ازدواج و طلاق

323 بازدید
سوال شده بهمن 20, 1394 در ازدواج و طلاق توسط بی نام
دختری 30ساله هستم 6 ماه ست با دوست خواهر زادم 38 ساله انصافا از لحاظ ظاهر و باطن پسر خوبیه فرزند بزرگ خانواده 7 فرزندی-که 2دختر و پسر بعد متاهلند- اذری زبان که دورادور مارو میشناخته عقد کردیم شخصیتم مطیع و کمی منفی نگرست اونا بسیار مذهبی هستن ما نه زیاداما من سعی میکنم شبیه این اقا باشم مدت کمی بعد عقد مادرشون مسایلی مثل مشروب خوردن یادوست دختر داشتن اطرافیانم، سیگار کشیدن خواهر 54 سالمو، اعتیاد پاک شدن و بعد مرگ برادرم، جدا شدن خواهر زادم از زنش و ازدواج همون زن با پسر برادرمو علیرغم میل همسرم فهمیداعتقاد داره خانواده هامون بهم نمیخورن و ما بی بند وباریم گرچه بیراهم نمیگه اما تقصیر من چیه،همسرم تمامشو میدونست و جلو اومد هم شخصیت هم مالی مستقل است و خانواده بسیار وابسته اش هستن  من معتقدم بدون مادرشم میشه اما میگه صبرکن تا راضی بشن که-این حرف- باعث شده فکرکنم دو دل شده ،سعیشو کرده و میکنه که تا الان نتیجه ای نداشته بسیار بحث و درگیری دارن چند ماهه که خانوادش ازم خواستن حتی خونشون هم نرم  خودش هر روز میاد دیدنم برخلاف خواست مادرش-پس چندان به حرفشونم نیست-!!!!دیگه خودمم نمیدونم چی درسته چی غلط !شبیه غریقی که به هرچیزی چنگ میزنه میدونم میخندید اما مادرم زنی 70 ساله و خرافاتی ست که شنیده ستاره ما باهم جفت نبوده که تو این شرایط روی من تاثیر بدی گذاشته
ماباهم مشکل خاصی نداریم نمیخواهیم جدا بشیم باید چیکار کنم اصلا ارامش ندارم بشدت استرس دارم بطوریکه همه چیزم بهم ریخته تازه نمازمو میخونم اینم.....

1 پاسخ

پاسخ داده شده بهمن 20, 1394 توسط نازی قنبری
این سوال پاسخ داده شده است.

نازی قنبری
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
تلفن تماس: 021_23584444
داخلي 1 - کد مشاور 4640
موبایل: 09193809255
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...