سلام و خداقوت
من دختری 26 ساله هستم و با یک پسری از شمال کشور هم رشته ای خودم در یک کنفرانس علمی درمهر94 اشنا شدم، من از غرب کشور می باشم.امکان دیدن حضوری بسیار کم است و فقط به صورت چت و تلفنی در ارتباط هستیم.
بعد از چند مدت ارتباط علمی و تحقیقی که با هم داشتیم نسبت به هم علاقه پیدا کردیم و در چند مورد نسبت به مسائل زناشویی و اجتماعی صحبت و بحث کردیم تا با افکار هم بیشتر اشنا شویم. در این مدت هم من چندین بار از این اقا امتحاناتی گرفتم تا به یقین برسم که ایشان نیت خیر دارند و خداروشکر چنین هم بوده است. و حالا شدت علاقه و پسند بودن دو طرف به صورتی پیش رفته است که قصد ازدوا[ با هم را داریم ( تاریخ 1.11.94 این مورد رقم خورد)
و قرار شد خانواده ها را در میان بگذاریم. البته من تمام موارد بالا که گفتم خانوادم در ارتباط و جریان ان بوده اند و حتی یک بار در اوایل آشنایی این اقا با مادرم صحبت هم کرده اند.
ولی این اقا به من میگوید من هم به مادر و خواهر بزرم گفتم و انها چون می گویند شرایط خانوادگی ما فراهم نیست و دلیل زیر را می اورند مخالفتد که در حال حاضر برای خواستکاری با خانواده ما حرف بزنند. و البته خواهر یا مادر ایشان صحبت تلفنی با من نداشته اند که من حرف این آقا را باور نمایم.
دلیل آقا پسر این است:
یک برادر بزرگ 34 ساله دارند که ازدواج نکرده است و چون بزرگترین بچه است و پدر و مادر احترام ویژه روی ان دارند قبول نمیکنند که بقیه برادرها (این اقا و ایمان) ازدوج کنند و برن سر خونشون و این داداش بزرگ در خانه بماند ( هرچند قرار است این برادر بزرگ به زودی ازدواج کنند ). چون این برادر بزرگ از کوچیکی کمک خرج و کمک حال برادرهای کوچکتر و خانواده بوده است.
آیا این درست است که این رابطه در خفا ادامه پیدا کند در حالی که شناخت کامل به وجود نمی اید. و خانواده باید در جریان باشد.
من نگرانی برایم بوجود آمده است زیرا جدیدا نوع پیام ها و صحبتمان از حالت رسمی در امده است و مسایل جنسی هم بسیار در این اواخر مطرح میگردد.
از طرفی جملات روانشناسان(کلیپ های بسیاری از دکتر میثاق. دکتر فرهنگ . دکتر مجد..) میخونم: هرپسری قصد ازدواج داشته باشد هیچ شرایطی نمیتواند بهانه ای برای عدم خاستگاری باشد!!
پیشنهاد شما مشاوران محترم چیست؟
با تشکر و سپاس