با سلام خدمت آقای دکتر,بنده خانمی ۲۸ساله هستم,دانشجوی انصرافی,از یک خانواده با سطح مالی وفرهنگی متوسط,دوساله که با خواهرزاده یکی از دوستانم ازدواج کرده ام,همسرم از یک خانواده با سطح فرهنگی و مالی بسیار پایین میباشد,البته خودش پسر بسیار امروزی میباشد ولی سواد آنچنانی ندارد,خانواده همسرم بخصوص خانمهای فامیل,مثل مادرشوهر,عمه ها و زن عمو ها و حتی مادربزرگ پیر ایشان به شدت حسادت و زبان بدگو و آزار دهنده دارند و از عشق ایشون به من بسیار بسیار احساس نارضایتی دارند,البته ماجرای توهین ها و حسادت ها و کمک نکردن ما در امر ازدواج چه از نظر مالی چه روانی بماند,همسر بنده از اول با من طی کرده بودند که خانوادشان هر اذیتی کردند ایشان حمایت کند ولی الان دیگر خسته شده با اینکه حتی من وخانواده ام از گل نازکتر حتی تا بحال ن به ایشان ن به خانواده ایشان نگفتیم,ولی هنوز چشم دیدن من را ندارند وحتی مادر شوهر من از اینکه بنده حرف بچه دار شدن را هم میزنم به خشم میاید ومستقیما به من میگوید که زود است,مادر شوهر بنده هر چیز که من در جهازم بوده را برای خودش هم خریده یا به من میگوید چرا پول پسرم را خرج میکنی,در صورتی که من بسیار قانعم,وبا بنده مسابقه در امر زیبایی دارد,وقتی هم شوهرم را میبیند با ایشان به طرز شنیعی رفتار میکند که یک مادر با پسر بزرگ خود هیچوقت چنین نمیکند یا به دخترهای فامیل میگوید جلوی من با همسرم دست بدهند با اینکه بنده اصلا روی این مساله حساس نیستم,لطفا راهنمایی ام کنید,با سپاس