سردرگمی در یک رابطه؟
با سلام وخسته نباشید و قبولیه طاعات و عبادات.من دختری هستم 25 ساله.3 سال پیش ترم آخر کارشناسی پسری ازم درخواست ازدواج کرد در دانشگاه.از اونجایی که دختری مغرور بودم نه گفتم و خواستم اصرار کنه.با پیام دادن دز فیس بوک بهم و گفتن اینکه از ترم اول یعنی 4 ساله که منو میخواسته و منتظر بوده درسم تموم شه بیاد جلو ... آدرس و شماره تلفن رو با تحقیق پیدا کرده بود و ازم دوباره اجازه خاستگاری گرفت.اومدن خاستگاری اما از اونجایی که سربازی نرفته بود و در کنار پدر کشاورزی صنعتی داشتن و در مقابل پدر بنده مدیر کل با تیکه و تنه با اونا حرف زد و با ناراحتی رفتن و پدر قبول به وصلت نشد و اما به خاطر اصرار فراوون ایشون رابطه من با ایشون ادامه پیدا کرد تا اینکه بنده ارشد شهر دیگه و ایشون هم همینطور قبول شدن و از هم دور و دور تر شدیم اوایل جویای کارا بنده که شهر غریب ... بودن کم کم سرد و سرد تر شدن تا اینکه من دیدم سرد شده ازش خواستم دوباره بیاد خاستگاری که بفهمم هنوز هم قصد داره یا نه اما ایشون بهانه آورد که خانوادم ناراحتن وباید مدتی بگذره تا یادشون بره و منم صبر کردم و روز به روز رابطه سرد میشد.طوری که امسال روز تولدم رو هم بکل یادش رفته بود روز تولدم که تفریبا چند هفته پیش بود دوباره بحث خاستگاری رو اوردم وسط ایشون گفتن چند ماه دیگه اما فکر میکنم بازم بهونست.الان فقط باهم هستیم نه پیامی نه جویای حالی و نه هیچی.هربارم که ازش میپرسم بیا مشکلمونو حل کنیم میگه ما هیچ مشکلی نداریم منم دوست دارمو بس.واقعا سردر گمم که چکار کنم
ازتون راهنمایی میخوام .
با تشکر