باسلام .زنی24ساله هستم یکسال ونیم هست که باآقایی به شدت مومن نماعقدکرده ام.ایشان برخلاف ظاهرآراسته ومذهبی شان کاملاجداازعرف وشرع زندگی میکنند.افکاربه شدت قدیمی که عروس به عنوان برده خریداری شده وهمچنین فوق العاده خسیس.درزندگی ماهمه اختیارداربودندبه غیرازهمسرم که کوچکتریین فرزندخانواده است.ایشون به شدت ایرادگیر،بی خیال ،خسیس وهمچنین بی تفاوت وبدترازهمه قهرمی کنند.الان 4ماهه که ابتداباوالدینم مشاجره کرده ودیگربه سراغم نیومده حتی ازطرف والدینش یک تماس هم برای من زده نشد.وپدرشون که صاحب اختیارشونه رفته ازمن شکایت کرده که ایشون جهیزیه نمیاره ووکیل هم گرفته من هم 2ماه قبل مهریه مواجراگذاشتم این زندگی واقعاتموم شده.من هم خودم به شدت به شرع معتقدم ورفتارناسزایی باایشون ووالدینشون نداشتم .امانمیدونم توقع این خونواده خیلی بیشترازاین حدبوده.تاجایی که همسرم تودادگاه به پدرم گفته باید بیا یی منز ل پدرم وازمن عذرخواهی کنی وهمچنیین برام ازطریق وکیل پیغام داده که بدون دادن هیچ حقی طلاقت میدم.وگرنه طلاق بی طلاق.درضمن باکره هم نیستم.لطفاراهنماییم کنید.چه طوراین نامردی روفراموش کنم.همش فکرمی کنم من فقط وسیله ای برای غرایزش بودم.نه مایه آرامش.