نميدونم واقعا!

328 بازدید
سوال شده بهمن 25, 1394 در عمومی توسط بی نام
سلام

من دختري ٢١ ساله هستم اين موضوع كه ميخوام اينجا مطرح كنم واسعه ١٠ سال پيشه و جز مامانم هيچكس ديگه خبر نداره.

من و داييم ٥ سال تفاوت سني داريم و تا جايي يادم مياد از بچگي همش در حال بازي كردن ....

تا يه زماني كه من احساس كردم رفتار داييم عوض شده يه جوري نگام ميكنه هي گير ميداد بيا كشتي بگيريم وقتي تنهاييم و ازين حرفا ! منم بچه بودم و واقعا نميفهميدم( ما تو يه خانواده بزرگ شديم كه به هم تو نميگيم و كاملا احترام همو نگه ميداريم منم با خانوادم خيلي دوستم و كوچكترين اتفاقاتو ميگم بهشون)

حركات داييم به حدي رسيده بود كه نميتونستم يه جا تنها باشم (به اندام هاي حساسم دست ميزد) من واقعا نميفهميدم فقط يه ترسي تو دلم بود كه نميدونستم چيه

داييم هي بهم عكسايي كه دخترا لخت بودنو نشون ميداد منم هي در ميرفتم

ديگه حركاتش به جايي رسيده بود كه اگه كله خانواده خونه مادر جونم بوديم من ميترسيدم از جام تكون بخورم يا حتي دستشويي برم ...

نميدونم چندماه طول كشيد كه يهو همه اينا تموم شد...٢ سال بعدش تو خونمون بحث داييام شد كه من يهو زدم زير گريه و رفتم اتاقم  مامانم اومد با گريه واسش تعريف كردم اونم گفت به كسي نگم مامانم با يه روانشناس صحبت كرد ايشون گفتن نبايد به روي داييم بيارن وقتي ٢ ساله حركتي نكرده

الان كه ١٠ سال گذشته ولي من حالم بده وقتي ياده اون صحنا ميوفتم گريم ميگيره الان ميترسم با مرداي فاميل تنها باشم حتي بابام نميدونم چيكا كنم الان اون داييمو ميبينم حس تنفر دارم بهش ولي نميدونم چيكا كنم

كمكم كنيد

1 پاسخ

پاسخ داده شده بهمن 26, 1394 توسط نازی قنبری
سلام
دوست عزیز،هرچه سریعتر یک درمانگر خوب انتخاب کنید و این مسله راحل کنید،هرگز به تنهایی یا در حد مشاوره قادر به حل این مسله نخواهید بود .
شاد و سلامت باشید.

نازی قنبری
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
تلفن تماس: 021_23584444
داخلي 1 - کد مشاور 4640
موبایل: 09193809255
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...