مشاوره ازدواج با استاد مرتضوی

1,042 بازدید
سوال شده شهریور 16, 1394 در ازدواج و طلاق توسط taravat
سلام استاد مرتضوی، من همون دختری هستم که 28 سال دارم، مجرد، فوق لیسانس حقوق، و از بدو تولد با مشکل و ضایعه مخچه ای، که نمیتونم کارهای ظریف و کارهایی که با حرکات تعادلی همراه هست رو انجام بدم، و از بچگی تا الان همه کارهام مامانم برام انجام داده، مامانم من رو دانشگاه برده، مامانم همیشه از خیابون رد میکنه من رو میگه تو نمی تونی رد بشی از خیابون و اگه رد بشی ماشین بهت میزنه و دستت یا پات میشکنه، بهش میگم اینقدر از بچگی نتوانستن رو بهم القا کردی که الان واقعا ملکه ذهنم شده که نمیتونم، ولی از الان به بعد دو دارم مستقل بشم، ولی مامان خیلی دخالت میکنه تو کارهام، و الان دو ساله از صبح تا شب هر روز تو خونه بیکارم و خسته شدم از بیکاری، ناگفته نماند که دلیل اینکه نمیرم سرکار اینه که مامان بهم میگه تو حرف نمیزنی سرکار هم نمیتونی و نباید بری، دلیل اصلی حرف نزدم اینه: چون مقداری لکنت زبان دارم و زبونم میگیره، حرف نمیزنم، بچه که بودم 7 سالگی و دبستان، بخاطر همین مشکل لکنت زبان دو سه بار حرف زدم و مورد تمسخر بچه ها قرار گرفتم، از همون موقع با خودم قرار گذاشتم که اصلا حرف نزنم حتی یک کلمه تو جامعه، و از اون وقت خیلی میترسم از حرف زدن و برقراری ارتباط تو جامعه، خیلی میترسم، ناگفته نماند که الانم لکنت زبان دارم و تو خونه هیچکس نفهمیده حتی مامان، و خودم فهمیدم، و به خاطر همین مشکل حتی سرکار نمیرم، و یک دونه دوست هم ندارم، الان 28 سال دارم، و هر مهمونی که با مامان میرم، اصلا حرف نمیزنم حتی با یک نفر، میشینم و میرم تو لاک خودم، تو 3 4 ساعت که مهمونی هستم، و 12 سال دوره مدرسه هم همینطور بودم، حتی معلم بچه شر کلاس رو می ذاشت کنارم بشینه، بعد یک روز اونم بلند میشد، و حتی دوران دانشجویی هم اینطور منزوی بودم، حتی با اساتید هم حرف نمیزدم، بخاطر ترس از تمسخر شدن، چون بچگی اتفاق افتاده برام و گوشه ذهنم هست، چکار کنم که ترسم از برقراری ارتباط بریزه؟  و تنه این ترسم نسیت، از همه چی میترسم، از ترس از مورچه و گربه و مرغابی، تا ترس از پله برقی و نواری که داخل برخی پاساژها هست،  و حتی از آب هم میترسم، و اصلا شنا نمیرم، چون روانپزشک برام شنا و دوچرخه سواری رو رانندگی رو برام ممنوع اعلام کرده، چون حرکات تعادلی داره و نمیتونم انجام بدم، بند کفشم اصلا نمی تونستم ببندم ولی با 582 بار تمرین یاد گرفتم ببندم. و مامانم معتقده که  اصلا نمی تونم ازدواج کنم چون نمی تونم کار انجام بدم، و بهم میگه اگه هم ازدواج کنی شوهرت طلاقت میده، و با یه بچه برمیگردی خونه پدرت، چون نمیتونی کار کنی، طلاقت میده، و دوتا خواستگار خیلی خوب داشتم پسر دکترا فقه داشت، و من چون مشکل دارم از بدو تولد، مشکل شکل نگرفتن سلولهای مخچه ام، مامان هیچی نگفته بود از مشکلم، و دیگه هم خواستگار ندارم، نمی دونم به خاطر مشکل مادرزادی کد دارم هست یا بخاطر اینکه مشکل دارم در برقراری ارتباط، الان به مرحله ازدواج رسیدم، چون خیلی تو خونه با مامان و خونواده در تنش و درگیری هستم، دلم میخواد ازدواج کنم ولی خیلی میترسم مطرح کنم جلو مادرم و خونواده، چون مادرم که گفتم علتش رو مخالف سرسخت ازدواج منه، و پدرم هم سنتی هست، بخدا موندم چکار کنم استاد مرتضوی؟ مشهد ساکنم، اینجا رفتم پیش روانپزشک دکتر وثوق که بهم دارو داد و مامان گفت دارو میده نمیارم بری پیش روانپزشک، چون مخالف سرسخت دارو هست، و پیش یک مشاور دیگه هم رفتم فوق لیسانس روانشناسی داشت بجای اینکه بهم بگه تو میتونی بند کفش خودت رو ببندی، بهم گفت تو اصلا نمیتونی بند کفش خودت رو ببندی و باید بری متخصص مغز  و آب پاکی رو ریخت رو دستم و ناامیدی بهم داد، یه مشاور دیگه تهرانی دارم که دکتر ای روان شناسی داره، و تلفنی با مشاورم در ارتباطم بهش گفتم اینطور گفته مشاور مشهد، گفت هیچی بارش نیست، حتی مشاور تهران تلفنی با مادرم هم حرف زده و گفته که دختر شما میتونم همه کارهام انجام بده و با تمرین، و حتی به مامان گفته که نتوانستن از بچگی به ذهنش القا کردی، و نمی دونم مامان چی بهش گفته، من یک مشاور حضوری میخوام که درد دل کنم با مشاور،  اینقدر حالم بد بود که حتی افکار خودکشی اومده بود تو ذهنم، و حتی یک نامه هم نوشتم که یه روز که تنها هستم خونه، خودکشی کنم، من دستم یه ذره خراش برمدار تحمل ندارم، بعد میخوام خودکشی کنم، الانم وقتی خیلی درگیر هستم و تنش دارم به فکر خودکشی می افتم،  اینقدر تنها هستم که حتی یک دوست هم ندارم و حتی مامان اجازه نمیده تنها تا سر کوچه برم، مشاورم گفته حتما باید بری باشگاه والیبال یا بسکتبال تا حالت خوب بشه، حتی به مامانم گفته، ولی اصلا ثبت نام نمیکنه و اجازه نمیده، و میگه میترسم بجای باشگاه از جای دیگه سردر بیاری، میگه بهت اعتماد ندارم، سر یک اجازه نگرفتن از مامان و اینکه خودم ميخواستم مستقل بشم و رفتم تنها پیش مشاور از خرداد ماه هر روز درگیری و تنش دارم با مادرم از صبح 7 صبح، تا شب، بیکاری هم روی من فشار آورده و تا چیزی بهم میگن سریع گریه میکنم 3 ساعت، حتی چیزی پرت میکنم، و خیلی پرخاشگر شدم، استاد چکار کنم؟ ببخشید اگه طولانی شد و سرتون به درد آوردم، باید با یکی بالاخره درد دل کنم. الان فقط مشاور تلفنی دارم، مشاور خوب تو مشهد سراغ دارین؟ مادرم اصلا خبر نداره که با شما از طریق مجازی در ارتباطم اگه بفهمه باز دوباره بدبخت و بیچاره میکنه من رو، از مطرح ازدواج خیلی میترسم، جلو مامان، باز اینکه خواستگار هم ندارم، ولی بخاطر فرار از این شرایط تنش زا و فرار از مشکلات حاضر به ازدواج کردن شدم.

2 پاسخ

پاسخ داده شده شهریور 18, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام عزیز مکرم

شما بزرگوار به پیش نهادات عمل نمی کنید پس مادرتان را بفرستید جلو تا ببینیم مشکل ایشان با شما چیست و یا به چه دلیل دوست دارد تو به او چسبیده باشی.

شما هرموقع علنی خواستی اقدام کنی و پنهان کاری را بگذاری کنار بعد باهم حضور پیدا کنید تا مسئله را بتوان حل کرد . هر چی گفته می شود شما اعتقاد خودتون را تکرار می کنید . در نتیجه کاری پیش نمی رود.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه شهریور 18, 1394 توسط taravat
چه پیشنهادی استاد مرتضوی؟ همین دیروز مامان بهم گفت عقلت قد بچه 2 ساله هست.
پاسخ داده شده شهریور 18, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام ایمیل ها و مطالب گذشته از اول که بین ما ردو بدل شد بخوانید

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه شهریور 19, 1394 توسط taravat
مادرم رو چطوری بفرستم جلو استاد مرتضوی؟ خیلی به مامان وابسته شدید هستم به طرز وحشتناک، مثلا 3 هفته پیش، با خانواده رفتم گناباد، و بعد خانواده اومدن و من موندم گناباد، یک هفته، و اصلا از مامان دور نشده باشم اولین بار بود، بطوریکه مامان گریه کرده بود از دوری من، بعد اونوقت اینطور من رو اذیت میکنه مامان، خیلی حالم بده استاد مرتضوی، یه کاری بکنید برام استاد مرتضوی. شنبه ها برنامه تون چطوریه استاد؟ این شنبه نه شنبه بعدی اگه بتونم زنگ بزنم بهتون، باید هزینه بدم یا رایگان هم میتونم با شما حرف بزنم؟
دارای دیدگاه شهریور 19, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام
تا یک هفته بعد از مهر رمان بسیار بسیار کم دارم .نمی دانم واقعا اگر شرایط باشد در خدمتم . بابت هزینه هم بعد که تماس گرفتید با خودتون صحبت می کنیم.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه شهریور 19, 1394 توسط taravat
استاد حالم خیلی بده، باید با یک مشاور و روانشناس حرف بزنم، خیلی روم فشار هست، دو ساله بیکارم با فوق لیسانس حقوق، امروز با خواهرم بحثم شد، بهم میگه تو از لحاظ مغزی مشکل داری، با هم قهریم، منم از ساعت 3 عصر دارم گریه میکنم. وقتی مامانم بهم میگه تو مشکل داری همه از ظاهرت میفهمن، باید خواهرم یاد بگیره   بگه. خیلی پرخاشگر وعصبي ام تو خونه.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...