دختری 30ساله که حدود 3ماه پیش بطور سنتی با دوست 38 ساله خواهر زادم عقد کردیم اقا پسرسختگیربوده هرجا مادر رفته خواستگاری بهانه ای میاورده،خانواده هامون سنتی مذهبی هستن خودش منو دیده وپیشنهادداده و مسایل مشکلات خانواده ما-طلاق مشروب خوردن یکی دوتا اطرافیانو...-رو عنوان نکرده حالا مادرش این مسایلوفهمیده و میگه خانواده هامون بهم نمیخورن و2ماهه هردوپارا در یک کفش کرده که یا ازدواج با این دختر و زدن قید من یا طلاق بده!!!!!ما باهم مشکل خاصی نداریم مادرش زن بسیار ارام و مودبی ست ،با همسرم بارها بحث و دعوا داشتن و او نمیخواد جدا بشه از طرفی به مادرش هم وابستگی عاطفی داره اما از لحاظ مالی مستقل ست و تا حدودی خانواده به او وابسته اند پسرمیگه عروسی عقب بندازیم تامادرم راضی بشه ومادرهم اینجوری میگه