی که بخاطر تو امتحان برد یا ارتقا شو از دست بده،از من به تو نصیحت،باید بزاری رو سرت!چون تو دوران برد و ارتقا ،واقعا کسی واسه کسی گذشت نمیکنه.بخدا دلم میسوزه که همچین مورد خوبی رو از دست دادی،چشمات بسته شده،حس میکنم نمیبینی اشتباهتو.
دارای دیدگاه مرداد 27, 1394 توسط بی نام
من فکر نمی کنم نیاز به مشاور داشته باشم. تو محل کارم هر کس مشکل داشته باشه برای حلش میاد پیش من . مشکلاتی که برای اون پیش اومد تقصیر خودش بود . اون باید متوجه میشد اگه من واقعا تصمیم می گرفتم میرفتم خواستگاری . من ازبرخورد اون با خونوادم مطمین نبودم
دارای دیدگاه مرداد 27, 1394 توسط بی نام
ایشالا زمانی که ازدواج کردید،غبطه ی خانمی که از دست دادید نخورید.بدترین حس،پشیمانی از دست دادن چیزی ایه که یک روز تو دست آدم بوده.
شما میتونستید همونطور که برای موهاش خط و نشون میکشیدید،برای ارتباط با خونوادتونم واسش حدود دلخواهتونو تعریف میکردید.ماشالا شما که خوب زور میگی!!!
در ضمن مگه آدم اًروم و متینی نبود؟خوب دیگه چه ترسی از برخوردش داشتی؟
بعدم اصلا آدم بدی بوده یا برخوردش نامناسب بوده،چرا بعد از دوماه بهش نزدیک شدی؟تو که از وسطاش تصمیمت عوض شده،خواستگارش نبودی دیگه،خوب دست نمیزدی،تو که دیدی آدم مقیدی هست،چرا بهش نزدیک شدی ،دوست اجتماعی عزیز!!!!
دارای دیدگاه مرداد 29, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام
اینکه هرکس برای حل مشکلش پیش شما می آید خیلی نکته مثبت باید در شما دانست. احتمالا.  اما این دلیل نیست شما مسئاه به وجود آمده ی خودتون را هم می تونید حل کنید. و این آسیب است که شما برای خود اقدام نکنید . آیا هیچ پزشکی برای معالجه خود به نزد پزشک نمی رود ؟؟؟؟

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه شهریور 7, 1394 توسط بی نام
برای اینکه بتونم این موضوع ازدواجو با خونواده مطرح کنم راه کاری هست ؟ من چند سال پیشم یه رابطه داشتم که بعد 3 سال باز مثل این خانم پیگیر ازدواج شد و اونم یه خانم متین و خوبی بود و باز همین طور مضطرب شدم ، اونم مرتب یک سال تمام بهم زنگ میزد و گریه می کرد و منم بهش پیشنهاد دادم که سفر بره که بتونه راحتتر کنار بیا د ولی تو راه تو تصادف به طور دلخراشی فوت کرد و من شدیدا شوکه شدم . الان حوصله شنیدن گریه یه زن رو ندارم ، از جاده هراسانم ولی تو ارتباطم دوباره به همون جا رسیدم و این خانم هم دچار افسردگی شدید شد و من هم برای اینکه طاقت شنیدن گریه هاشو ندتشتم بلاکش کردم ولی اون برای من نامه ای نوشت و حرفاشو زد . می دونم خیلی دپرسه ، چون شخصیتشو میشناسم و اصلا می دونم نمی تونه تحمل کنه ولی باز هم تو ارتباطم به همون جا رسیدم و کاری نمی تونم انجام بدم . بخصوص که اون از شدت ناراحتی با خواهرم هم تماس گرفت ولی فقط یه احوالپرسی کرده بود و حرفی نتونسته بود بهش بزنه ولی من که اینو شنیدم نا خود آگاه انکار کردم و گفتم اونه که به من گیر داده و مزاحمه . در کل اگه صبر میکرد من راه حلی پیدا می کردم ولی اون قبول نکرد و گفت در صورتی قبول می کنه که من خودم خواستگاری برم و عقد کنیم و هر وقت تونستم به خانوادم بگم . ولی اینم اصلا نمیشد . هم گفت ارزش ما تو زندگی هم به صداقت و مراممون بود ، اگه با خونوادت مشکل داشتی چرا وقت منو تلف کردی و گذاشتی ارتباط این همه جلو بره
دارای دیدگاه شهریور 8, 1394 توسط بی نام
راهکار هست
همین خانم را میخواهید؟
اگر تصمیمتون برای ایشونه،راهکار هست.
ایشون باید از طریق مادرتون وارد زندگیتون بشن.
ایشون میتونست پزشک مادرتون باشه
شما اصولا تا راه پیدا کنی طرفت یا با سانحه یا به مرگ طبیعی مرده.
مثل دخترا حرف نزن
مرد باش
اگر همین خانم رو بگیری من راه میدم.هزار و یک راه
ولی فقط برای این زن
که معصومیتشو ازش گرفتی
اگر تمایل داشتید آدرس میل میدم راههاشو بهتون میدم بواسطه ی روانشناس
تا ایشالا بعد از چهل سال روی پاهات بایستی
دارای دیدگاه مهر 30, 1394 توسط بی نام
جواب اعتماد خانم دکترو که گفتی من از اون مردا نیستم و بهم اعتماد کنو چطور میخوای بدی؟؟؟؟؟؟؟
دارای دیدگاه مهر 30, 1394 توسط بی نام
چقدر جوابهای شما مغرورانه و خودخواهانه هست اقای دکتر!! چقدر من داره حرفاتون!!
کمی به خودت بیا مرد ناحسابی!
40 سالته ! بچه نیستی! تو اجتماع بودی!
فکر کنم دیگران با لفظ اقای دکتر خیلی بادت کردن که خیلی راحت میگی من ...و میگی تقصیر خودش بود....!
واقعا چطور تونستی دختر به اون خوبی و پاکی و معصومی رو بازیچه خودت قرار بدی؟؟؟
به خاطر شخصیت نپخته و بچگانه و ترسوت یک نفر روحیش داغون شد
تو انقدر بی مسئولیتی که به خانوادت گفتی که اون مزاحمته!!!
تو هنوز نمیفهمی که شغل یک پزشک ساعت کاری مشخصی نداره و حتی ممکنه نصف شب بهش زنگ یزنن و از خواب بیدارش کنن تا بره بالای سر یک مریض....اونوقت واسه 1 ساعت زودتر بیمارستان رفتن خانم دکتر مشکل داری؟!!!!!
تو هنوز نمیفهمی جنس زن چه روحیه لطیفی داره
فاجعه است اقای دکتر....فاجعه....
دارای دیدگاه مرداد 11, 1396 توسط بی نام
اقاي دككتر شما بدرد هيچ زني نميخورين،چون لازمه ازدواج بلوغ عاطفي و سخصيتيه،خواندن چهار كتاب پزشكي بدرد درمان سرماخوردگي ميخوره نه شناخت رواني انسانو رابطه.مردي كه بعد از چهارماه خانوادسو نياره جلو مورد داره مثل شما.بازهم ميگم شما بدرد هيچ زني نميخوري چون مثل بچه بقنداق نياز داري.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...