خستگی

778 بازدید
سوال شده مرداد 29, 1394 در ارتباط توسط بی نام
سلام ، سوالی که دارم درباره نحوه غلبه با افسردگی و افکار بعد اتمام یه رابطه هست . مدت 3 سال قبل با آقایی آشنا شدم و بهم علاقمند شدیم  ولی بعد مدتی معاشرت متوجه سختگیری و شکاک بودن ایشان شدم . ایشون اگه به تلفن دیر جواب میدادم فورا رفتارش تغییر میکرد و بدون هیچ مدرکی منو محکوم به رابطه با کس دیگه و خیانت می کرد . اگه با کسی بیرون می رفتم قبول نمی کرد . مهمونیهای خانوادگی هم همینطور . وقتی زنگ میزد بعد احوالپرسی می پرسید کجا رفتی و با کی رفتی و برای یه موضوع ساده اوقات تلخی پیش میومد . فکر می کنم بیشتر مدت آشنایی به توضیح دادن مسایل عادی و مسخره می گذشت که گاهی  یک هفته طول می کشید که متقاعد بشه . ولی وقتهایی هم بود که خودش تلفن جواب نده و بعد زنگ میزد و من حساسیتی نشون نمیدادم ، چون ممکنه یه وقتهایی آدم صدای زنگو نشنوه یا کاری داشته باشه و نتونه صحبت کنه و بعد تماس بگیره و یه موضوع عادیه . راضی نمیشد من با خانواده مسافرت برم ولی خودش از مسافرت به تایلند و رفتن به walking street  که مرکز فساده و استریپتیز شو و رستورانی که بخارات مواد مخدر بوده صحبت می کرد . لی من و خونوادم وقتی سفر میریم اصلا تمایلی به رفتن به این مناطق فساد نداریم و به فکرمم نمیرسه که اینجاها برم و مدت محدود سفرو با این جاها پر کنم . از اینترنت یه نقاشی پیدا میکرد و اصرار می کرد این تو هستی . در حالیکه خونواده ما کاملا شناخته شده هستن . کم کم من از معاشرت و توضیح خسته شدم و صحبت باهاش برا م باعث استرس میشد . با دوستام بیرون نمی رفتم و معاشرت نمی کردم . ولی هر بار باز یه موضوعی پیدا میشد . ماه اول بهش گفتم بیا تموم کنیم ولی معذرت خواست و گفت همه از علاقه هستش و عذر خواهی کرد  ،بیرون می رفتیم جایی می نشست که از آینه مسلط باشه و از درگیری با آقایون وقتی با خواهرش بیرون می رفت صحبت می کرد . من هم تو بیرون از خونه مواظب بودم سرم پایین باشه و جلب توجه نکنم چون ما تو شهر کوچیکی زندگی می کردیم و من از بیرون رفتن مقید بودم چه برسه که این با کسیم دعوا کنه . خلاصه رابطه ما به همین دلایل خراب شد و گذاشت و رفت ولی معاشرت با اون روی روحیه من تاثیر بدی گذاشت ، الان 2 ساله دپرسم و روی امورات کاری و درسیم اثر گذاشته و پیشرفتی ندارم و نمی تونم خودمو از این حالت نجات بدم . از طرفی هم احساس تنهایی شدید دارم . خواهش می کنم به من کمک کنید .

3 پاسخ

پاسخ داده شده مرداد 31, 1394 توسط madani
با سلام

نفرمودين چند سال داريد.

اينكه شما 2 سال است كه دپرس هستيد آيا نسبت به درمان دارويي و يا رواندرماني اقدام  كرده ايد؟ چه نتايجي داشته است؟

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09107622133-77957732
نارمك -خيابان سمنگان-كلنيك عصر اميد زندگي
دارای دیدگاه مرداد 31, 1394 توسط بی نام
36 سالمه . هیچ اقدامی نکردم . من یه ادم سحر خیز و مرتب بودم ، الان زیاد می خوبم و نامرتب شدم . احساس تنهایی دارم . تا بحال هم دوست پسری نداشتم و ادم بی بند و باری نیستم .
پاسخ داده شده شهریور 1, 1394 توسط madani
با سلام

اين قابل درك است كه شما در اين سن و سال بعد از قطع اون رابطه و جدايي احساس فقدان كرده و علايم افسردگي را بروز دهيد.

آشنايي شما با چه هدفي صورت گرفته بود؟ يك دوستي ساده و يا ازدواج؟

آيا رابطه جنسي هم داشتيد؟

افكار آزار دهنده  شما بعد از قطع رابطه حول چه موضوعاتي است؟

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09107622133-77957732
نارمك -خيابان سمنگان-كلنيك عصر اميد زندگي
دارای دیدگاه شهریور 1, 1394 توسط بی نام
هدف دوستی و با معرفی یه دوست خانوادگی . با هدف ازدواج .
دارای دیدگاه شهریور 1, 1394 توسط بی نام
روابط نسبتا صمیمی بود . من اونو دوست داشتم و زود وابسته شدم و بعد متوجه این مسایل شدم . الان تنهایی آزارم میده و فکر می کنم با کی دیگه می خوام ازدواج کنم . رو احساساتم نمی تونم غلبه کنم و لی منطقا هم با خودم به نتیجه قطعی نمی رسم که اگه ازدواج می کردم خوشبخت می شدم ولی حس تنهایی دارم و دوست دارم یکی بود تو زندگیم ، از ط فی توخانواده ما دونفر که آشنا میشن تا اخر پای همه چی وایمیستن. منم نمی تونم با کسی دیگه آشنا بشم .
پاسخ داده شده شهریور 2, 1394 توسط madani
با سلام

 

 تا چه حد اين قاعده اي را كه براي خودتون گذاشته ايد درست مي دانيد؟ اينكه در خانواده شما دو نفر كه با هم آشنا مي شوند تا آخرش بايد پاي هم بايستند. البته اين را در مورد يك ازدواج و اگر آگاهانه و منطقي صورت گرفته باشه مي شه درك كرد ولي شما دو نفر كه ازدواج نكرده بوديد. پس به نظر نمي رسه كه پاي تعهد زياد در ميان باشه و بيشتر مسئله به احساس تنهايي و تنها موندن شما و پيدا نشدن خواستگاري ديگر و عدم ازدواج تا پايان عمر برمي گرددو اين است كه شما را به ازدواج به هر قيمتي و با هر شرايطي سوق مي ده. چرا كه با اين ويژگي هايي كه از اون آقا فرموديد هر كسي ببينه و بشنوه  ميگه كه شما نجات پيدا كرده ايد. چرا كه زندگي با افراد شكاك اولا دوامي نخواهد داشت و دوماً در صورت ادامه از اون كيفيتي كه بايسته و شايسته است برخوردار نخواهد بود.

هدف شما ازدواج است پس بايد خود را در اون مسير نگه داريد اون را در ذهنتون مرور كرده و راه هاي رسيدن به آن را بررسي كنيد.

البته اگر در حاليكه دچار افسردگي هستيد  بخواهيد براي آن كاري بكنيد احتمالا دچار شكست خواهيد شد چرا كه افسردگي روي ديد گاه شما، افكار و اعمال شما و نحوه تصميم گيري شما سايه انداخته و مانع رسيدن به هدفتان مي شود. پس توصيه مي شود ابتدا براي برطرف كردن افسردگي خود اقدام كنيد.

 در ضمن يكي از سوالات مرا پاسخ نداديد.

 موفق باشيد.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09107622133-77957732
نارمك -خيابان سمنگان-كلنيك عصر اميد زندگي
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...