عدم اعتماد و ....

309 بازدید
سوال شده دی 20, 1394 در ازدواج و طلاق توسط خ سيف الدين
با سلام و احترام

مشاور محترم تقريبا سوالهاي دوستان ديگر رو خوندم و ميدونم مشاوره ه صورت نوشتاري و كوتاه كمتر به نتيجه ميرسه اما به هر حال با توجه به شرايطم همين شايد بتونه كمكي به من داشته باشه. زني هستم 39 ساله. كارشناسي حقوق و اقتصاد خوندم.كارمند هستم .داراي 3 فرزند .يك دختر 12 ساله و 2 پسر 7 ساله ....همسرم 40 ساله هستن و ديپلمه و شغلشون پيمانكار اتوبوس و ميني بوس هستن و خودشون هم روي اتوبوس كار ميكنند.

متاسفانه ازدواج من و همسرم به دليل مشكلات بسيار زياد كه توضيح زيادي داره با شرايط خوبي شروع نشد.مشكلاتي كه خانواده من به وجود آوردن براي من و به مراتب بيشترش كردن كه باعث شد بعد از 2 سال و نيم با همسرم ازدواج كنم . به هر حال چون خودم فرزند طلاق بودم و شخصيت اجتماعي و شخصي خودم رو خودم شكل داده بودم در خانواده خودم به صبوري معروف بودم.بعد از ازدواجم هم هميشه به همسرم گفته بودم تحت هيچ شرايطي طلاق نميگيرم و اگر هر مشكلي داشته باشم فقط با مردن زندگي من از هم پاشيده ميشه.مشكلات زندگي من و همسرم از نظر مالي بسيار زياد بود.اما مشكل اصلي شك و بد بيني همسرم نسبت به من بوده.اويل من اهل كنكاش و سرك كشيدن تو كار و موبايل همسرم نبودم اما به مرور با توجه به همين رفتارهاي ايشون اين مسئله براي من هم باب شد. يعني همونطور كه ايشون به خودشون اجازه ميدادن گوشي منو زير و رو كنن من هم ناخودآگاه ميرفتم سر گوشي ايشون اما متاسفانه ايشون فقط به اين بسنده نميكردن . از كشوهاي ميز شخصي من تا كمو و كيف و موبايل رو هميشه زير و رو ميكردن . البته مثلا در خفا اما هميشه متوجه ميشدم و وقتي شكايت ميكردم ميگفتن مگه چيزي داري يا چيزي هست كه مي ترسي . اين رفتارها ادامه داشت و در بازه هاي زماني مختلف ناخواسته موردهايي هم پيش ميومد كه شك و ظن ايشون صد برابر ميشد و وضع رو بدتر ميكرد اما با زبوني كه داشتن و با اخلاقي كه از من ميشناختن به هر حال با دعوا يا بحث و قهر يكي دو روزه خاتمه پيدا ميكرد.همينطور در روابط زناشويي من در حد توانم پاسخگوي نياز ايشون بودم اما نياز بدني ايشون و احساس مشترك من با اين مسئله با هم هماهنگ نبوده و هميشه به خاطر اين مورد هم از من گلايه و شكايت داشتند.تا اينكه بعد از حدود 10 سال سختيهاي كاري .كار ايشون ثبات گرفت و به قولي كار و بارشون رونق گرفت و اين شد باب جديدي در رفتار ايشون با من ... ايشون سرويسي رو گرفتند كه همه اونها خانومهاي كم و سن و جوان و به روزي هستن و كم كم هم پاي اين شبكه هاي اجتماعي باز شد.و شد سرگرمي براي ايشون و اضافه شدن شك و ظن به من... مثلا اينكه پس حتما يه چيزي تو ايميلت داري كه رمز ايميلت رو به من نميدي.يا اينكه حتما ميري تو فيس بوك و غيره ... كم كم به من تهمتهاي جديد اضافه شد كه حتما با كسان ديگه ارتباط داري كه منو تحويل نميگيري ... متاسفانه همسرم خيلي خيلي و به راحتي دروغ ميگه و طوري مظلومانه رفتار ميكنه كه همه حرفهاش رو باور كنن.اخلاقش هر روز بدتر شد ... و توقعش بيشتر... يعني اگر من يك ماه در اختيار ايشون بودم و يك هفته ميگفتم حوصله ندارم يا خسته هستم يا نميخوام سريع ميگن بعله حتما بيرون با كسي هستي كه نميخواي يا اينكه حتما تو اداره با آقايون رابطه داري كه از من خسته شدي و سير شدي و متاسفانه هميشه با برداشتن گوشي من و شماره هاي اقوام و دوستان من توي اينجور مواقع شروع به تماس گرفتن و گلايه و شكايت ميكنن و چون هميشه من گفتم از آبروريزي فراريم و يا اينكه من طلاق نميگيرم با خيال راحت تهديدم كردن كه به داييات ميگم بيان يا تو كس و كاري نداري و اين حرفا و هميشه ميگن به تلافي اون سالهايي كه من وضع ماليم خوب نبوده و تو خرجم رو دادي و منتش رو سرم گذاشتي حالا پولام رو ميكوبم تو صورتت و به جايي ميرسونمت كه جنون بگيري اما هيچوقت طلاقت نميدم.همه فاميل و آشناها ايشون رو به بذله گويي و خوشرويي و خنده ميشناسن و براي هيچكس قابل باور نبود كه اين رفتارها رو با من داشته باشه ... به هر كسي كه گلايه ميكنه ميگه اين خانوم تو مسايل زناشويي كه به من اهميتي نميده و من 12 ساله مجردي زندگي ميكنم و اين خانوم مدام فحش ميده و ناسزا ميگه و اينكه اين خانوم عادت داره منو نفرين ميكنه . من توي همه دعواهام تنها كاري كه كردم اين بوده كه مثلا چند شبي رو توي اتاق بچه هام خوابيدم و همين باعث آبروريزي بيشتر براي من شده.اما جالبي رفتار ايشون اينه كه با خانومهاي بيرون و تو محل كارشون بسيار صميمي رفتار ميكنه و بسيار زياد اهل بگو و بخند هست . و چند با هم ديدم تو فضاهاي مجازي با خانومها چت و گفتگو داشته و گفته زنم مريضه يا روانيه يا مرده و از اين حرفا...به هر حال من به مرحله اي رسيدم كه هيچ احساس مثبت و خوبي نسبت به ايشون ندارم و بسيار دلسرد شدم. متاسفانه براي اولين بار كه امسال براي سفر اربعين به كربلا رفتيم و چند تا پيامك من به همكار آقاي خودم كه اونجا بودن و من براي انجام دادن كاري بهشون پيامك زدم و همسرم به من تهمت زدن كه با ايشون رابطه دارم من كلا تو اتاق بچه هام خوابيدم و ايشون هم از اين فرصت استفاده كردن و آبروي منو همه جا بردن به اقوام من تماس گرفتن و خواستن بيان و جمع بشن و تكليف زندگيمون رو معلوم كنن و همون حرفها رو تكرار كردن و گفتن كه به من اعتمادي ندارن و شك و ظن دارن و 12 ساله مجرد هستن و همينهايي كه گفتم.مضاف بر اينكه اين بار كتكم هم زدند . و هر چقدر ديگران ميگن شايد تو هم ايرادي داري يا كاري كردي كه همسرت باهات بدرفتاري ميكنه قبول نداره . يعني همه رابطه ها و مراودات خودش رو قابل قبول ميدونه و فقط رفتار من ايراد داره.الان سردي زندگيم و روحم به حدي رسيده كه بسيار افسرده و نااميد هستم . مدام قرصهاي اعصاب و آرامبخش و دم نوشهاي آرامبخش ميخورم كه بتونم شبها بخوابم . در طول روز مدام گريه ميكنم . خسته شدم و نميدونم چكار كنم. اينبار با بودن اقوام براي اولين بار از طرف من قرار شد يه مقدار صبورتر باشيم و به هم فرصت بديم و ايشون ديگه به من تهمت نزنن اما متاسفانه بازم ايشون از طريق موبايلم برنامه اي رو از گوشي من روي گوشي خودشون نصب كردن و شماره ها و مطالبم رو ميخونن و وقتي اعتراض كردم گفتن چيه از چي ميترسي مگه چيزي داري خب تو گوشي من نصب باشه منم بخونم ... يعني آقاي دكتر هيچ حريمي براي خودم ندارم . مسافرت نميريم چون بايد به سبك همسرم بريم مسافرت . موبايلم تحت كنترله . همه وسايلم مداما تحت كنترله و مدام ميگرده...حتي وظايف يه مرد رو هم انجام نميده يعني ميگ يخب شما هم بايد نفقه بدي ميگه خب خوراكياتون رو كه از سوپر ميگيريد براتون مبل و تلويزيون هم خريدم . تا به حال هيچوقت براي شخص من هزينه اي نكرده و به طول مثال براي اولين بار امثال عيد و روز زن برام النگو خريد كه اونهم اينقدر گفت از سرت زياده و لياقتت نيست پسش دادم. اما اگر شما و يا هر كسي براي بار اول با ايشون صحبت كنيد ميگيد از اين مرد بهتر پيدا نميشه . اما هيچكس رفتار شخصيش با من رو نميبينه و وقتي به اين نتيجه ميرسه كه ديگه راهي نمونده از در مهربوني وارد ميشه و مظلوم نمايي ميكنه و مدام ميگه ميترسم از دستت بدم . اما نميپذيره با رفتارش خودش باعث شده من ازش فراري باشم.

حالا راهنماييم كنيد چكار كنم . كجا برم . ازم نخواهيد كه بهش محبت كنم چون واقعا برام مقدور نيست و بسيار دلسردم.

ممنون از راهنماييتون و وقتي كه براي خوندن اين همه درد دل گذاشتيد
دارای دیدگاه دی 22, 1394 توسط بی نام
ميشه بپرسم واقعا جواب مشكلات و سوالات رو كي ميدين و چند روز بايد منتظر بمونم ؟؟؟
واقعا شايد يك نفر مثل من در شرايط حادي باشه بهتر نيست به سوالات حادتر زودتر پاسخ بدين ...من سوالات رو خوندم و ديدم خيلي از سوالات تو درجه اضطرار نيست اما خيلي زودتر پاسخ داده شده.شايد به دليل طولاني بودن نوشته من پاسخ نميدين .اما من براي اين طولاني نوشتم كه ديگه مدام سوالات پشت سر هم نباشه . با تشكر

1 پاسخ

پاسخ داده شده بهمن 16, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام بانو سیف الدین

معنای فامیلی شما جواب گو خیلی از سوالات شما است.

اما من به عنوان کسی که در قبال انسان و انسانیت مسئول هستم از شما معذرت خواهی می کنم هرچند بسیار دیر است و آنچه می خواهد اتفاق نیفتد شاید افتاده باشد.من قبول دارم . اما شرایط من تا کنون نبوده است.

مهمترین مسئله این است آنچه اینجا نوشته و بر اساس آن بسیار سخت است شرایطی که بیان شده است . و در این جا نکته ی اساسی این است که شما در بیان خود فرمودید بچه ی طلاق هستید و این یک باور غلط را احتما لا به وجود آورده باشد. و حالا کاسه صبرتون لبریز شده و آسیب های جدید. که نیاز به جزئیات و تحلیل داره .

دوم اینکه با ویژگی هایی که از همسرتون بیان کردید نیز خیلی مهم است که نشان از وجود آسیب های شخصیتی یا روانی دارد که در صورت تحلیل درست باشد. آن قابل تغییر نیست و هیچ کاری نمی توان برای آن کرد.

حالا بر می گردیم سر اصل موضوع با توجه به دیدگاه من

دیدگاه من بر اساس آسیب شناسی روانشناختی مبتنی بر خود  و محوریت مراجع محور می باشد.

براساس اصل آسیب شناسی سه نکته ی اساسی را اگر ما بتوانیم در هر اقدام رعایت بکنیم طرح ما موفق خواهد بود هرچند که نقص هایی هم داشته باشد.
1. چه کار بکنیم که آسیب به وجود نیاید.
2. چه کار کنیم آسیب به وجود آمده را حل بکنیم.
3. اگر نمی توانیم آسیب را حل بکنیم چه کار بکنیم که زمینه ی ایجاد آسیب در آینده نشود.
و اگر این سه نکته ی کلیدی در تمام مراحل درمان مد نظر باشد اطمینان بر عدم آسیب را به ارمغان خواهد آورد.

بر این اساس نگاه من این گونه است . امید وارم دانش من به دانش شما اضافه کند .

دانش شما اضافه شود نگاه شما تغییر می کند.

نگاه شما تغییر کرد در احساس و رفتار شما تغییر ایجاد می شود

رفتار و عملکرد شما تغییر کرد در دیگرات ایجاد تغییر می کند بر اساس نوع رفتار و احساس تغییر یافته ی شما

اگر در طف مقابل تغییر هم ایجاد نشود به شما آسیب وارد نمی شود

 

ما کاری را که می توانیم بکنیم نسبت به خودتون است که شناختتون به خودتون زیاد شود و بتوانید از آسیب رسیدن به خودتون در مرحله ی اول و بعد خانواده جلوگیری کنید. یا اگر تصمیمی را که می گیرید زمینه ی آسیب جدید نباشد.

در بعضی شرایط باید بدانید که طلاق بهترین تصمیم و مفید ترین راه حل است. چون خودش آسیب است اما از آسیب های غیر برگشت یا بد تر جلو گیری می کند.// مثلا شما باشید ولی به عنوان یک بیمار روانی بهتر است . یا شما باشید و سالم باشید به عنوان یک مطلقه که هم سر کار است هم آسیبش به دیگران نمی رسد . هم سربار دیگران نمی شود.

باز هم از دیر پاسخ دادن و نبودن خود شادمانیم کمتر شد.

شادمان و سربلند و پایدار باشید.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...