خسته نباشید
دختر 20 ساله ای هستم
تهران زندگی میکنم ولی در یکی از شهرستان های نزدیک درس میخوانم
به خاطر فاصله 2 شب رو تو خوابگاه میگذرونم. سال دوم تحصیل هستم ولی با این حال خوابگاه ماندن برام خوشایند نیست.
در کل احساس تنهایی میکنم ولی وقتی پا به اون جا می گذارم به شدت بیشتر میشود.تعدادی دوست در آن جا دارم ولی باز هم احساس تنهایی میکنم.
نتوانستم با محیط کنار بیایم و فقط زمان را می گذرانم.
مشکل دیگرم افکارم است.گاهی آنقدر در فکر و خیال و نگرانی غرق میشوم که سرم درد میگیرد.ذهنم بین گذشته و آینده سیر میکند.
گذشته را خوب به یاد دارم و هر روز خاطراتش برایم زنده میشوند بدون اختیار خودم.
نگران آینده هستم.و سعی میکنم آن را پیش بینی کنم.گاهی هم پیش بینی ها درست از آب درآمده.که باعث شده بیشتر به احتمالات
آینده فکر کنم.
در کل دوست نزدیکم من را زیاد نگران میداند.
عقیده دارد همیشه استرس دارم .
مشکلات من این ها بود.
با تشکر از پاسخگویی