سلام دختری 22 ساله هستم در حال حاضر درس می خوانم و ترم آخرم و تازه شروع به کار کردم همه ی فکر و ذهنم درگیر آینده ست بعضی اوقات غم تو چهرمو غریبه ها هم می بینند به راحتی... مادرم در مورد اولین خاستگارم خیلی منو تحت فشار می ذاشت البته تو اون زمان پدرم کارشو از دست داده بود و مادرم از من توقع داشت که به اون آقا جواب مثبت بدم در حالیکه اون آقا اصلا برای من جذابیتی نداشت و معیار ایشون بیشتر معیار مالی هستش در صورتی که من این دید رو ندارم البته جز معیارهای مهم می دونم ولی نه اینکه همه چیز باشه برام و این اذیتم می کنه که فکر می کنه من سطحی فکر می کنم و عاقل کسیه که پول رو انتخاب می کنه! خواستم ازتون بپرسم که در مواجهه با موقعیت های اینجوری چی کار باید انجام بدم که بحثی پیش نیاد مثل موردی که بیان کردم؟ من در حال حاضر حس می کنم که اصلا آمادگی برای ازدواج رو ندارم البته دوست دارم این آمادگی رو در خودم ایجاد کنم ولی نه الان! از آینده می ترسم دوست ندارم همچین شرایطی دوباره برام بوجود بیاد در صورتی که طرف دلخواه من نباشه... خواهشا راهنمایی کنید که برخورد درست چیه؟