با سلام من دختری ۲۱ساله هستم فوق دیپلم چند وقتی نامزد کردم با پسر عمم ایشون از یک سال پیش از من خواستگاری میکردند و من جوابم منفی بود چون هیچ حس و علاقه ای بهشون نداشتم تا اینکه امسال ایشون دوباره اومدن خواستگاری من از سر دلسوزی بخاطر التماس هاش و حرف اطرافیانم ک ازهمه نظر عالی هستن و میشه روشون واسه زندگی حساب کرد قبول کردم ولی از همون روز خیلی پشیمون شدم ترس ازاینکه من باید یک عمر باکسی زندگی کنم ک دوستش ندارم افسرده شده بودم و کارم همش گریه بود چون هیچ علاقه ای بهشون نداشتم اصلا محبتاشون رونمیدیدم ابرازعلاقه هاش واسم زجراور بود اصلا دلم نمیخاست باهاش حتی حرف بزنم احساس اسارت میکردم تا اینکه نامزدی رو تموم کردم و خیالم خیلی راحته ولی از طرفی عذاب وجدان دارم واسه ایشون و حرف اطرافیانم خیلی ازارم میده ک ممکنه بعدش پشیمون بشی تو باهاش خوشبخت میشدی ولی یک درصد ب من فکر نمیکنن ک علاقه ای ندارم بنظرتون من چیکار کنم چون هنوز ایشون امیدداره ک من نظرم عوض بشه و ب حرف اطرافیانم گوش کنم ب این امید باشم علاقه بوجود میاد؟؟ هرچند ک بنظر خودم نمیتونم هیچوقت دوسشون داشته باشم ممنون میشم اگه کمک کنید