بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
من حمید هستم یک پسر 18 ساله
درست نمیدونم ولی فکرکنم از سن 10 سالگی وسواس فکری وعملی داشتم .اولش با چیزهای کوچیک شروع شد که اکثرا در مورد مساعل مذهبی مثل نجس وپاکی و رزوه وغسل و... بود .
در طی این سالها چنددوره وسواس من قدرت میگرفت واذیتم میکرد ولی حداکثر 4 یا 5 ماه بیشتر طول نمیکشید و پس از مدتی بابیخیالی و تغییر کانون توجه ام از قدرت کاسته میشد و اظطراب و احساس گناهم کم میشد هرچند که به طور کلی از بین نمی رفت و همیشه بامن بود و یه جورایی جزع باورهای بنیادی من شده بود .
حدود یکسال و نیم پیش با یک استاد موفقیت آشنا شدم و تصمیم گرفتم که زندگیمو تغییر دهم.
حدود یک ماه بعداین اتفاق ، وسواس من سر یک مسله مذهبی دوباره قدرت گرفت ولی اینبار بسیار قدرتمند .احساس گناه واضطراب من هر چه زمان میگزشت بیشتر و بیشتر میشد تاالان که از حد خارج شده و غیر قابل کنترل شده و میشه گقت من تقریبا تمام روز را در اضطراب و احساس گناه بسیار بدی به سر می برم .
فکرهای منفی من به شدت زیاد شده و در مورد مساعل خیلی کوچیک احساس گناه واضطراب شدیدی مگیرم. فکر هایی که شاید اگر به بعضیا بگویم خنده اشان بیگرند...
مثلا :
تو نباید شاد باشی اگر شاد باشی میری جهنم
تو نباید ثروتمند بشی اگ بشی میری جهنم
و.....
گاهی وقتها چیزهای که اصلا ربطی به هم ندارم را به هم ربط میدهم و احساس گناه و اظطراب زیادی میگریم
حتی همین الان که دارم این متن را برای شما می نویسم اضطراب گرفتم.
من دومرتبه هم به روانپزشک مراجعه کردم و دارو مصرف کردم ولی میشه گفت تقریبا هیچ تاثیری نداشته
یک بار هم به یک روانشناس مراجعه کردم ولی آنقدر ان روانشناس مبتدی و در خلاف باورهای که من میخواستم بود یه جورایی حالم را بدتر کرد و من از آن بع بعد احساس خوبی به مشاروه رفتن نداشتم
احساس می کنم اگر به روانشناس مراجعه کنم اوضاع بدتر میشه هرچند که الان هم از نظر مالی وضعیت خوبی ندارم و با توجه اینکه هزینه مشاوره بسیار بالاست .
لازم است بگم که تو این مدت که با اون استاد موفقیت آشنا شدم مطالبی زیادی یاد گرفتم و خیلی چیزها را میدونم
مثلا میدونم باورهای ما از فکرهایی که بسیار تکرار شده تشکیل شده و میدونم این وسواس به خاطر باورهایی است که در کودکی در من ایجاد شده
یامثلا میدونم به هر موضوعی که توجه کنیم اساس اون موضوع تو زندگیمون گسترش پیدا میکنه و همینطور هم شد شاید اگر من ا ز همان اول موقعی که وسواسم زیاد قدرت نداشت کنترلش میکردم وانقدر بهش توجه نمیکردم و نگرانش نبودم الان اینجور قدرتمند نمیشد
ویا حتی مطالبی در مورد خطهای شناختی مثل باورهمه یا هیچ و...
و مطالبی بسیار زیادی دیگری ...
با وجود این همه اگاهی ها هروقت خواستم تغییر کنم به شدت دچار اضطراب میشدم
تمام ارزوی من اینه که باورهای و و وجدان خود ساخته داشته باشم که خودم باتحقیق و اطمینان ئر خودم ساختم و نمیخوام بقیه باورهای من را بسازند ولی این احساس گناه و اظطراب ها . به شدت کار را سخت کرده
از شما متخصصان عزیز میخواهم به من کمک کنید
اگر کتاب یا فیلمی یا تمرین یا راه حلی برای حل مشکل من دارید خواهش میکنم معرفی کنید
متاسفانه من الان نمیتونم به روانشنانس یا روانپزشک مراجعه کنم
من ایمیل خودم را هم مینوسم که اگر لازم شد به من کمک کنید