سلام من يه خانم ٢٩ ساله و پزشك عمومي هستم چهار ساله كه ازدواج كردم و همسرم هم مهندس هستن.در ابتدا با ازدواج ما از طرف خونواده من مخالفت هاي زيادي شد ولي بالاخره با اصرار و پافشاري ما ازدواج كريم!!! خوشبختانه خيلي زودتر از چيزي كه من فكر مي كردم همسرم رو پذيرفتن و حتي بيشتر از من دوستش دارن و مورد احترام همه فاميل هست!!! اما متاسفانه مادرم بيش از حد در زندگي ما دخالت مي كنه و همه كارهاي ما بايد مطابق ميل اون باشه حتي يه مهموني ساده هم اگه خلاف ميل اون بريم كلي دعوا و حرف و حديث ميشنويم!!! همسرم با خونسردي تمام داره تحمل مي كنه و دم نمي زنه!!!تا جايي كه الان ٣ روزه كه متوجه شدم باردارم!!!!اولا كه كلي قشرق و دعوا راه انداخت كه چرا از اون اجازه نگرفيم و حتما بايد ايشون نظر مي دادن و هنوز زود بود و از اين حرفا!!! بعد از كلي مصيبت كه حالا متقاعد شده هنوز هم منتظر بهونه اي هست كه كلي حرف و كنايه بار من كنه!!!! توروخدا راهنماييم كنين!!!
