فرق گذاشتن بین پسر و دختر توسط والدین

4,580 بازدید
سوال شده دی 5, 1394 در عمومی توسط شیرین
درمورد فرق گذاشتن والدین نسبت به پسر و دختر توضیحاتی بفرمایید.با والدینی که فقط به پسر امکانات میدند و برای دختر هیچ حقی (مالی) قائل نمیشوند چطور باید برخورد کرد.من مدام با خانواده در جنگ و ستیز هستم و خشم از آنها به جایی رسیده که در مقابل خودشان آرزوی مرگ شان را میکنم و نسبت به برادرم احساس تنفر دارم و چنان حس میکنم بی پشتوانه ام که اضطراب باعث تیک عصبی در من شده

لطفا راهنماییم کنید چطور برخورد کنم که اینقدر عذاب نکشم و تیک عصبیم هرروز بدتر نشه
دارای دیدگاه اسفند 3, 1396 توسط negar
سلام دوست عزیز من هم مشکل شمارو دارم واقعا برام زجر اوره به طوری که حتی به همسرم هم بی میل هستم کلا از زندگی بیزارم وقتی میبینم چطور مادر و پدرم به پسرانشان توجه میکنن و حتی عروسش را بارها دیده ام که به انها توهین کرده ولی باز با او باملایمت برخورد میکنن من وقتی خانواده همسرم متوجه بی میلی خانواده ام نسبت به من شدن مثل والدینم برخورد کردن. من از هردو خانواده تردد شدم همسرم تا شب سرکار هست و با وجود مادر و خواهرم همیشه تنهام ومدام گریه میکنم حتی با چه عشق علاقه ای رفتم کنارشون خونه خریدم ولی بارها شاهد این بودم برادرم و دعوت میکردن منم با چه خوشحالی  می رفتم خونشون درو میبستن یا در میزدم با متلک هاشون منو بیرون میکردن و متاسفانه طولی نکشید از اونجا نقل مکان کردم بخاطر کار همسرم نمیتونیم بچه دار شیم و دکتر گفته باید قید کارو بزنه اونوقت شاید امیدی باشه و چون زن داداشم بچه داره و نوه پسر هست همیشه سرکوفت میخورم از مادرم و پدرم این برخوردا باعث شده تنها تو خونه باشم و فقط اهنگ غم گوش بدم و همسرم هم همیشه میگه نمیتونم کاری از دستم بر نمیادمن چند باری تهدیدشون کردم خودکشی میکنم و واقعا هم قصدش و داشتم ولی همسرم مانع شد درحالی که مادر و پدرم به من میگفتن به جهنم بمیر ماهم راحت شیم همیشه کنار دوست و اشنا منو خاروخفیف میکردن درحالی که عروسشون و با اون بلاهای که سرشون اورد و همه میدونستن مورد احترام خاصی قرار میدادن حتی مادرم پیش اقوام به من میگفت مریض ام روانی ام همه با دید بدی به من نگاه میکردن من به هرمادری که به بچش محبت میکنه میبینم باچه حسرتی شاهد صحنه های میشم که تا به الان ارزوی اینکه سرمو بذارم روی پای مادرم و دارم و همیشه منتظر اون لحظه ام ارزوی داشتن درد و دل مادرانه ای هستم بخدا...شما بگید من چیکار کنم

2 پاسخ

پاسخ داده شده دی 8, 1394 توسط روانشناس مثبت
با سلام
دوست عزیز مشکلی که بیان کردید رو  متاسفانه برخی از بچهها در خانواده تجربه می کنند.تقسیم عادلانه مهر و محبت والدین نسبت به ثمره های زندگیشان یکی از مهارتها و توانمدیهایی است که برخی والدین متاسفانه از اهمیت موضوع غافل هستندو جالبه که بسیاری از نزاع و درگیری بین فرزندان و حس حساد  و کینه بین آنها بخاطر رعایت نکردن همین امر است.
هم توصیه دین و هم توصیه روانشناسان این است که بهتر است فرزندان از لحاظ عاطفی در خانواده تامین شوند تا شخصیت آنها بصورت سالم رشد و پرورش پیدا کند.دوست عزیز در وهله اول آرامش خودتون رو حفظ کنید چون با ناراحتی و عصبانیت تنها خودتون رو اذیت می کنید.در محیطی آرام و با حفظ احترام والدین بصورت دوستانه از نارصایتی از شرایط فعلی صحبت کنبد .در مورد انتظارات خودتون از والدین و خواستهاتون صحبت به میان بیاورید و اینکه شاید عدم آگاهی والدینتان باعث بوجود آمدن این مساله شده است.
 در صورتی که خودتون امکان صحبت با والدینتون رو نداشتید یا نتیجه دلخواه بدست نیومد از کمک یک بزرگتر امین می توانید استفاده کنید.
مسلما پدر و مادرتون شما را بعنوان فرزند دلبند خود با تمام وجود دوست دارند اما گاها بدلیل فرهنگ حاکم بر محیط یا متاسفانه بی اطلاعی از نحوه ترببت صحیح و اصولی و شیوه برخورد مناسب با فرزندان باعث بوجود آمدن همچین مساعلی می شود.موفق و پیروز باشید
دارای دیدگاه دی 9, 1394 توسط شیرین
ممنون اما هیچ جوری قانع نمیشند متاسفانه.دیگه من فقط جدیدا با خودزنی تونستم کاری کنم که این شیوه رو کمی تغییر بدهند.خسته شدم.مدتی هم جدا زندگی کردم برام بهتر بود اما شرایط مالی و حمایت نکردنشون باعث شد مجدد به همون خونه جهنم برگردم.الان همش وقتمو پر میکنم که زیاد خونه نباشم و نبینمشون
پاسخ داده شده دی 21, 1394 توسط روانشناس مثبت
باسلام
دوست بزرگوار شیوه شما برای تغییر وضعیت اصلا به صلاح نیست.
توصیه می کنم مراجعه حضوری داشته باشین به روانشناس به اتفاق والدینتون.موفق باشید.
دارای دیدگاه مرداد 8, 1397 توسط گلی
واسه همینه همیشه با پیشنهاد مشاوره رفتن عصبی میشم، مشاوری که درک نمیکنه خانواده ای با همچین مشخصاتی پاشو تو دفتر مشاوره نمیذاره اونوقت چطور میشه بقیه مسائل رو درک کنه
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...