اعتیاد به فکر های منفی وحشتناک ویرانگر

1,176 بازدید
سوال شده اسفند 21, 1394 در عمومی توسط حامد
سلام

ممنونم از سایت خوبتون

من الان ۲۰سالم شده

از ۱۶سالگی فشار های روحی و روانی های عجیبی و کاملا مسخره دست پامو قفل میکنه

*** مثل فکر کردن بیش از حد به مرگ ***

وقتی به مرگ فکر میکنم از تمام کار هام باز میدارم

و از همین باز دار ها دلم شکسته زود تسلیم میشم همیشه به خودم باختم همیشه

جالبش اینجاست که اگر فکر نکنم  احساس سردردی بهم پیدا میشه

که من میگم کار وسواس فکریه که پدر بنده رو در اورده

من شخصی هستم دارای روحیه بسیار حساسی  به ظاهر سنگ دل اما خدا میدونه چقدر دل نازکم

نماز بلد نیستم

دوست دارم

اما بلد نیستم

خیلی از دست خودم ناراحتم

اونقدرم افسرده نشدم که بخواب خود کشی کنم

هر چند که یک مرده ی متحرکم

چب برم به فکر مرگم

راس برم به فکر مرگم

بالا برم به فکر مرگم

پاین برم به فکر مرگم

جدیدا هم فکرام شدیدن افراطی تر  شده چطور

مرگ خودم کافی نبود رفتم به مرگ دیگرون که این خیلی ازارم میده دارم دستی دستی خودمو خراب میکنم ...

همش فکر میکنم بدی ها همه از منه خوبی ها از غیر منه

دلم شکسته از افکار خودم که منو شدید میکبونن زمین

ناگفته نباشه  من از ۶سالگی خودارضای میکردم تا همین الان...

ایا به هم ربطی دارن  

خیلی از دست خودم قلبم شکسته

من دورم تهی است از دوست و فامیل  تنهام همیشه

و این که تک پسرم

باید چکار کنم تا سر این فکر های منوی رو ببرم بخدا من ادم خستم ازش

با سپاس
دارای دیدگاه اسفند 22, 1394 توسط نجات یافته
بعضی وقتا فکر میکنم گناه ما چی بوده که از ۶سالگی خودارضایی گریبان گیرمون شده درحالی که ۶ساله های دیگه هم هستن ذاتا نخبه،و اونها رفته رفته پیشرفت میکنن ماها رفته رفته پسرفت.
منکه خیلی داغون شدم هنوزم چوب نادونی بچگیامو میخورم
یا شاید نادونی بزرگترها ،که هنوز بعد از سالها متوجه نشدن دلیل داغون شدن و تنبلی بچشون چی بوده،مطمئن باش دلیل این حالِت همینه و تنها راهی که داری مبارزست.
ورزش کن،به زور هم که شده تو هر شرایطی که هستی برو باشگاه اگر نمیتونی،تو خونه صدای اهنگو زیاد کن و سعی کن ورزش کنی،اگر این امکان هم نیست صبح زود بیدارشو و بزن بیرون ،تا میتونی بدو،اگر دوچرخه داری دوچرخه سواری کن،شب  موقع خواب لباس راحت بپوش ،تا یکی دو هفته اینکارو انجام بده به هیچی و هیچکس هم فکر نکن. ببین فقط دو هفته واسه خودت باش،البته مدت بیشتری لازمه که انرژیت برگرده چون سابقت زیاده،بعد طی اون دو هفته رو تغذیت تمرکز کن ،کم نخور خیلی هم نخور،صبحونه اگر چایی شیرین هست عوضش کن ،میتونی تخم مرغ بخوری یا عدسی بگو‌ مادرت درست کنه جوری بخور که کاملا سیر شی،یکم به خودت برس بعد میبینی که خیلی حالت بهتره خودبه خود انرژیتو به دست میاری،بعد از اون دو هفته برنامه ریزی کن وقتت رو کاملا پر کنی ،فعلا از کارهای سخت دوری کن که انرژیتو از دست ندی یا استرس پیدا کنی،برنامت پر باشه ولی نه سنگین،از قانون ۱۵ دقیقه استفاده کن ،میتونی در موردش تو گوگل سرچ کنی.فکرای منفی نکن،۱۵دقیقه بذار کنار به رویاهات فکر کن ،به ایندت،باور کن خودارضایی ارزش اینو نداره که زندگیت به هدر بره،خیلی شکست میخوری ولی سعی کن حداقل  نتیجه بده،مطمئن باش بعد از ترکش، زندگیت از این رو به اون رو میشه ،منم مثل تو بودم اما به این فکر کن که خدا چقدر روت تمرکز کرده تا ارادتو بهش نشون بدی،با این شرایط اصلا خودتو نمیشناسی ،ولی مطمئن باش اگر مبارزت موفقیت آمیز باشه در اینده جایگاه عالی خواهی داشت،
،دوست داشتم راهیو که خودم امتحان کردم بهت پیشنهاد بدم،چون میدونم مشاورا خیلی نمیتونن درکمون کننو نهایتا ۱پاراگراف راهنمایی میکنن،من تو شرایطی بودم که از همه تنفر داشتم حتی خونوادم،اما حالا حالم بهتره،عالی نیستم ولی عادی ام.در اخر هم بگم کلمه ی مرگ رو از حافظت یا پاک کن یا ذهنیتتو نسبت بهش عوض کن،به خودت قول بده وقتی انسان مهمی شدی دست کسایی رو که به این مشکل دچار شدن بگیری و زندگیشونو عوض کنی.
در پناه حق
دارای دیدگاه اسفند 23, 1394 توسط بی نام
عزیز ، من خودم مشاور نیستم ولی درکت میکنم. به نظر من صحبت کردن با یه روانشناس خوب میتونه کلی از مشکلاتتو حل کنه.
فکر کردن به مردن خود و دیگران طبیعی نیست و فکر میکنم با یه دوره ی درمانی دارویی از سرت میاد بیرون و راحت میشی.
وسواس هم ناشی از اضطرابیه که داری. با صحبت کردن بخش بزرگی از اضطرابت حل میشه و دنبال اون مشکل خود ارضاییت و مشکلات فکریت.باور کن به همین راحتی خوب میشی.
اون چیزی که تو زندگیت هست و داره آزارت میده چیه؟ از ظاهرت ناراضی هستی؟ از خانواده ات؟ ارتباطات دوستی که داری خوبن؟ سعی کن تمام اونچه که ازش شکایت داری رو رو یه برگه بنویسی و تاثیر منفی اون ها رو کل رفتارت و ارتباطاتت مشخص کنی و بعد تمام اونچه که دوست داری مثل اینکه دوست داری همه بهت احترام بذارن یا هر چیز دیگه ای رو مشخص کن. فکر میکنم با تهیه ی این لیست یه روانشناس خوب بتونه کمکت کنه. اگه هم نرفتی پیش روانشناس حداقل خودتو بهتر میشناسی. نوشتن تاثیر زیادی رو آدم داره.
موفق باشی.
دارای دیدگاه اسفند 24, 1394 توسط پوریا
با سلام و احترام...خودت راه حل این مشکلتو گفتی. من درکت میکنم چون سابقه افسردگی و فکر به خودکشی و داشتم....خودت گفتی نماز...درسته نماز ولی نه نماز کور کورانه و خالی...توصیه من بهت اینه که بیشتر با فلسفه زندگی اشنا بشی بدونی حقیقت دنیا چیه و چرا اصلا به دنیا میایم چرا خونواده داریم..کلی چرا تو مغذته که اول باید جوابه اونارو پیدا کنی بعد یه چارچوب واسه زندگی خودت داشته باشی...ورزش و صبحانه خوب و فکر نکردن به این موضوعات فقظ فرار کردن از مشکلته ...خاصتی بیشتر کمکت میکنم...

1 پاسخ

پاسخ داده شده اسفند 23, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام

عامل اصلی در شما ترس است و آن حل شود. مسئله شما حل می شود.

بهترین حالت اگر مشکل در بیان دارید مشاور تلفنی می باشد.

عملکرد شما یک پروسه ی طولانی ولی حل شدنی است. و به صورت نوشتاری و اینگونه نمی شود. حضوری و تلفنی راه درمان آن است.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
دارای دیدگاه اسفند 3, 1395 توسط بی نام
سلام دوست عزیز اینگه شما به فکر چاره برای حل مشکلتون هستید خیلی خوبه .بهترین چاره هم صحبت با یک مشاور با تجربه وخوبه اما به شرطی که تمامی راهکارهایشان را به کار ببرید وخودتون باهاش راه بیاین اینکه من اینجوریم ساخته نمیشم یا اینکه فلانی نخبه به دنیا اومده من خود ارضا به دنیا اومدم بهانه است هر انسانی از روح متعالی خداوند در روحش دمیده شده وخود انسان بودن یعنی بهترین بودن وادامه راه با خودمونه که آیندمونو درست کنیم حتی اگر شرایط سخت باشند نباید با دیگران خودمونه مقایسه کنیم شما تلاش کنید مطمن باشید خدا کمکتون میکنه هر انسانی در زندگیش یه برگ برنده ای داره برای سعاد ت وپیروزی خودتون تلاش کنید و به شرایط زندگیتون نگاه نکنید وخودتونو توجیه نکنید.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...