با سلام,خانمی ۳۳ساله هستم با تحصیلات دانسجوی دکتری,سه ساله ازدواج کردم و یک پسر هجده ماهه دارم.همسرم با پدرش کار میکنه,توی یک مجتمع زندگی میکنیم,خیلی به پدر و مادرش وابسته است,هرجا بریم اونا هم هستن,بخوایم جایی بریم همسرم میره بالا میگه ما داریم میریم حالا اونا یا میان یا نه! اما معمولا مادرشوهرم هرطور شده میاد,از من توقع زیادی دارم میگن درس خونده ای! همسرم همش میگه رضایت پدر و مادر,انگار نه انگار من هستم!پدر شوهرم هرچی بگه همونع,عمسرم جرات نه گفتن به اونارو نداره و از من میخواد مثل اون همیشه در خدمتشون باشم,الان یک هفته است با هم حرف نمیزنیم به خاطر دخا لت پدر شوهرن و چون من جواب دادم همسرم جبهه گرفته و روز جمعه مارو تنها گذاشت و با اونا رفت.من خسته شدم و قصد انصراف از تحصیل دارم چون شبانه هستم و نمیخوام منت پولشونو رو سرم بزارن,خواهش میکنم به من راهکار بدین